آفتابنیوز : آفتاب - شهرود امیر انتخابی: با توجه به تقابل امریکا و چین در موضوعات مختلف در مسائل بینالمللی، به ویژه در مسئله هستهای ایران، این سوال مطرح می شود كه با توجه به وضعیت موجود، چین چه سیاستی را در مقابل آمریكا باید اتخاذ كند؟
در این خصوص باید گفت كه علیرغم آن كه بسیاری از چینی ها اعتقادی به طولانی بودن قدرت آمریكا ندارند، ولی با اكراه ماهیت تك قطبی نظام بین الملل را پذیرفته اند. البته این موضع گیری چینی ها از پیشینه تاریخی در سیاست های این كشور در نظام بین الملل برخوردار است. به عنوان مثال چینیها در دهه 1990 امیدوار بودند كه نظام چند قطبی جانشین نظام دو قطبی جنگ سرد شود، به همین دلیل پذیرش اجباری نظام تك قطبی نوعی تغییر در مواضع چینی ها بود.
پكن ابتدا در مقابل قدرت آمریكا استراتژی مقاومت را در پیش گرفت. ایجاد توازن در مقابل قدرت آمریكا از جمله سیاست هایی مثل اتحادهای ضعیف در مقابل قدرت برتر ،در راستای این استراتژی صورت گرفت. در طول دهه 1990 در دیدار با رهبران روسیه و كشور های دیگر ،چینی ها به دنبال انتشار بیانیه های مشترك در مخالفت با هژمونی و نظام تك قطبی بودند. اما روسیه و متحدان دیگر چین هیچ گاه به طور كامل حاضر به انجام این كار نشدند.چنانچه تصمیم پوتین رئیس جمهور روسیه برای متحد شدن با امریكا پس ازحادثه یازده سپتامبر به این مرحله از دیپلماسی چینی ها پایان داد.
امروز با وجود باقی ماندن برخی از عناصر مقاومت در سیاست های چین ،استراتژی این كشور به شكل وسیعی از ایجاد توازن به سمت پیروی از قدرت برتر تغییر شكل داده است. به رسمیت شناختن برتری قدرت آمریكا باعث شد چین برخلاف كشورهای فرانسه ،آلمان و روسیه كه با حمله به عراق مخالف بودند،در جنگ علیه تروریسم با آمریكا متحد شوند. روزنامه Peoples Daily در زمان شروع جنگ عراق نوشت: امپراتوری آمریكا چهارمین و آخرین مرحله تبدیل شدن به قدرت برتر جهانی را پشت سر گذاشت. تصمیم بوش به حذف كشورهایی كه با حمله به عراق مخالف بودند در بازسازی اولیه عراق ،بالا بودن هزینه های استراتژی نا موفق ایجاد توازن را نشان داد،استراتژی كه با تصمیم چین در حمایت از حمله به عراق تضعیف شد. اما این تغییر استراتژی باعث نشد چین در جستجوی استراتژی های محدود برای مهار قدرت آمریكا نباشد. استراتژی هایی مثل چانه زنی،ایجاد تعهدو حائل كردن.
واقعیت این است كه ایالات متحده گر چه امروز قدرت بی رقیبی است امادر دنیای پیچیده و وابسته كنونی هنوز هم برای دسترسی به اهداف خاص بی نیاز از حمایت كشورهای دیگر نیست. سیستم جهانی ممكن است در زمینه نظامی تك قطبی باشد اما در حوزه اقتصاد اتحادیه اروپا و ژاپن با ایجاد موازنه در مقابل قدرت اقتصادی آمریكا نظام چند قطبی را ایجاد كرده اند. ظهور گروه های فراملی جدید (از جمله تروریسم)بیش از پیش تك قطبی بودن آمریكا را تضعیف كرده اند .همانطور كه جوزف نای میگوید: پارادوكس قدرت آمریكا این است كه در حالی كه برتری نظامی اش حضور این كشور را در تمام زمینه ها تضمین می كند اما در عین حال در دنیای وابسته و پیچیده ی امروز آمریكا كمتر میتواند به تنهائی كاری را انجام دهد. این وضعیت به كشورهائی كه از قدرت کمتری برخوردار هستند اجازه ی چانه زنی با قدرت برتر را می دهد. چانه زنی اغلب شكل زد وبند پیدا می كند مثل زمانی كه آمریكا برای جلب حمایت چین از جنگ با تروریسم جنبش اسلامی شرق تركستان را به لیست سازمان های تروریستی وارد كرد. در نتیجه این تصمیم برخورد وحشیانه چین با اقلیت اویغور در شمال غرب چین توجیه می شود.
چین از طریق استراتژی تفرقه بینداز و حكومت كن نیز با آمریكا چانه زنی میكند. هدف از این استراتژی كسب سود از سیاست های آمریكا در راستای تامین منافع گروه می باشد. به عنوان مثال در طول مذاكرات حساس سازمان تجارت جهانی در سال 1998وزمانی كه چین به همراه آمریكاعضو شورای كار بود سعی داشت دولت كلینتون را به پذیرش معامله ای كه مورد نظر پكن بود متقاعد كند. تهدید به قطع همكاری ها منبع دیگری از چانه زنی برای چین می باشد، این مورد قطعاًدر شورای امنیت كاربرد خواهد داشت.
چین همچنین سعی دارد با محدود كردن حضور آمریكا در موسسات بین المللی قدرت برتر را مقید كند. طرفداری چین از تصویب شورای امنیت تنها به این دلیل نیست كه چین عضو دایمی شورای امنیت است و این امر فرصت بیشتری را در اختیار چین قرار می دهد تا در مقابل آمریكا از چانه زنی استفاده كند، بلكه محدود شدن قدرت آمریكا در چارچوب سازمان ملل از اهداف چین در حمایت از تقویت شورای امنیت می باشد. نگرش آمریكا و چین در مورد سازمان ملل از زمان جنگ كره، زمانی كه آمریكا از نیروی نظامی سازمان ملل علیه چینی ها استفاده كرد تغییر كرده است. امروز نه آمریكا بلكه چین مدافع تقویت سازمان ملل می باشد.
چین همچنین طرفدار جدی گسترش منطقه گرایی جدید آسیایی می باشد. چین ابتدا در مورد آسه آن و اتحادهای منطقه ای دیگر نگران بود چون تصور می كرد آنها به دنبال متوازن كردن یا پشت سر گذاشتن قدرت چین در آسیا هستند. اما اخیراًچین از فعالیت آسه ان به علاوه 3(كشورهای جنوب شرق آسیا بعلاوه چین ،ژاپن وكره جنوبی)كه می تواند به عنوان حائل در مقابل نفوذ آمریكا عمل كند حمایت می كند. ایجاد نظام آسیائی مستقل باعث افزایش اقتدار چین نسبت به نفوذ آمریكا می شود. به عنوان مثال رونق تجارت منطقه ای، وابستگی چین به بازار آمریكا را كاهش می دهد.
چینیها همچنین به تلاش برای محدود كردن قدرت آمریكا از طریق چانه زنی، ایجاد تعهد و حائل كردن ادامه میدهند. همانطور كه آمریكا از اتحادیه های دو جانبه خود در آسیا برای مهار چین استفاده میكند، چین نیز از موقعیت خود در شورای امنیت برای مهار آمریكا استفاده میكند.