آفتابنیوز : آفتاب- فروزان آصف نخعی: ما ایرانیان زندانی توهمات غلطمان در مناسبات میان ایران وامریکا در 30 سال گذشته هستیم و متاسفانه چپهای مارکسیستی، چپهای مسلمان، اصلاح طلبان و... از شهامت لازم برخوردار نبودهاند که اعتراف کنند بسیاری از کیفرخواستهای صادر شده آنان علیه امریکا در عالم واقع وجود خارجی نداشته است.
دکتر صادق زیباکلام محقق و استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران، به مناسبت سالروز قطع رابطه ایران وامریکا در گفت و گو با آفتاب گفت: امروز نیز در ادامه فقر بینش سیاسی ، در حوادث پس از انتخابات سال گذشته جناحی که خود را در انتخابات پیروز میداند معتقد است همه این اعتراضها را آمریکاییها به راه انداختهاند و افرادی که گوشت و پوست و خونشان حامی اصلی انقلاب بوده را متاسفانه یک شبه به عوامل آمریکا منتسب کردن.
دکتر زیباکلام در ادامه به ریشه تاریخی بینش به وجودآمده که امروز متاسفانه رنگ ایمانی نیز به خود گرفته پرداخت و گفت: هرگونه نگاه به روابط و مناسبات ایران و امریکا ظرف سه دهه گذشته بدون بررسی گذشته روابط ، درک نادرستی را به دست میدهد از این رو مجبوریم اشاره مختصری به نگاه ایرانیان و بهتر است بگوییم نگاه نخبگان سیاسی ایران به امریکا بکنیم.
وی افزود: در مجموع نگاهی بدبینانه ظرف یکصد سال اخیربر ایرانیان نسبت به قدرتهای بزرگ از جمله روسیه، انگلیس، فرانسه حاکم بوده است که این امر بیشتر برمیگردد به نوع مناسبات قدرتهای بزرگ درعصر قاجاریه که بیشتر به منافع خودشان در قراردادها و سلطه بر کشورهای دیگر توجه داشتند.
وی افزود: البته یک استثناء ایالات متحده امریکا بود که تا آن زمان این بدبینی درمورد وی حاکم نبوده است.
زیباکلام در ادامه با اشاره به این که در آن زمان امریکا از سوابق استعماری واعمال نفوذ براساس منافع و قراردادهای استعماری یکجانبه برخوردار نبود از این رو حتی برخی از رجال سیاسی ایران پس از فضای به وجود آمده در دهه 20 خورشیدی یعنی بعد از حکومت رضا شاه که فضای سیاسی باز شد و احزاب جانی دوباره یافتند و به استفاده از این نیروی نوظهور در سیاست خارجی معتقدند شدند گفت: برخی رجال مانند علی امینی، احمد قوام السلطنه و درحوزه احزاب ، احزابی مانند جبهه ملی و ... اگر نگوییم دید مثبتی داشتند باید بگوییم میخواستند از قدرت امریکا در برابر زیادهخواهیهای روس و انگلیس به عنوان یک نیروی سوم استفاده و از این طریق منافع ملی ایران را تامین کنند.
وی افزود: این دید مثبت و غیر خصمانه نسبت به امریکا کما بیش تا اواخر دهه 20 خورشیدی و جریان ملی شدن نفت و نهایتا تا قبل از سقوط حکومت ملی دکتر مصدق وجود داشت.
دکتر زیباکلام در ادامه با اشاره به این که در ابتدای جریان ملی شدن نفت، امریکاییها سعی کردند بین ایران و انگلستان وساطت کرده و بحران میان این دو کشور را با طرحها و فرمولهای تدوین شده فیصله بدهند گفت: اما طرحهای امریکا در نهایت مورد تایید دولت مصدق قرار نگرفت و نهایتا تلاشهای میانجیگرایانه امریکا با شکست مواجه شد. از این رو امریکا متوجه شد که از یک طرف دکتر مصدق به هیچوجه حاضر به مصالحه نیست از طرف دیگر حزب توده به شدت دارد قدرتمند میشود، لذا امریکاییها از مشی بیطرفی خارج شدند و درنهایت کودتای 28 مرداد را رقم زدند.
زیباکلام با تاکید براین که به جریان کودتای 28 مرداد خیلی واقع بینانه نگاه نکردهایم گفت: اگر دکتر مصدق بعضی راهحلهایی را که با میانجیگری امریکا به وجود آمده بود میپذیرفت، امتیازاتی را ازاین طریق به دست میآورد از جمله این که در طرحهای پیشنهادی امریکاییها ملی شدن نفت در اساس مورد پذیرش واقع شده بود، از این رو این امر بسیار به نفع ایران بود که با مخالفت دکتر مصدق در نهایت یک نظام دیکتاتوری پلیسی بر کشور به مدت 25 سال حاکم شد.
در ادامه این گفت و گو دکتر زیباکلام کودتای 28 مرداد سال 1332 را نقطه عطفی در نگاه ایرانیان دانست به این معنا که امریکا جایگاه قبلی خود را به طور کامل در ایران از دست داد و تصویر امریکا در افکار عمومی ایرانیان از تصویر انگلیس و شوروی به شدت وخیمتر و منحوستر شد.
زیباکلام در ادامه با اشاره به این که نکته مهم بعد از کودتا آن است که تمام جریانهایی که نسبت به امریکا بی تفاوت و یا خوشبین بودند مانند نیروهای ملی یا ملی مذهبی همچون جبهه ملی و... بعد از کودتا موضع ضد امریکایی پیدا کردند گفت: تمام نیروهای مسلمان غیر چپ به دنبال ادبیات چپ در این زمینه از جمله حزب توده رفتند و امریکا را مورد شماتت قراردادند. اما جالب این است که در دهه 30، 40 و 50 علیرغم این که حزب توده و چپ خیلی حضور پررنگ نداشت اما ادبیات این حزب مورد توجه نیروهای بعدی قرار گرفت.
دکتر زیباکلام در این مرحله سعی کرد به اندیشه و نگاهی که مفهوم امپریالیسم را به ایران آورد و آن را در افکارعمومی نهادینه ساخت اشاره کند. اودر این زمینه گفت: نگاه چپ مارکسیستی به نمایندگی حزب توده از ابتدای شکلگیریاش در 8 مهر 1320 سعی داشت جهانبینیاش در باره غرب که امریکا را به مثابه امپریالیسم، استعمارجدید، و عامل توسعه نیافتگی ایران و کشورهای جهان سوم قلمداد میکرد جا بیندازد. این مفهوم در انقلاب اسلامی 57 ایران به استکبار تغییر کرد که 68 سال پیش در دهه 20 توسط چپها تحت عنوان امپریالیسم در ایران ابداع شده بود.
این استاد دانشگاه در ادامه تبیین عوامل تغییر نگاه ایرانیان نسبت به امریکا گفت: در ابتدای شکلگیری چپ بعد از سقوط رضاشاه در دهه 20 اتحادی تحت عنوان متفقین بین انگلستان، شوروی، و امریکا علیه فاشیم و آلمان در ایران شکل گرفت. در این زمان حزب توده سخن از استثمار و سلطهگری میگفت اما به صورت مستقیم اشاره به امریکا و دیگر کشورهای غربی نمیکرد. اما بعد از پایان جنگ جهانی دوم و ظهور جهان دو قطبی با پیوستن کوبا و کره شمالی به بلوک شرق، ادبیات چپ از جمله ادبیات حزب توده ایران به طور مستقیم در حوزه مفاهیمی همچون استثمار و استعمار، امپریالیسم، و بورژوازی در نظام بین الملل با مصادیقی چون امریکا و انگلیس و ...همراه شد.
انقلاب اسلامی 57 و ضدیت با امریکا
در انقلاب اسلامی سال 1357 ایران، ضدیت با امریکا ادامه یافت و امریکا در میان جریانات انقلابی ایران به عنوان نیرویی که تا دقیقه 90 در سرکوب مردم، پشتیبان رژیم شاه است مورد شناسایی واقع شد.
دکتر زیبا کلام با بیان مطلب بالا در باره مناسبات ایران و امریکا می گوید: این اتهام جدید به کیفرخواست تاریخی ایرانیان علیه امریکا مثل اتهام کمک به شاه و تلاش برای کودتا برای برگرداندن وی بعد از انقلاب اضافه شد.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: اما بسیاری از اتهاماتی که در دوران انقلاب و بعد از انقلاب به امریکا زده شده پایه و اساس ندارد و بسیاری از این اتهامات واهی هستند.
زیباکلام در ادامه سخنان خود در اثبات برواهی بودن برخی اتهامات با اشاره به این که اتهام هواداران انقلاب مبنی بر حمایت امریکا تا دقیقه 90 از شاه یعنی تا قبل از پیروزی انقلاب در 22 بهمن 57 ، یک باور غلط است که در کتابش به نام " مقدمهای بر انقلاب اسلامی " به آنها اشاره کرده، گفت: دولت آقای جیمی کارتر اصلا از شاه برای کشتار، دستگیری و یا اعدام مردم ایران حمایت نکردهاند درصورتی که هواداران انقلاب معتقدند امریکا تا دقیقه 90 به حمایتی از این نوع ادامه داده است.
زیباکلام سپس به استدلالهای هواداران رژیم پهلوی پرداخت و گفت: درمقابل روایت هواداران انقلاب، روایت سلطنت طلبها و طرفداران رژیم پهلوی قراردارد مبنی براین که امریکا از سلطنت شاه حمایت نکرده و اجازه نداده که رژیم پهلوی از همه امکانات خود از جمله دستگاههای انتظامی، نظامی، و امنیتی چه داخلی و چه خارجی برای سرکوب مخالفان بهره ببرد. از این رو امریکا از پشت به رژیم پهلوی خنجر زده و به طور مستقیم دستش در دست مخالفان شاه بوده است.
دکتر زیباکلام در ادامه با اشاره به این که در حقیقت و واقعیت امر هر دو این روایتهای غلط ساخته و پرداخته ذهن ما ایرانیان است گفت: واقعیت این است که امریکاییها به هیچ وجه در دوران انقلاب اسلامی ایران یک استراتژی مشخص، منظبط و اصولی نداشتند از این رو بخشی از دولت آقای کارتر که در راس آن برژینسکی مشاور امنیت ملی قرار داشت معتقد بودند باید از شاه حمایت کنند تا رژیم پهلوی با قدرت بیشتری مقابل مخالفان خود ایستادگی کند منتها با این شرط که به مرور زمان اصلاحات اساسی نیز صورت بگیرد.
وی افزود: دیدگاه دوم در دولت آقای کارتر در نقطه مقابل دیدگاه برژینسکی در وزارت امورخارجه به ریاست سایروس ونس قرارداشت که معقتد بود رژیم شاه و مانند او که همواره با سرکوب حکومت کردهاند دورانشان به سرآمده و زمان آن رسیده که به دلایل اخلاقی و بشردوستانه، این دست از رژیمها توسط امریکا مورد پشتیبانی واقع نشوند.
زیباکلام سرگردانی در سیاستهای جهانی امریکا در مقابل انقلاب ایران را موجب آن دانست که برشاه نیز تاثیر تعیین کننده داشته باشد. او میگوید: شاه پس از خروج از ایران و یا قبل از خروج از ایران در ملاقات با سفیر امریکا ویلیام سولیوان در ایران تاکید میکند که من نمیدانم امریکاییها چه میخواهند. یک روز نرمش و یک روز پیام قاطعیت برای من ارسال میکنند.
اشاره به نقش هایزر در قبل از پیروزی انقلاب ایران و روایتهای هواداران انقلاب و هواداران رژیم سلطنتی در ایران نیز از موارد دیگری است که زیباکلام آن را متاثر از توهمات هر دو طرف میداند. وی در ادامه با اشاره به این که هواداران انقلاب ورود رابرت هایزر به ایران را برای ایجاد زمینه کودتا توسط تندروهای ارتش و وفاداران به شاه به ایران میدانند و هواداران سلطنت ورود هایزر را برای ممانعت از کودتا و اقدام قاطع ارتش در مقابل انقلابیون ذکر کردهاند گفت: هایزر نه برای کودتا و نه برای جلوگیری از کودتا به ایران آمده بود. هایزر خود در نوشتههایش تاکید میکند که مسافرت او به ایران برای ارزیابی نیرویهای مسلح و تسلیحات پیشرفتهای بوده که در اختیار آن بود و این که نقش شوروی در انقلاب ایران چه میتواند باشد.
وی افزود: هایزر گزارش جامعی را برای حکومت امریکا در دی و بهمن 57 در این زمینه تهیه کرده بود.
دکتر زیباکلام در ادامه با اشاره به این که بعد از انقلاب همه چیزهایی که میگوییم صددرصد غلط بوده و متاسفانه جزو اعتقادات ماشده است به چند مورد از آنها اشاره کرد و گفت: مثلا در تقویم به سالروز ماجرای طبس در سال 1359 به عنوان سالروز حمله نظامی امریکا به طبس یاد شده است. در صورتی که وقتی مقایسه میکنیم میان حمله نظامی امریکا به افغانستان و یا عراق آنگاه روشن میشود که مگر ممکن است بتوانیم به ورود و تجاوز دو فروند هواپیمای باربری و چند هلیکوپتر به ایران را حمله نظامی بنامیم؟
وی افزود: ماجرای طبس براین اساس صورت گرفت که کارتر در برابر فشار افکارعمومی امریکا میخواست بگوید که عملیات نجات گروگانها در ماجرای گروگانگیری را طراحی کرده و دارد کاری انجام میدهد. این درحالی بود که بسیاری از نظامیان بلندپایه امریکا و ونس وزیرامورخارجه امریکا مخالف این عملیات بودند و امکان شکست آن را بسیار زیاد ارزیابی کرده بودند.
وی درادامه با اشاره به این که براساس این عملیات قرار بود نیروهای امریکایی در پشت بام سفارت امریکا در تهران نیرو پیاده و گروگانها را آزاد کنند گفت: بعد از آزادی گروگانها قراربود هلیکوپترهای نظامی به صحرای طبس برگردند و با هواپیماهای سی یکصد و سی به ناوگان امریکا در خلیج فارس بپیوندند که بر اثر طوفان شن عملیات امریکاییها شکست خورد.
وی یکی دیگر از تصورت غلط را این دانست که امریکاییهای به عراقیدستور دادهاند تا به ایران حمله کنند. در صورتی که امریکاییها از این ماجرا خبرنداشته ضمن آن که بدشان نمیآمد عراق به ایران حمله کند زیرا گمان میکردند در چنین شرایطی، ماجرای گروگانگیری فیصله مییابد زیرا اولویت آنها در سال 59 آزادی گروگانهایشان در ایران بود. وی افزود: اگر امریکا دستور جنگ داده بود، بعد از فتح خرمشهر چرا ما جنگ را ادامه دادیم و چرا اصرار داشتیم جنگ را ادامه دهیم؟
وی درادامه با اشاره به این که برگرداندن شاه با کودتای نظامی در سال 58 نیز از موضوعاتی است که از زبان دانشجویان خط امام مانند عباس عبدی، ضرغامی، و خانم ابتکار مطرح شده و گفت: این که در صحبت همه این افراد مطرح میشود که اطلاعاتی داشتهاند که این موضوع راتایید میکند، همگی غلط است که برای توجیه اشغال سفارت امریکا مطرح میکنند.
استمرار این توهمات درجامعه امروز ایران
زیباکلام با اشاره به این که امروز هم جناحی که خود را در انتخابات پیروز میداند معتقد است که همه اعتراضهای پس از انتخابات را امریکاییها به راه انداختهاند گفت: درحالی که گوشت و پوست و خون و استخوان بسیاری از افرادی که متهم به امریکایی بودن شدهاند، از حامیان اصلی انقلاب به شمار میروند امروز توسط قضاوت جناحی یک شبه به عوامل امریکا و کودتای مخملی تبدیل شدهاند.
وی درادامه گفت: اگر درستتر نگاه کنیم این شیوه برخورد ادامه همان فقر سیاسی است که متاسفانه دهها سال است که گرفتارش هستیم. زیرا به راحتی میگوییم که بعد از 28 مرداد امریکاییها درایران حاکم شدند و همه سرنوشت اقتصادی، سیاسی، نظامی، واجتماعی و فرهنگی ما رقم زدند که صددرصد این تصور غلط است زیرا در تمام اسناد مربوط به دوران شاه مشاهده نشده که حتی در یک مورد به شاه و یا زیردستانش گفته شده و یا نوشته شده باشد که در این سیاست رژیم پهلوی اینگونه باید عمل کند.
وی افزود: البته پهلوی طرفدار غرب و متحد آن محسوب میشد ولی باید بگویم که بسیاری از تصمیمات آن رژیم در آن 25 سال تصمیمات درستی بوده که اکنون حکومت جمهوری اسلامی ایران نیز دارد به همان سیاستها و تصمیمات عمل میکند. ازجمله حتی در اصلاحات ارضی که میگوییم به دستور امریکاییها توسط شاه انجام شد، این اصلاحات تحت عنوان بندج نیز ادامه یافت. ضمن آن که در دهه 40 مگر قدرت تولید کشاورزی ایران چقدر بود که امریکا بخواهد نسبت به تولیدات ایران احساس ترس کند و برای آن طرح نابودی بریزد؟ تا چه اندازه این تصور به عقلانیت نزدیک است؟
آینده مناسبات ایران و امریکا
در ادامه این گفت وگو زیباکلام در باره سوالی راجع به مناسبات ایران و امریکا با توجه به آن چه در 25 سال قبل از انقلاب و بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332 گذشته، و آن چه در 30 سال بعد از انقلاب گذشته و این که آینده این مناسبات و روابط چه خواهد بود گفت: من فکر میکنم این که انتظار داشته باشیم یک شبه این جهالت تاریخی نسبت به امریکا و نقش امریکا از بین برود غیرممکن است.اما درعین حال علائم خوبی هم به وجود آمده از جمله این که بسیاری از کسانی که ضد امریکایی بودهاند و به خرافات سیاسی در باره امریکا اعتقاد داشتند، متوجه شدهاند که این گونه نبوده و بسیاری از مطالب مطرح شده، ریشه درتوهمات ذهنی و انگارههای مارکسیستی حزب توده دردهه 20 دارد.
وی افزود: همچنین میتوان گفت که اشخاص زیادی متوجه شدهاند بسیاری از کشورهای توسعه نیافته در نتیجه یک مجموعه سیاستهای اصولی و عقلانی توانستهاند از مدار توسعه نیافتگی خارج شده و به توسعه اقتصادی و مهمتر از آن توسعه سیاسی واجتماعی مانند ترکیه، مالزی، تایوان و .... دست یابند. به عبارت دیگر به این درک دست یافتهاند که امریکا در آن بالا ننشسته که یک عده را توسعه یافته ویک عده را فقیر کند.
این استاد دانشگاه با تاکید براین که این تصورات مربوط به 30 سال گذشته بوده و دیگر رنگ باخته گفت:
مثلا زمانی در یک خانه تکانی یادداشتی را یافتم که برای انجمن اسلامی دانشگاه تهران نوشته بودم با این عنوان که "بعد از شاه نوبت امریکاست،" و به آن میخندیدم. و الان خیلیها مثل من دچار تغییر شدهاند. آیا از آقای خویینیها که پس از گرفتن سفارت توسط دانشجویان خط امام اولین نماز ظهر و عصر را در سفارت امریکا اقامه کرد و دانشجویان پشت سروی به نماز ایستادند ضد امریکاییتر داشتیم؟ یا مانند آقای میردامادی که رهبر دانشجویان در بالارفتن از دیوار سفارت بود؟ امروز همه این آقایان اصلاح طلب شدهاند.
زیباکلام با تاکید بر این که اینها در دهه 60 جزو جلودارهای حرکت امریکا ستیزی بودهاند گفت: اما به تدریج درچند دهه بعد از انقلاب متوجه شدهاند بسیاری از مشکلات با امریکا ستیزی قابل حل نبوده و به امریکا ربطی ندارد زیرا بسیاری از مشکلات موجود مولود عملکرد خودمان است. از این رو این دوستان درک کردند که مهمتر از امریکا ستیزی بحث آزادی رسانهها، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات، احزاب، جامعه مدنی و ... است.
زیباکلام با تاکید براین که این روالی است که در سه دهه گذشته شاهدش بودهایم و همچنان رو به گسترش خواهد بود گفت: امروزه ضد امریکایی بودن دیگر مانند سال 58 آن تلالو را ندارد. در سال 58 امریکا ستیزی یک تشخص و جایگاه برتر به نیروها میبخشید و حرکت دانشجویان در مقابل چپها به این دلیل انجام شد که اگر شما شعار امریکایی ستیزی میدهید ما یک قدم جلو هستیم و به آن عمل میکنیم.
وی افزود: ولی امروزه در جامعه ما ضد امریکایی بودن در میان دانشجویان و تحصیلکردهها دیگر اعتباری ندارد زیرا امروزه مفاهیم بسیار مهمتری جایگزین آن مفاهیم شده است. بنابراین این روند همچنان ادامه خواهد یافت وامروز تنها بخشی از اصولگرایان تندرو هستند که خود را ضد امریکایی میدانند که به نظر من اینها نیز درآینده افکار و عقایدشان کمرنگ شده و مجبور به دیدن بسیاری از واقعیات خواهندشد.
امریکا هم مثل روسیه و چین دنبال منافع خودش هست نه بیشتر
حمله موشکی امریکا به ایرباس مسافربری ایران و کشتار همه مسافران حمله به سکوهای نفتی غیر نظامی به بهانه مین و زنده کباب شدن مهندسان و همین تحریم های اخیر که حتی داروهای بیماران سرطانی هم کم یاب شده همه نشانه توهم دشمنی امریکایها با ماست!!!...
امریکا نه عاشق چشم و ابروی ایرانی ها هست نه اگر دنبال دموکراسی بود از تمام شاهان منطقه حمایت مالی نظامی و اطلاعاتی نمی کرد...