آفتاب: خبرنگاران صداوسیما امروز با سوژه ای جالب به خانه ملت روانه شدند.
در حاشیه جلسه علنی مجلس شورای اسلامی خبرنگاران صداوسیما به سراغ نمایندگان مخالف شجریان رفتند تا از آنان در حمایت از تصمیم سازمان صداو سیما در کنار گذاشتن ربنای شجریان مصاحبه بگیرند.
البته برخی نمایندگان حاضر نشدند آنچه صداوسیما میپسندید را بگویند اما برخی دیگر با شدت تمام از این اقدام صداوسیما حمایت کردند.
به عنوان مثال یکی از نمایندگان عضو فراکسیون انقلاب اسلامی برای اینکه اوج نفرتش از شجریان را به رخ بکشد به خبرنگار صداوسیما گفت: صدای یک چوب خشک از صدای شجریان بهتر است!
یکی دیگر از نمایندگان عضو این فراکسیون هم دراین باره گفت: من حالم از شنیدن ربنای این... به هم میخورد؛ واقعا جای تاسف بود که ما سر سفره افطار مجبور بودیم صدای ربنای کسی را بشنویم که... و حالت مشمئزکنندهای به من دست میدهد وقتی صدای او را میشنوم.(بخشهای نامناسب این اظهارات نقطه چین شدهاند.)
البته واقعاً مشخص نیست این سوژه از جانب چه کسی به خبرنگاران سیما داده شده بود.
آنچه مسلم است؛ عامه مردم نسبت به برخی افراد احترام قائلند چه ما از آنان خوشمان بیاید و چه نیاید.
مهم موندگاری تو تاریخ و قلوب مردم هست شجریان تو قلب مردم ایران ماندگار شد به خصوص بعد از انتخابات که حاضر نشد هنر خودش رو به پشیزی دنیا بفروشه حالا بذار اینها هی بالا پایین بپرن.
8 یا 9 سالم که بود روزه کله گنجشگی می گرفتم و ربنای شجریان در غروب نوید اذان مغرب را می داد..الان پسرم روزه کله گنجشکی میگیرد... چگونه این صدا را فراموش کنیم...
آقایان!! در این ماه رمضان حداقل ادبیات چاله میدانیشان را تغییر دهند.
شجریان دوست داریم
استاد واقعا دوست داریم
خودت را به مقام بد جوری فروختی ... !
بهتر بود بجای کلمه " عامه " از " عموم" استفاده میکردید.
به نظر من بهتر است از داوطلبان نمایندگی مجلس تست شنوایی هم گرفته شود !
وای بر ما؟
سید
یکی از این نماینده ها گفته :صداي يک چوب خشک از صداي شجريان بهتر است!
و دیگری نیز گفته :حالت مشمئز کننده اي به من دست مي دهد وقتي صداي ربنای او را مي شنوم…!
با شنیدن این اظهار نظرها یاد حکایتی افتادم…گویند مردی که کار و پیشه اش خالی کردن ... ... بود روزی از سرای عطر فروشان میگذشت که ناگه غش کرد و از حال رفت…! مشک و عنبر اوردند و زیر بینیاش گرفتند که شاید بهوش آید اما نیامد…! عاقل مردی که میگذشت گفت این مرد عمری در چاه خلا گذرانده و عادت به بوی مشک و عنبر ندارد بروید قدری گه بیاورید زیر بینیاش بگیرید تا بهوش آید…! سر چوبی را در چاه خلا فرو بردند و اوردند زیر بینی آن مرد گرفتند و مرد چشمانش را گشود و به حال آمد…!