حتی بازدیدکنندگان حتی اگر زبان فارسی نفهمند نیز تحت تأثیر ابیات شاهنامه و ضربآهنگ حماسی آن در موزه ملی هنرهای آسیایی قرار میگیرند. شاهنامه در سال ۳۶۷ هجری قمری توسط فردوسی تکمیل شد و تاریخ ایرانیان پیش از اسلام، اعم از تاریخ اساطیری و واقعی، از زمان پیدایش جهان تا آستانه حمله اعراب را بازگو میکند.
این متن برای ایرانیان امروز بسیار مهم است. شاهنامه موجود در موزه ملی هنرهای آسیا به شاهنامه مغول مشهور است و یک نسخه مصور از شاهنامه است که در شهر تبریز در دوران حکومت تقریباً یک قرنی ایلخانیان تألیف شد. این نسخه دست نویس به دلیل اندازه بزرگ و نقاشیهای پیچیدهاش که دارای مواد گران قیمتی مانند طلا، نقره و لاجورد است، قابل توجه است.
سایمون رتیگ، متصدی این نمایشگاه، درباره این نسخه از شاهنامه گفت: «این اثر خارقالعاده نماینده نقطه مهمی از تاریخ نقاشی ایرانی است و هیچ کتاب دیگری مانند آن در تاریخ ایران وجود ندارد.»
این نسخه خطی تا اواخر قرن سیزده شمسی در ایران و کمابیش دست نخورده باقی ماند، اما در سال ۱۲۸۹ توسط یک دلال هنری بلژیکی خریداری شد. او جلد این کتاب نفیس را جدا کرد و صفحات را به صورت جداگانه فروخت تا سود بیشتری به دست آورد. امروزه تنها ۵۷ برگه مصور از این کتاب به صورت یکجا موجود است و بقیه صفحات آن در سراسر دنیا پراکنده هست.
موزه ملی هنر برای اولین بار این ۵۷ صفحه را به همراه برگههای امانت گرفته شده از برخی از مؤسسات دیگر و همچنین دست نوشتهها و اشیاء قیمتی دیگر از جمله سرامیک، فلزکاری و منسوجات به نمایش گذاشته است.
شاهنامه مغول صحنههای قهرمانانه نبرد و کشتار جانوران وحشی توسط شاهان را به تصویر کشده است. این نسخه از شاهنامه به منظور یادآوری افسانههای ایرانی و همچنین تقویت مشروعیت ایلخانیان در آن زمان تألیف شد.
بخشی از نقاشیهای این کتاب به نبرد بهرام گور، پادشاه ساسانی، با موجودی افسانهای به نام کرگ اختصاص داده شده است. در این نقاشیها بهرام گور سوار بر اسب به تصویر کشیده شده است، در حالیکه لباسی زرشکی با نقش و نگارهای طلایی و تاج طلایی یاقوتکاری شده بر تن دارد و سلاحهایی آغشه به خون از جمله گرز، شمشیر و تیر و کمان در دست دارد. سر بریده شده کرگ عظیم الجثه نیز بر روی زمین رها شده است.
نقاشیهای این شاهنامه مغول تأکید ویژهای بر صحنههایی دارد که اسکندر مقدونی را به تصویر میکشد. نقاشیهای شگفتانگیز مربوط به «اسکندر و درخت سخنگو» در میان این صفحات برجسته هستند و شامل عناصر خارقالعاده از جمله منظرهای از قارچها و صخرههای سورئال و «درخت سخنگو» با دو تنه در هم تنیده میشود: یک تنه نر که در طول روز صحبت میکند و یک تنه ماده که در تنها شبها سخن میگوید و اسکندر و همراهانش را از مرگ قریب الوقوعشان آگاه میکند. مهارت هنرمند یا هنرمندان ناشناخته این اثر در به تصویر کشیدن جزئیات چهرهها به خوبی نمایان است.
اگرچه مغولها در دنیای غرب چهرهای منفی دارند و بهعنوان آفت تمدن اروپایی تلقی میشوند، اما این شاهنامه فرهنگ ایلخانیان را نشان میدهد. ایلخیانیان با تضمین ثبات کشور و رواج تجارت، بازرگانان، دیپلماتها و روحانیون را به کشور جذب کردند؛ مارکوپولو، تاجر و مسافر ونیزی نیز در این دوره از تبریز دیدن کرد.
این نمایشگاه با در کنار هم آوردن آثار هنری مختلف قابل حمل توسط مسافران، صنعتگران نشان داده است که چگونه شاهنامه مغول تحت تأثیر طیف گستردهای از سنتهای فرهنگی و مذهبی از سرزمینهای شرق و غرب از جمله اروپای مسیحی، امپراتوری بیزانس، ارمنستان و چین قرار گرفته بود.
برای مثال صحنهای پر جنب و جوش از نبرد اسکندر با یک پادشاه هندی، شباهت قابل توجهی به تصویری از کتاب مقدس مورگان مربوط به اواسط قرن سیزدهم میلادی دارد.
نقاشی غم انگیر فریدون، پادشاه ایرانی که سر پسر کشته شده خود ایرج را در دامان گرفته است در سبک، ترکیب، پالت رنگی و حتی حاشیههای هندسی مشابه با تصویری از مریم مقدس است که جسد عیسی را در آغوش گرفته است. برخی دیگر از نقاشیهای این شاهنامه نیز صحنههایی از درختان و کوههایی به تصویر کشیدهاند که از سبک نقاشیهای چینی الهام گرفته شدهاند.
اگرچه آثاری که ممکن است شاهنامه مغول را تحت تأثیر قرار داده باشند در زمان گم شدهاند، اما این نمایشگاه موفق شده است با به نمایش گذاشتن همگراییهای ظاهری، تأیید کند این نقاشیها با الهام از آثار هنری هدیه داده شده به پادشاهان ایلخانی از کشورهای سراسر دنیا کشیده شدهاند. حتی اگر نقاشان آن زمان در ایران معانی اصلی این آثار هنری بیگانه را درک نمیکردند.
بنابراین، هنر پر زرق و برق شاهنامه مغول تا حد زیادی مدیون به هم پیوستگی جهان قرون وسطی است. رتیگ در مصاحبهای گفت: «دنیای آن زمان بینا جهانی بود. هنرمندان به تنهایی شاهکارهای خود را تولید نمیکردند، بلکه از مردم، ایدهها، کالاهایی که در سفر به کشورشان میرسیدند الهام میگرفتندن و اینگونه بهترین نوع هنر در تاریخ بشر را تولید میکردند.»