آفتابنیوز : آفتاب-سرویس هنری: ماجرای اختلاف آیدا سرکیسیان با مدیر نشر مازیار پای ع.پاشایی مترجم و از همکاران نزدیک شاملو را هم به این ماجرا باز کرد و وی در اظهار نظر صریحی در این خصوص گفت: موجهترین فردی كه میتواند تألیف و سرپرستی كتاب كوچه را برعهده داشته باشد، آیدا شاملو است زیرا او 37 سال نزد همسرش شاگردی كرده است.
عسگر پاشایی(ع. پاشایی) در پاسخ به شایعاتی كه به زغم وی؛ مغرضانه درحاشیه مجلدهای تازه كتاب كوچه مطرح شدهاند؛ در گفتگویی مفصل توضیحاتی را ارایه داد.
مشروح توضیحات ع. پاشایی به این شرح است: از آن جا كه این ناشر محترم در چند زمینه سخن گفته و پای مرا هم به میان کشیدهاند، اول اجازه بدهید گفتههای ایشان را بنابر آن چه در ایلنا منتشر شده؛ دستهبندی کنم. و بعد به آنها جواب بدهم. چون ایشان خود ریختهاند و خود خوردهاند. اینطور که پیداست؛ ایشان از یک طرف بر مسند قاضی کتاب کوچه نشستهاند و از طرف دیگر بر مسند قاضی دادگستری و پیشگویی هم فرمودهاند و ـ با اجازهی بزرگترهاـ دروغ هم گفتهاند».
ابتدا، ایشان میفرمایند: «من با اشعار و نوشتههای شاملو زندگی کردهام و با اندیشه و قلم این هنرمند بزرگ کاملاً آشنا هستم» و بعداز این مقدمه؛ اینطور نتیجهگیری میکنند: «این آشنایی باعث شده که من نوع نگارش و تفکرات حاکم بر نوشتههای شاملو را از دیگر نوشتهها (مشخص نیست منظور ایشان نوشتههای دیگر شاملو است یا خیر)، بازبشناسم.» این مقدمهای بود که بگویند صلاحیت اظهارنظر را در موضوعی که بعداً میفرمایند؛ دارند. اما موضوع این است كه؛ من خواننده، از کجا بدانم این ادعا درست است و ایشان صاحب صلاحیتاند؟ از این مقدمه چیزی فهمیده نمیشود و ضمناً نمونهای یا مستندی هم آوده نشده است. ناگفته نماند كه؛ ایشان صاحب هیچ جور نوشتهای هم نیستند که ما این موضوع را از روی آنها بفهمیم. اگر دارند به ما هم بگویند.
دوم آن كه، ناشر محترم در ادامه اشاره كرده خانم سرکیسیان «مدتها قبل» نسخههای اولیهی جلد دوازدهم را به ایشان دادند، و من در همان خوانش نخست متوجه شدم که آیدا خودش برخی از فیشهای ناقصماندهی شاملو را تکمیل کرده است.» این امر را لابد به همان دلیل بالا فهمیدهاند! ایشان در طی سالها بیشک با خط آیدا آشنا بودند و همین کافی بود كه کشف کنند که آنها را نیز آیدا نوشتهاست. اینهم از کرامات ناشر ما است و ظاهراً همین برای غلط بودن سرواژه مورد نظر کافیست. ناشر محترم میفرمایند:«این کار را با حیثیت این شاعر بزرگ و حرمت مخاطبان آن در تعارض میبیند.» خدا حفظشان کند که وجدان درد هم دارند.
بعد میفرمایند «قرار شد نسخههای مورد نظر را دراختیار چند متخصص و کارشناس که با آثار و شخصیت شاملو آشنا هستند، گذاشته شود....» این را خانم شاملو در توضیحی که در گفتگو با ایلنا آمده؛ روشن کردهاند و من هم تایید میکنم که ناشر محترم نمیخواهند دروغ بگویند بلکه پارتیشنهای هاردشان پریده است.
سوم آنكه، میرسیم به قسمت سوزناکش که من گنهکار را هم بینصیب نگذاشتهاند. خبرنگار محترم ایلنا از زبان ناشر محترم ما میگویند « ناشر آثار شاملو در ادامه معوق ماندن انتشار این اثر از شکایتهای (البته اینكه چند شكایت، مشخص نیست) آیدا سرکیسیان و ع. پاشایی با هدف تفویض حق انتشار این مجموعه از انتشارات خبر داد و گفت: دادگاه با توجه به اسناد قرارداد من و شاملو به آنها رأی منفی داد و پس از آن درخواست دادگاه تجدیدنظر کردند که من پیشاپیش مطمئن هستم که بازهم تلاش آنها بینتیجه خواهد ماند.»
نگفتم هم قاضی هستند و هم پیشگو؟ عمراً خیالاتی شدهاند، یا فایلهاشان ویروسی شده. ایشان یک بار به خاطر دادخواستی که ما داده بودیم؛ تشریف آوردند دادگاه. اما گویا اصلا یادشان نیست که دادگاه دربارهی چی بود و ایشان آنجا چی گفتند.( ایشان در آنجا بلند شدند در رد سرپرستی ما ازسوی شاملو سخنان مبسوطی فرمودند.) خدا عاقبت ما را به خیر کند.
البته ناشر محترم حرفهای دیگری هم زدهاند که چندمنظوره است و از «بد سکتور»های ایشان بیشتر از این انتظار نمیرود. چون اگر (البته اگر) حرفشان در مورد کوچه و کار آیدا درست میبود احتیاج نبود که در ادامهی مصاحبه آن طور لگد به طاق ... بزنند (اصطلاح کتاب کوچهیی است و خودشان که بلدند، آن را پرکنند) و من فقط میپردازم به همان چند نکتهای که از حرف ایشان تفکیک کردم. از این گذشته در آخر مصاحبه ما را تهدید میکنند که ال میکنند و بل میکنند (وای خدا ترسیدم!) حالا ببینیم کجا به کجاست.
ع.پاشایی به خبرنگار ایلنا گفت:«چه قدر خوب است که ناشر محترم به ما بگویند چرا از یک زمان معینی در حیات شاملو؛ اسم آیدا سرکیسیان در روجلد کتابهای کوچه به عنوان «همکار» شاملو آمده است؟ و چرا از چاپ اول حرف آ (مهر ۱۳۵۷) و مدتی بعد این طور نبوده؟ دلیل دیگر. مجموعهی فرهنگ کوچه (که ازسوی نشر چشمه در میآید و دو حرف آ و الف آن آماده است) (و قراردادش را خود شاملو در حیاتش امضا کرده است و ابداً نمیخواست آن را به نشر مازیار بدهد) قراردادی است بین شاملو و آیدا از یک طرف و حسن کیاییان از طرف دیگر و مرا هم سرپرست مجموعه انتخاب کردهاند. این کار با «نه»ی آیدا و «آره»ی موکد شاملو امضا شد. کاش ناشر محترم حرمت نمکی را که سال ها در آن خانه خورده اند، و همین طور حق نمک خودشان، را رعایت می کردند آن هم در دههی شصت عمرشان که دراز باد!.
با طرح این پرسش كه، یك نفر در هر رشتهای که می خواهد تا سقف دکترا برود چند سال باید کار کند؟ یک شاگرد نجار چند سال باید شاگردی کند که استاد شود؟ ده سال بس است؟، به اذكر این نكته میرسم كه؛ آیدا ۳۷ سال در همین کار شاگرد شاملو بوده است. عجبا ایشان که فقط ناشر بودند و بس «فهمیده، آیدا هنوز نفهمیده»؟ شاید ناشر محترم فکر میکنند که شاملو برای تشکر اسم آیدا را به اسم همکار روی جلد آورده. مگر آیدا همکار احمد در یک مجموعهی شعر شاملو شدهاست؟. خداوکیلی اگر پشت هرکدام از کتابهای شعر احمد که مال ۱۳۴۳ به بعد است اسم آیدا هم بیاید؛ من یکی که دربست می پذیرم. بیمهر و همدلی آیدا چنین شعرهایی وجود نمیداشت خود احمد هم این نکته بسیار زیبا نوشته است:
نگران،
آن دو چشمان است،
دورسوی آن دو سهیل که بر سیبستان ِ حیات ِ من مینگرد
تا از سبزینهی نارس ِ خویش
سُرخ برآید.
یا در همین شعرست این وصف آیدا: «سختگیر و آسان مهر». این تجربهای که همهی دوستان بارها آن را در آیدا تجربه کردهاند و ای بسا که از آن رنجیده باشند، مثلا به جواب ندادن آیدا به همین اهانت آشکار این «دوست نادان» .
آیدا گفتند در فیشها دست نمیبرند. اتفاقا باید روی فیشهایی که کار نشده؛ کار کنند که بشود آن را به خواننده داد. شاید خیلیها ندانند که فیشها در چه حالت یا حالتهایی هستند. مثلا من یک بارگفتم احمدجان این اصطلاح را داری: «از فابریک خراب بودن»؟ آیدا نگاه کرد به فیشها. نداشتند. خب، آن را روی یک برگه نوشتند. دوستی همان موقع گفتند این اصطلاح را دارید: « نان کسی پای سنگ کوب بودن»؟ این را هم نداشتند. روی برگهای نوشتند و گذاشتند سر جایش در میان برگههای دیگر. هرکه با کتاب کوچه آشنا باشد، میداند که سرواژههای کوچه براساس ماده تنظیم میشود و مادهها البته الفباییاند اما سرواژهها مثل فرهنگ لغات الفبایی نیستند. حالا اصطلاح اول میرود زیر «فابریک» و دومی زیر «نان» یا «سنگ کوب» و احتمالا زیر هر دو، یا در مترادفات این یا آن سرواژه. این دو فیش یک روز که به حرف س یا ف یا ن رسیدند، بررسی و تکمیل میشود و کارهای ارجاعی و نکات دیگری که رسم کوچهنویسی است، انجام میگیرد. اینجا همهی این کارها را یک نفر انجام نمیدهد و در این مورد خاص احمد بود و آیدا. طبعا وقتی احمد زنده بود؛ بازبینی نهایی با او بود، که پیر دلیل او بود. به عرض ناشر محترم میرسانم در تمام مجلداتی که اسم آیدا به عنوان همکار پشت جلد کتابهای کوچه نوشته شده، این فرایند در مراحل گوناگونش انجام گرفته است.»
این نویسنده و صاحبنظر در حوزهی ادبیات، درباره برخی از اظهارات مدیر نشر مازیار مبنی بر اینكه آنچه به او تحویل شده؛ نوشتههای آیداست نه یادداشتهای احمد شاملو، گفت:« من مورد یا موارد ادعایی ناشر محترم را ندیدهام. اگر آیدا تایید کند که فلان بخش یا بهمان بخش را او نوشته است؛ حق و وظیفهی او در مقام همکار بوده است. کی گفته ایشان باید بگذارند مطلب نیمهکاره یا ناقص این یا آن فیش به همان شکل چاپ شود؟( که ناشر کیسهاش را پر کند؟ اینکه پای مخاطب را به میان میکشند دوست گرفتن با آب حمام است!) حالا که احمد از میان ما رفته است صالحترین فرد برای پیگیری كتاب كوچه آیداست. نکند ناشر محترم فکر میکنند آیدا باید پیش ایشان امتحان بدهند! »پاشایی میگوید:«بارها تعریف دقت و تخصص آیدا را در این زمینه از شاملو شنیدهایم و من خود چهل سال است که شاهد این وسواس شاملویی او هستم.»
شاملو در مقدمهی كتاب كوچه قید كرده است كه تا وقتی من زندهام، در حد بضاعتم برای این كتاب تلاش میكنم اما بعداز من متخصصان این كار را دنبال كنند. پاشایی درهمین باره میگوید «خب، در بین متخصصان این رشته چه كسی بهتر و آشناتر از آیداست؟!»
این مترجم؛ با ذكر این مطلب كه مدیر نشر مازیار درخصوص شكایت آیدا و پاشایی؛ برای سلب مجوز انتشار كتاب كوچه تلاش میكنند، گفت: «نه من و آیدا نه به عنوان سرپرستان «کلیهی آثار» شاملو (که هیچ ناشر آثار شاملو نه عقلا نه قانونا نمیتواند آن را نقض یا نفی کند. نگاه کنید به اسکن قسمتهایی از قرارداد سال ۷۰) هیچ گاه از هیچ ناشر آثار شاملو نه به دادگستری و نه به اتحادیهی ناشران شکایت نکرده ایم. و از اینكه چرا ناشر محترم چنین حرف بیاساسی میزنند، عقلم به جایی قد نمیدهد جز اینکه فکر کنم ایشان هاردش یا ویروسی شده یا پاک سوخته است.
پاشایی میگوید« اما حکایت آن دادگاه. یکی دو ناشر آثار شاملو (که یکیاش همین ناشر محترم مازیار باشند) و دو پسر شاملو و فانوسکشها و صاحب اختیارهای دلسوختهیشان؛ مدام نق میزدندکه ما سرپرستی را قبول نداریم. (پسرهای شاملو معلوم بود چرا حرص و جوش میخوردند اما آن دو ناشر پاک هنک کرده بودند و این سرپرستی برای آنها علی الاصول لازم اتباع است چون یک ماده از قراردادشان است و نقض یک ماده در حکم نقض تمام قرارداد تلقی میشود و ما معمولا این را در قراردادهایمان مینویسیم. بنابراین نفی سرپرستی ازسوی هر ناشر شاملو خودزنی است.) این ماده در تمام قراردادهای ناشران با شاملو هست و حتا اگر موردی باشد که این ماده در آن تصریح نشده باشد باز برای آن ناشر رعایت آن الزامی است، و همانطور که گفتم؛ سرپرستی بر «کلیّهی آثار» است. باری. ما برای بستن دهن این آقایان، به توصیهی دوستان وکیلمان که مفاد این سرپرستی را «وصایت عهدی» شاملو تلقی میکردند، دادخواست تنفیذاین ماده از قرارداد را دادیم (که صد البته این عمل ما اسمش شکایت نیست) و همهی ناشران شاملو و دو پسرش را خواندگان قرار دادیم.) حالا من رای دادگاه را برایتان میخوانم «نظر به اینکه اولا بخش اول خواسته ترافعی نمیباشد (یعنی در این باب ما با کسی مرافعه نداشتهایم) و با التفات به قراردادهای مستند دعوی به تاریخ /۱۱/۱۰ /۷۰ و ۲۰ / ۱۲ ۶۸ مقرر گردیده «هرگونه اختلافنظر در اجرا یا تعبیر یا تفسیر مواد این قرارداد از طریق حکم مرضی الطرفین حل و فصل گردد» با عنایت به اینکه خواهان ها در قرارداد اخیر الذکر دخالت داشته همچنین مدعی نمایندگی (سرپرستی) بر آثار آن مرحوم طبق قراردادهای یاد شده میباشند؛ فلذا ملزم به رعایت مفاد قرارداد ازجمله شرط داوری بوده؛ نتیجتا اینکه دعوی مطرح شده به کیفیت فوق قابلیت استماع ندارد.» آقایان از جمله ی آخری خوش و خندان شدند که ببینید سرپرستی رد شده است! (پس حالا دستشان برای آن کارهای بد بعضیها بازست!) ناشر محترم مدعی در دادگاه بلند شدند و فرمودند که در قرارداد من این ماده نیامده است و بنابراین من سرستی را قبول ندارم چون سرپرستها ازنظر من صلاحیت ندارند. «روزگارغریبی است نازنین» شاملو ما را به سرپرستی قبول دارد اما شیخ علیخان قبول ندارد. آن هم ناشری که من؛ ناشر شاملو کردمش. (بگوید نه، تا تشتش را از بام بیاندازم پایین) به قول احمد در این مدعیان مردسالاری هرچه می بینیم نامردسالاری است! اما ایشان که در دادگاه شیر شده و فرمودند بودند که من سرپرستی قبول ندارم در حاشیهی همان قرارداد ۲۰ / ۱۲ ۶۸ ، که قاضی محترم به یک ماده آن استناد کرده بودند، تصدیق کردهاند که سرپرستی را قبول دارند.» (نگاه کنید به اسکن حکم دادگاه).
پاشایی از فشارها و سنگاندازیهای متعدد ازسوی جریانهایی مغرض در طول چند سال اخیر خبر داده، میگوید: این اظهارات و شایعات دروغ تا جایی پیش رفتند كه تیم جوان و فعالی كه آیدا برای جمعآوری مطالب و مراجع گردهم آورده بود و هزینه آنها را شخصا میپرداخت، از هم پاشید.
پاشایی میگوید: در این شرایط که هرکسی شده صاحب اختیار کارهای شاملو؛ به ناچار میخواهیم کلیهی فیشهای چاپ نشدهی شاملو را اسكن کنیم و در سایت رسمی شاملو آن لاین کنیم که مردم بتوانند آنها را بخوانند و صاحبنظرها هم بتوانند با حفظ شرایطی روی آنها کار کنند.
وی در پایان سخنانش به طرح این سئوال پرداخت كه چرا این حرفها در این شرایط زمانی ازسوی كسانی كه همواره سنگ تفرقه میانداختهاند؛ قوت گرفته است و درعین حال پاسخ به این پرسش را روشنگر تمام ماجرا دانست.