کد خبر: ۹۵۲۸۳۷
تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۷

اعترافات عجیب قاتل زن بیوه!

مرد میانسال که به دنبال رابطه پنهانی با زن بیوه وی را کشته و سپس به استقبال مرگ رفته بود پای میز محاکمه‌ای ایستاد و ادعای عجیبی را مطرح کرد و مدعی شد قربانی خودش شال را دور گردنش انداخته و برای مرگ آماده بوده است.
اعترافات عجیب قاتل زن بیوه!
آفتاب‌‌نیوز :

رسیدگی به این پرونده از هفدهم دی ماه سال ۱۴۰۲ به دنبال مرگ مشکوک یک زن ۴۳ ساله به نام شهلا در خانه اش در منطقه چهاردانگه آغاز شد.

پسر ۱۵ ساله وی که از مدرسه به خانه برگشته بود با جنازه مادرش روبه رو شده و پلیس را مطلع کرده بود.

جسد که شواهد نشان می‌داد با پیچیده شدن شال دور گردنش خفه شده با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران برای رازگشایی جنایت خاموش به تکاپو افتادند.

در این میان برادر شهلا در بازجویی‌ها به ماموران گفت: از چند سال قبل که شوهر خواهرم فوت شد خواهرم با مرد میانسالی به نام حمید که از بستگان دورمان بود ارتباطی نزدیک داشت. من چند بار آن‌ها را با هم دیده بودم و گمان می‌کنم حمید در قتل خواهرم دست داشته باشد.

بازگشت به زندگی بعد از اقدام به خودکشی

در حالی که تحقیقات روی حرف‌های این مرد متمرکز شده بود از بیمارستان خبر رسید حمید ۶۲ ساله که با خوردن قرص به استقبال مرگ رفته بود در بیمارستانی در جنوب تهران بستری شده است.

وی که تحت درمان قرار گرفته و معجزه آسا زنده مانده بود به قتل زن بیوه اعتراف کرد و به بازسازی صحنه جرم پرداخت.

وی گفت به خاطر تهدید‌های زن جوان به آبروریزی وی را کشته است.

جلب رضایت پسر قربانی

حمید با پرداخت دیه توانست رضایت پسر نوجوان قربانی را جلب کند و از جنبه عمومی جرم در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.

در این جلسه مرد میانسال به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: از وقتی همسر شهلا فوت شد من به او و پسرش کمک مالی می‌کردم. پس از مدتی ما به یکدیگر علاقمند شدیم و من او را صیغه کردم. اما همسرم به این ماجرا پی برد و من از ترس آبرویم صیغه نامه را پاره کردم و به همسرم قول دادم دیگر سراغ شهلا نروم. من آن روز به خانه شهلا رفتم و به او گفتم همسرم به ماجرا پی برده و آبرویم در خطر است. من از او خواستم دیگر با من تماس نگیرد. اما شهلا می‌گفت عاشقم شده و نمی‌تواند از من دل بکند. من به او گفتم حاضرم به حمایت‌های مالی از او و پسرش ادامه دهم، اما دیگر نمی‌توانم با او رابطه نزدیک داشته باشم، ولی شهلا قبول نکرد. او می‌گفت یا باید او را بکشم یا رابطه ام را با او ادامه دهم. حتی مرا تهدید کرد و گفت سراغ همسرم می‌رود و با او صحبت می‌کند. او با حرف‌هایش مرا به شدت عصبانی کرده بود.

 وی ادامه داد: شهلا شالی را دور گردنش انداخت و از من خواست تا او را بکشم. او مرا نامرد صدا می‌زد و میگفت برای اثبات مردانگی‌ام باید او را خفه کنم. من هم برای اینکه او را بترسانم شال را دور گردنش پیچیدم. اما یکباره متوجه شدم دیگر نفس نمی‌کشد. من از ترسم خانه شهلا را ترک کردم. ولی عذاب وجدان رهایم نمی‌کرد. به همین خاطر با خوردن قرص دست به خودکشی زدم، اما زنده ماندم.

این متهم ادامه داد: باور کنید من راضی به مرگ شهلا نبودم. او خودش برای مرگ آماده بود و شال را دور گردنش پیچید و آن را به دستم داد. من با اصرار او شال را دور گردنش پیچیدم و او هیچ عکس‌العملی نشان نداد. من هرگز فکر نمی‌کردم این کار موجب مرگش شود. حالا هم پشیمان هستم و با پرداخت دیه توانستم رضایت پسر او را جلب کنم. از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به رضایت اولیای دم وی را به چهار سال زندان با احتساب روز‌های بازداشت محکوم کردند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین