کد خبر: ۹۳۷۰۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۸۸ - ۲۱:۴۵
دویت و هم‌کلاسی قدمی علی‌محمدی اعلام کرد

احمد شیرزاد: علی‌محمدی حامی اصلاح‌طلبان بود

نمی‌توان او را دانشمند هسته‌ای نامید
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: دوست و هم‌کلاسی قدیمی دکتر مسعود علی‌محمدی یادداشتی در سوگ یار از دست‌رفته نوشته است و اطلاعاتی در مورد سوابق و علایق وی داده است. از خصوصیات اخلاقی و پشتکار علمی ستایش کرده است. احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم بود.

عروج مسعود 
احمد شیرزاد 

گوشی در دست بر جایم خشکم زد. در یک لحظه خاطرات 24 سال رفاقت در جلوی چشمانم مرور شد. آن سوی خط، ایمان پسر مسعود بود، با صدایی سرشار از اضطراب و آشفتگی، بغضش ترکید: "بابامو کشتن. بمب گذاشتن جلوش، مغزشو متلاشی کردن... " باور نمی کردم. گفتم: چی شده، مادرت اونجاس؟ گوشی را داد به خانم علیمحمدی و او با حزن تمام گریه می کرد و می گفت: درسته آقای دکتر، مسعود رو کشتن، من خودم بالای سرش رسیدم....


ناباورانه دور اتاق می چرخیدم. به بچه ها گفتم. آن ها هم شوکه شدند. باورشان نمی شد. دکتر علیمحمدی، دوست خانوادگی، همکلاسی پدر، رفیق صمیمی دوران دانشجویی او، یک استاد سرزنده و شاد، آدمی سرشار از انرژی و تلاش، مگه می شه؟ چرا او؟ از این برنامه ها نداشتیم. خدایا این دیگر چه حادثه ای است.


همه برنامه هامان به هم ریخت و ساعتی بعد منزل مسعود بودیم. مشاعر درستی نداشتم. هاج و واج و ساکت بودم و ناخودآگاه گذشته را مرور می کردم. جزییات نشانی خانه مهم نبود. تمام منطقه غیرعادی بود و پر از پلیس و نیروهای انتظامی. در آستانه ی منزل جنازه ی خونین مسعود روی زمین بود و پارچه ای روی آن کشیده بودند. اطراف پر از خرده شیشه بود و مردم جمع بودند. چشمم به ایمان افتاد. در آغوشش گرفتم و بغضم ترکید. بوسیدمش و سرش را بر سینه ام فشردم. آن سوتر خانم مسعود بود، دخترش، مادر بیمارش که به عصای چارپایه تکیه داده بود و خواهر مسعود که بی تاب بود و خود را به در و دیوار می کوفت. قیامتی بود. آشنایان و همسایگان بهت زده بودند. همسر مسعود ناباورانه می گفت: صبح تا دم در بدرقه اش کردم، ماشین اش را از پارکینگ خانه خارج کرد و در را بست و لحظه ای نگذشت که دیدم باران شیشه بر خانه بارید و پنجره ها یکباره پایین ریخت. سراسیمه خود را به بیرون رساندم و دیدم که مسعود به حالت چمباتمه بر زمین افتاده است، او را برگرداندم و دیدم مغزش متلاشی شده است... می گفت و می گریید و آتش به حاضران می زد. شیون می کرد و می گفت: من دیدم، خودم دیدم، مغز متلاشی شده ی شوهرم را دیدم....

خدایا این چه روزگار است که بر ما می گذرد.

چند ماه پیش بود که بعد از مدتی دوری منزلش مهمان بودیم. همان خانه ای که او را در آستانه اش به قتل رساندند و در میان شیشه های شکسته و کرکره های در هم پیچیده اش ماتم کده ای فراموش ناشدنی بر پا بود. مسعود بسیار خوش مشرب و دوست داشتنی بود. هر لحظه که او را به یاد می آورم طنین خنده های شیرین اش در گوش ذهنم می پیچد . به محض آن که به هم می رسیدیم سر به سر گذاشتن ها و کل کل کردن هایمان شروع می شد و دیگران را به خنده می آوردیم.


دو سفر با او و دوستان دیگر هم رشته ای برای شرکت در مدرسه تابستانی فیزیک انرژی های بالا به تریست ایتالیا رفته بودیم. تابستان سال های 69 و 70 هر بار به مدت تقریباً یک ماه و نیم که از روز اولش خاطره بود و خنده تا موقع برگشتن. محال بود یک جایی با ورودی های یکی دو دوره ی اول دکترای فیزیک دانشگاه صنعتی شریف گرد هم بنشینیم و چیزهایی از خاطرات آن دو سفر را با هم مرور نکنیم. یادم می آید در سفر اول هر کدام از ما تا جایی که می توانستیم غذای کنسرو شده از ایران با خود برده بودیم تا مبادا در قحطی ایتالیا از گرسنگی تلف شویم! در فرودگاه میلان که نقطه ورودمان به ایتالیا بود پلیس ها مسافران را رد کردند تا سر صبر چمدان های ما سه نفر (من و مسعود و امیر) را بگردند. قیافه های ریش دار ما آن ها را به شک انداخته بود و البته گذرنامه ایرانی مان، هر چند خودمان هیچ چیز غیرعادی در خودمان نمی دیدیم. موقع تفتیش چمدان ها مأموران پلیس فرودگاه میلان یکی یکی قوطی های کنسرو را در می آوردند و می پرسیدند این چیست و ما می گفتیم: food . چشمهاشان گرد شده بود و نمی فهمیدند به چه منظوری این سه جوان ایرانی این همه غذای کنسرو شده با خودشان به ایتالیا می آورند. هر بار که مسعود آن صحنه را با خنده های ویژه اش تعریف می کرد، حاضران را روده بر می کرد.


از مهر ماه 64 با مسعود آشنا شدم. او و امیر ورودی 57 لیسانس در دانشگاه شیراز بودند. من و محمدرضا ورودی 55 شریف بودیم که البته آن زمان اسمش چیز دیگری بود. ما از بهمن 63 دوره ی کارشناسی ارشد را در دانشگاه شریف آغاز کردیم که اولین دوره فوق لیسانس در یکی از رشته های علوم تجربی بعد از انقلاب بود. می شود گفت اولین دوره به طور مطلق، چون قبل از انقلاب جز یکی دو دوره ی ناموفق در این رشته ها فوق لیسانس دایر نشده بود. مسعود و امیر مهر 64 به این دوره پیوستند و تقریباً همه درس هایمان با هم بود. اولش مثل بچه های غریب با کسی حرف نمی زدند. به بهانه همکاری در کلاس های فیزیک عمومی آن ها را به میدان کشیدم و پس از مدتی آن دوستی عمیق مان شروع شد.


سه سال بعد یعنی مهر 76 مجموعه ی ما اولین دوره ی دانشجویان دوره ی دکترای فیزیک در ایران بودیم که البته وحید هم به ما پیوسته بود، که او هم از بچه های شیراز بود. این در حالی است که همان سال ما در امتحان اعزام دانشجو به خارج هم شرکت کرده بودیم که برای نخستین بار شامل دروس تخصصی هم بود و همه ما رتبه های نخست را کسب کرده بودیم. با وجود آن که آن قبولی برای بچه‌های حزب اللهی آن زمان به منزله ی اعزام قطعی بود و پذیرش گرفتن در دانشگاه های خوب خارج برای ما چندان دشوار نبود، اما ما با یک رایزنی جمعی تصمیم گرفتیم که در داخل بمانیم تا دکترای داخل برقرار شود. تحلیل ما آن بود که اگر از همان نقطه شروع، دوره ی دکتری با دانشجویان قوی آغاز شود، در ادامه نیز با جدیت و توانمندی به پیش خواهد رفت و چنین نیز شد. امروز که به گذشته نگاه می کنم همت سترگ، اراده ی جدی و ایمان و پشتکار استادان و بزرگانی چون اردلان، ارفعی، منصوری و گلشنی را در کنار گذشت و ایثار صادقانه بچه های آن دوران، فرازهایی افتخارآمیز می پندارم.

دوره ی دکترای ما با هم از 67 تا 71 به طول انجامید و درست سر 4 سال آماده دفاع بودیم، با مقالات پذیرفته شده در مجلات معتبر که آن زمان یک سدشکنی بزرگ بود. مهر ماه 71 مسعود قبل از همه آماده دفاع بود. امتحان هم که می دادیم همیشه او اول همه ورقه اش را می داد و می آمد بیرون. بعد هم حاضر نبود در مورد سوال های امتحان و پاسخ های آن ها با کسی حرف بزند. امیر تعریف می کرد که یک بار در دوره ی لیسانس دنبالش می دویدیم که به زور به او بگوییم جواب سوال دومی چه چیز است و او در گوش هایش را گرفته بود و فرار می کرد. در هر حال او اولین دانش آموخته ی دکترای فیزیک در داخل ایران است و این رکورد برای همیشه به نام او ثبت است. پس از او وحید، امیر و من ظرف یکی دو ماه از رساله ی دکترایمان دفاع کردیم و سپس هر کدام راهمان را به سمت یکی از دانشگاه های ایران برای تدریس در پیش گرفتیم.

مسعود در دانشگاه تهران بسیار گل کرد. در مورد دیگران که هنوز زنده‌اند چیزی نمی‌گویم. اما مسعود بدون تردید یک استاد بسیار موفق و دوست داشتنی و یک پژوهشگر تمام عیار فیزیک بود. فکر کنم 40 تا 50 مقاله ISI داشته باشد. در زمینه های مختلفی از فیزیک نظری کار کرد از نظریه ریسمانها گرفته تا نظریه کوانتوی هال و کیهان شناسی. مثل همان دوران دانشجویی محققی سریع بود. از زمانی که شروع به یادگیری موضوع جدیدی می کرد تا زمانی که در آن موضوع مقاله تحقیقی منتشر می کرد چندان طولی نمی کشید. در تدریس هم بسیار موفق بود و دروس متنوعی را درس داده بود. یک بار در دفترش دیدم که کتاب سنگین و ارزشمند الکترودینامیک جکسون را ترجمه کرده است که کاری پرحجم و قابل توجه است. گمان می کنم سه چهار سال پیش هم برنده جایزه جشنواره خوارزمی شده بود.


مسعود به لحاظ مشی و مرام سیاسی جزو نیروهایی بود که به طور عام از انقلاب اسلامی و امام خمینی دفاع می کرد. در دوره ی لیسانس در دانشگاه شیراز کم و بیش با بچه های انجمن اسلای ارتباط داشت و قدیمی های دانشگاه شیراز او را خوب می شناسند. از زمان ورود به دوره ی فوق لیسانس بیشتر هم و غم او کار علمی بود اما نسبت به مسایل سیاسی نیز بسیار حساس و علاقه مند بود. در مجموع افکار و اعمال او به مسلمان‌های معتدل و میانه رو نزدیک بود. نه تمایلات روشنفکرانه و به اصطلاح تحول‌طلبانه داشت و نه با قرائت های خشک و غیر قابل انعطاف مذهبی میانه‌ای داشت. انسانی صادق، صمیمی، پر کار، پر تلاش، حرفه‌ای، اهل دانش و خرد و عقل گرا بود که با هیچ توجیهی نمی توان او را در شمار کسانی که گرایشات راستگرایانه دارند به حساب آورد. در دانشگاه تهران نیز با باند های قدرتمدار راست آمیزش نداشته است و تا جایی که می دانم روابط سالم و صحیحی با مسئولان دانشگاه از طرفی و همکاران هیأت علمی و دانشجویان از طرف دیگر داشت. خیلی زود به مقام دانشیاری و استادی رسیده بود و از چند سال پیش عضو هیأت ممیزه دانشگاه تهران نیز بود که به لحاظ مراتب دانشگاهی با اهمیت تلقی می شود.

زمینه‌های کاری و پژوهشی اش همان طور که گفتم بسیار متنوع بود اما به یاد نداردم در زمینه های مرتبط با هسته ای کار پژوهشی کرده باشد. البته او هم مثل همه ی ما از مبانی مسایل هسته ای سر در می آورد و می توانست اظهار نظر کند، اما به معنای کسی که کار پژوهشی هسته‌ای کرده باشد نمی‌توان او را دانشمند هسته‌ای نامید.

در این یکی دو ساله اخیر افکار و نظراتش بسیار به جنبش اصلاحی نزدیک شده بود. در یکی دو انتخابات آخر قبل از انتخابات ریاست جمهوری به لیست اصلاح‌طلبان رای داده بود و برای آن هم تبلیغ می‌کرد. در انتخابات اخیر نیز به طور جدی از کاندیدای اصلاح‌طلبان حمایت می کرد. در آن دوره‌هایی که انتقال پیام‌ها از طریق ارسال پیامک رایج بود خیلی وقتها پیامک‌های جالبی که دستش می رسید را برای من نیز ارسال می کرد. یادم هست برایم تعریف کرده بود که در راهپیمایی 25 خرداد از صبح روایت های مختلفی در مورد برقراری یا عدم برقراری راهپیمایی از سوی اصلاح‌طلبان پخش می‌شد. او تعریف می کرد که دانشجویان گروه فیزیک دانشگاه تهران مکرر به وی مراجعه می کردند و سوال می کردند تکلیف چیست. دست آخر مسعود به آن‌ها گفته بود: بالاخره نفهمیدم تکلیف چیست ولی در هر صورت من به راهپیمایی می روم. می گفت این را که گفتم با شلیک شادی دانشجویان مواجه شدم، انگار دنیا را به آن‌ها داده بودند. روشن است که خوشحالی آنها از آن بوده که استاد محبوب‌شان نیز با آن ها همراه است.

پنج دهه زندگی پربار و افتخار آمیز مسعود علی محمدی نعمتی است که خداوند نصیب هر کس نمی کند. به صداقت و پاکی روح او گواهی می دهم و از خداوند برایش آمرزش و علو روح در خواست می کنم. روانش شاد باد و خداوند صبری جمیل به بازماندگان داغدار و مصیب زده اشت عطا کند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۲۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
0
1
خدا رحمتشون کنه. خبر بسیار تاسف بار و تکان دهنده ای بود. دوستی دارم که شاگرد ایشون بود و امروز خیلی ناراحتی می کرد و خیلی از ایشون تعریف می کرد به عنوان یک استاد برجسته و یک انسان عالی. خدا به خونواده شون صبر بده انشااله.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۰۱ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
0
1
بهتر نبود که در این آشفته بازار مملکت مسئله گرایشات سیاسی اون مرحوم رو توضیح نمیدادید و اون رو به اصلاح طلبان نمی چسبوندید؟؟!!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۰۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
0
0
وسط دعوا نرخ تعيين نکنيد آيا او مثل شيرزاد خان مسائل هسته اي افشا مي کرد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۴۳ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
0
0
تعجبم از شیرزاد خان
چه موقع دهن باز کردنت است
در این موقع بهتر نبود برای امرزش روح ان شهید عزیز مسائل سیاسی را بازگو نمی کردی
حرف بسیار بی ربطی بود
از کسی که خودش را استاد می دونه و ذره ای به وطن علاقه داره بعیده
امیدوارم شیرزاد خان خائن و وطن فروش نباشی
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۴۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
0
0
این استارت حذف یک مهره سوخته اس داداش .حالاحالاهادرخدمتتون هست .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۵۲ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
0
0
نی به اتش گفت این اشوب چیست مرتورااین سوختن مطلوب چیست گفت اتش بی زمان افروختند .....................................
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۳۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
0
1
اقاي شيرزاد.پرفسور هر كه بود واقعا انسان بود دلش در گرو انقلاب واسلام و مملكت بود.ان عزيز را به يك جناح بيفكر دشمن شاد كن وصل نكنيد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۱۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
0
1
درود بر این استاد بزرگ
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۴۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۶
0
1
اصلاح طلب بود يا نبود با خداست اما شما راست مي گي يا دروغ هم عقوبتش با خداست اگه راستم گفته باشي اگه راضي نباشه عقوبتش با خداست اگه راضيم باشه ممكن خدا از اين فرصت طلبي تو راضي نباشه كه آن هم عقوبتش با خداست خدا بدادت نرسه كسي ديگه اي نمي تونه كاري كنه
دانشمن هستهاي اگه بوده وتو استفاده شخصي كردي عقوبت داره و..... حالا بگو تو باخدايي يا شياطين
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۰۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۹
1
0
خدمت دوستانی که به اعلام گرایش سیاسی شهید علی محمدی اعتراض کردند باید اعلام کرد شاید بهتره به سوءاستفاده ی رسانه ی میلی و اعلام گرایش ایشان به شکلی وارونه اعتراض می کردید ضمن اینکه در این شرایط خیلی مهمه که ایشون به چه دلیل شهید شدند و چرا مردم باید بپذیرند که کار خارجی بوده!!! آیا با مشخص شدن گرایش سیاسی ایشون نمی شه اندکی بهتر اظهارنظر کرد؟ و اینکه اصلا چرا نباید در شرایطی که دروغ پردازی رویه شده حقیقت را گفت؟؟؟ از خودتون بپرسید...

درود بر روح شهید عزیز و سپاس به واسطه ی اطلاع رسانی جناب آقای شیرزاد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۴۶ - ۱۳۸۸/۱۱/۰۲
0
1
ترور این استاد عزیز قطعا فراجناحی بوده است. لطفا این بحث های سطح پایین و تکراری را تمام کنید.
من هم نقل قول کاملا متفاوتی از دوستانم که دانشجوی فیزیک دانشگاه تهران هستند شنیدم و مطمئن شدم ایشان کسی نیست که جناحی بتواند او را به خود متصل کند
مردم
|
Germany
|
۲۲:۵۴ - ۱۳۹۶/۰۲/۲۴
0
0
جالبه سازمان انرژی اتمی و اساتید همکار وی در دانشگاه تهران ارتباط وی با مسائل هسته ی را ردکردند
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین