چند روز قبل پلیس پایتخت در جریان ناپدید شدن دختری دانشجو به نام سارا قرار گرفت و تحقیقات زیر نظر قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی تهران آغاز شد. دو روز بعد، ساکنان خیابانی در جنوب تهران صحنه عجیبی را به چشم دیدند. دختری جوان شیشه پنجره یک خانه قدیمی را شکست و خودش را به خیابان پرتاب کرد. دستان دخترجوان با طنابی بسته شده بود و با گریه از مردم کمک میخواست.
شاهدان ماجرا را به پلیس اطلاع دادند و با حضور ماموران معلوم شد که این دختر، همان ساراست که دو روز پیش ناپدید شده بود. دختر جوان به ماموران گفت: چندی قبل در اینستاگرام با پسری به نام کامران آشنا شدم. او میگفت خلبان است، اما کمی بعد متوجه شدم دروغ میگوید؛ او یک سارق حرفهای و سابقه دار بود.
وی ادامه داد: کامران، گوشی موبایل یکی از دوستانم را سرقت کرده بود که وقتی دوستم مشخصات سارق را گفت با کامران مو نمیزد. از همانجا مشکوک شدم و کارآگاه بازی ام را آغاز کردم. خیلی زود متوجه شدم که او نه تنها خلبان نیست بلکه یک مجرم حرفهای و سابقه دار است. وقتی فهمیدم فریب خوردهام به رابطه ام با کامران پایان دادم، اما او دست بردار نبود. تا اینکه روز حادثه راهم را سد کرد و با تهدید مرا ربود و به مدت ۴۸ ساعت در اتاق یک خانه قدیمی زندانی ام کرد. در تمام آن دو روز شکنجه ام میداد تا مرا وادار به ازدواج کند تا اینکه ساعتی قبل وقتی خانه را ترک کرد، شیشه پنجره اتاقی را که در آن زندانی بودم شکستم و خودم را نجات دادم.
با افشای این حقیقت، سارق حرفهای دستگیر شد و در بازجوییها به موبایل قاپیهای سریالی نیز اعتراف کرد. با دستگیری وی، اعضای دیگر این گروه نیز بازداشت شدند و سرقت هایشان پایان یافت. کامران همچنین به آدم ربایی و شکنجه دختر موردعلاقه اش اعتراف کرد و گفت: عاشق سارا (گروگان) شده بودم و به او قول دادم که اگر با من ازدواج کند دور خلاف را خط میکشم، اما او قبول نکرد و من ناچار شدم به زور از او بله بگیرم.
تحقیقات از این متهم ادامه دارد.