کد خبر: ۹۴۰۴۰۳
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۶
فیاض زاهد و محمد مهاجری تحلیل کردند

چرا باید همچنان از پزشکیان حمایت کرد؟

«نظام سیاسی ایران به تدریج دریافته چگونه می‌تواند از بحران‌ها فرصت سازد. واقعیت آن است سه بحران ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ ضربات خردکننده‌ای بر نظام سیاسی ایران وارد کرد. نیرو‌های سیاسی درون نظام اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب را از اثرگذاری انداخت. انتخاب رییسی وضعیت را نه تنها بهبود نبخشید بلکه سطح بحران در حوزه مدیریت را تشدید کرد. نظام سیاسی شاید در ابتدا فکر می‌کرد با تکیه بر استراتژی «خالص‌سازی» بتواند به اهداف خویش دست یابد.»
چرا باید همچنان از پزشکیان حمایت کرد؟
آفتاب‌‌نیوز :

فیاض زاهد و محمد مهاجری در یادداشت مشترکی در روزنامه اعتماد نوشتند: انتقادات از رییس دولت چهاردهم به تدریج در حال فزونی گرفتن است و انتظار می‌رود در ماه‌های آینده شیب تندتری پیدا کند. 

نقدها توسط ۳ گروه مطرح می‌شوند. 

گروه اول بازندگان انتخاباتند. آن‌ها حتی منتظر اشتباه عملی و سهواللسان هم نمی‌مانند. رفتارشان مانند فردی است که به داروخانه رفت و گفت نفت دارید؟ متصدی داروخانه جواب منفی داد. او هم با چکشی که در دست داشت شیشه داروخانه را شکست و گفت خاک بر سر داروخانه‌ای که نفت ندارد… روز بعد هم مراجعه کرد و طلب نفت کرد و چون موجود نبود، شیشه دیگری را شکست. روز سوم مدیر داروخانه کمی نفت در بطری ریخت و در یکی از قفسه‌ها قرار داد. باز هم مرد دیروزی و پریروزی آمد و پرسید نفت دارید؟ متصدی با خوشحالی گفت: بله داریم. مرد باز هم با چکش شیشه داروخانه را شکست و گفت خاک برسر داروخانه‌ای که نفت بفروشد. روز چهارم همان مرد آمد و پرسید نفت دارید؟ مدیر داروخانه گفت تو قصدت آن است که فحش خاکبر سری بدهی. همان فحش را بده، شیشه را هم بشکن و برو؛ چرا نفت داشتن و نداشتن را بهانه می‌کنی؟ 

حالا حکایت عصبانی‌های بازنده انتخابات، همین است. برای آن‌ها چه پزشکیان در نیویورک بگوید «ما با همه برادریم» و چه علیه اسراییل حرف بزند تفاوتی ندارد. باید به آن‌ها گفت تو فحشت را بده و برو. چه فرق می‌کند پزشکیان چه گفته یا نگفته است؟ 

آن‌ها به هر انتصابی گیر می‌دهند ولو مدیر منصوب شده در سطوح نه چندان موثر باشد. حتی اگر دارای سابقه در انقلاب و دفاع مقدس هم باشد به خاطر امضا کردن فلان نامه در دفاع از یک کاندیدا یا مطرح کردن خواسته‌ای خلاف نظر آن‌ها، نباید پست بگیرد. 

گروه دوم منتقدان را طرفدارانش تشکیل می‌دهند. همان‌ها که در ستادهای انتخاباتی فعالیت داشته‌اند، میتینگ داده‌اند، رای جمع کرده‌اند، کلیپ ساخته‌اند، در فضای مجازی جنگیده‌اند و خلاصه هرآنچه در توان داشته‌اند به میدان آورده‌اند. دال مرکزی انتقادات این گروه، نادرست خواندن بعضی انتصابات یا واگذاری پست‌ها به افراد بی‌تفاوت در انتخابات، کند بودن سرعت دولت، ادامه سیاست‌های دولت پیشین و… است. 

گروه سوم، هم سیاسیونند؛ هم شهروندان سیاسی و غیرسیاسی؛ هم اصلاح‌طلب، هم اصولگرا؛ هم شرکت‌کننده در انتخابات، هم قهر با صندوق رای… اما وجه مشترک‌شان زمین ماندن مطالبات است. اعتراض به ادامه یافتن فیلترینگ، انتقاد از بی‌عملی درباره لغو تحریم‌ها و قصه FATF، همسان نشدن حقوق بازنشستگان و… بخشی از خواسته‌های آن‌هاست. 

به نظر می‌آید با گروه اول نمی‌توان سخنی گفت. آن‌ها چکشی در دست دارند و عقل‌شان نه در سر، که در بازوی‌شان است. 

گروه دوم اما با همه توقعات‌شان - که بجا هم هست- باید توجیه شوند و موانع موجود را برای‌شان تشریح کرد. هرچند ممکن است کاملا قانع نشوند اما باید امیدوارشان ساخت. 

گروه سوم و نیز گروه دوم را باید با استدلال پای حمایت از پزشکیان نگه داشت. یک گزاره کاملا روشن. پایه آن استدلال است که تحلیل کنند چرا نظام به روی کار آمدن فردی چون پزشکیان تن داد؟ مگر قالیباف و جلیلی و زاکانی و قاضی‌زاده هاشمی، هرکدام‌شان نمی‌توانستند جایگزین خوبی برای شهید رییسی باشند؟ 

خیلی راحت، یکی از آن‌ها در انتخاباتی با مشارکت ۲۰تا۳۰درصدی رییس‌جمهور می‌شد و خلاص. اما چرا خرد و تدبیر نظام جمهوری اسلامی، آن روش را به منزله شکست کشور و از بین رفتن سرمایه اجتماعی دولت دانست و در رفتاری بسیار سریع (در حدفاصل زمستان۱۴۰۲ تا تابستان ۱۴۰۳) ورق را برگرداند؟ 

دلیل این کنش هرچه بود، هم‌اکنون نیز توجیه کامل برای تداوم حمایت از مسعود پزشکیان هست. 

نظام سیاسی ایران به تدریج دریافته چگونه می‌تواند از بحران‌ها فرصت سازد. واقعیت آن است سه بحران ۹۶.۹۸ و ۱۴۰۱ ضربات خردکننده‌ای بر نظام سیاسی ایران وارد کرد. نیروهای سیاسی درون نظام اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب را از اثرگذاری انداخت. انتخاب رییسی وضعیت را نه تنها بهبود نبخشید بلکه سطح بحران در حوزه مدیریت را تشدید کرد. نظام سیاسی شاید در ابتدا فکر می‌کرد با تکیه بر استراتژی «خالص‌سازی» بتواند به اهداف خویش دست یابد. تشکیل دولتی ایدئولوژیک و استفاده از نیروهای جوان انقلابی! 

اما تفاوتی معنادار میان جوانان انقلابی پس از ۵۷ و این جوانان گلخانه‌ای وجود داشت. آن‌ها نه تنها تهی از تخصص بودند بلکه در تراز انقلابیون مخلص هم قرار نمی‌گرفتند. حتی اگر در اخلاص‌شان نمی‌شد تردید کرد! در دانایی و اثرگذاری‌شان باید تشکیک می‌کردید. 

نمونه‌هایی از جنس عبدالملکی‌ها که به نمونه‌ای از خیالبافان شبیه بود. آن‌ها حتی به دیگر سران قوای کشور از جمله جنابان اژه‌ای و قالیباف هم بی‌اعتماد بودند. به نظر حتی به ارکان اصلی کشور هم بی‌اعتماد باشند؛ فقط زمان آن را نامناسب دیدند. 

این دسته از جوانان انقلابی نیروهای گلخانه‌ای بودند که با انواع و اقسام آلودگی‌ها آمیخته شدند. تجلی آن کلام هگل که درباره تاریخ گفته بود. 

اگر جوانان عصر خمینی چنان درخشیدند، علتش در صداقت و باور خالص آن‌ها و عصر انقلاب بود. چیزی که کرین برینتون از آن با معجزه انقلاب‌ها یاد کرده است. 

این گروه اما چهره کمدی آن‌ها بودند. بدیهی است خرد حاکم بر نظام سیاسی دریافت آن‌ها جز خسارت نتیجه‌ای ندارند. لذا انتخاب پزشکیان یک ضرورت و اجماع بین‌الطرفینی ارزیابی می‌شود. او می‌تواند دریچه‌های بسته شده را بگشاید. میانه خطی راه برود که هم اصولگرایان اصیل را راضی کند و هم اصلاح‌طلبان عملگرا را. هم نمادی از میانه‌روی باشد هم مدیری هماهنگ با رهبری. اما می‌تواند نقطه التقای این دو جریان تضعیف شده باشد. یعنی هم رای ناطق را داشته باشد هم رای خاتمی را. از آن مهم‌تر اینکه سپاه پاسداران و بیت رهبری را از سلامت و صداقت خود مطمئن گرداند.

چنین روشی موجب می‌شود که حاکمیت هم اختیار مذاکرات بین‌المللی را بدهد هم اعتماد کند و قلبش نلرزد. هم شهادت طلب باشد هم صلح طلب. 

اما این همه راه نیست. او بیش از اینکه نماد این تعامل باشد باید متوجه این حقیقت باشد، موتور پویا و موثر او تنها با تکیه بر نمایندگی مطالبات اجتماعی چه در میان کسانی که به او رای داده‌اند و چه کسانی که می‌توانستند به او رای بدهند اما تردید کردند می‌تواند اثرگذار و تحول‌آفرین باشد. عدول از این خط میانه و تعادل خیلی زود او را بی‌اثر خواهد کرد. آنگاه است که ائتلافی آشکار وپنهان علیه او شکل خواهد گرفت. دیر یا زود بودن این امر به چگونگی تعامل وی مربوط است.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین