آفتابنیوز : آفتاب: کاکایی در پاسخ به یادداشت موذنی در خصوص کذب بودن دلایل استعفای او از دبیری جشنواره شبهای شهریور، نوشت: هنوز حافظه من آنقدر قوی هست که جزئیات دیدارمون رو به شما یادآوری کنم و شما رو مقابل وجدان مسمومتون بذارم تا کم کم این کلمات رو به یاد بیارید...
عبدالجبار کاکایی، در پاسخ به یادداشت دیروز علی موذنی درباره کذب بودن دلایل استعفای کاکایی از دبیری جشنواره شبهای شهریور، در وبلاگ خود شرح جلسهای را که در آن از دبیری استعفا داده منتشر کرده است. در بخشی از پست جدید کاکایی آمده است: به لطف حافظهای که هنوز دارم و همگان به قوت آن واقفند دیدارم را با ایشان بازسازی کردم:
چهارده شهریور هشتاد و نه ساعت یک دفتر سر بازرس ادبی سازمان فرهنگی هنری (داخلی روز)
موذنی: (با صورتی برافروخته و در حالی که در جستجوی سندی روی میزش را میگردد) جبار جون میدونم که تو آدم آزادهای هستی و تن به تحقیر و ذلت نمیدی حقیقت اینه که اوضاع سازمان به هم ریخته و مدیریت جدید بستهتر عمل میکنه جل وپلاس موسیقی رو دارن جمع میکنن و شبای شهریور هم رو هواس البته گفتن با نظارت مدیر سازمان و کنترل شعرها ایرادی نداره نمیخوام مسائلی که قبلا پیش اومد اتفاق بیفته و مجبور شیم کتاب شبای شهریور رو سانسور کنیم (سند را به جبار نشان میدهد)
جبار: (در حالیکه سند پیداشده موذنی را میخواند) خوب این که خیلی بده.
موذنی: (یک قلپ نسکافه میخورد و با گوشه چشم به جبار نگاه میکند) بدتر این که سازمان تعهدات مالیش رو سر وقت عمل نمیکنه، نمونهاش شبهای قدر که هنوز پرداخت نشده و حقالزحمه حامد سر کتاب آنتولوژی که هنوز مونده.
جبار: (سند را کنار میگذارد و در حالی که دمغ است) خوب علی با این شرایط سخته دبیری جشنواره من نمیتونم بپذیرم یعنی حال این بازیها رو ندارم.
موذنی: (به سرعت خودکار و کاغذی جلوی جبار میگذارد) همین رو مکتوب کن بگو که نمیتونم برگزار کنم ...البته به بحث مالی اشاره کن...
جبار: (با بیحوصلهگی) باشه خونه رفتم فکس میکنم ... راستی علی شنیدم لغو قرارداد بچههای هنرمند شاغل تو حوزه ادبی کار شما بوده؟
موذنی: ببین جبار اینا مث تو سر کار نمیان من نمیتونم مافوقم رو قانع کنم...
بنا بر این گزارش، در بخش دیگری از این پست آمده است:
آقای موذنی که از مدیریت ادبی رفتهرفته به بازرسی ادبی سازمان رسیدی، به قول ایرج: از دست بوس میل به پابوس کردهای/ خاکت به سر ترقی معکوس کردهای/ میبینی که هنوز حافظه من آنقدر قوی هست که جزئیات دیدارمون رو به شما یادآوری کنم و شما رو مقابل وجدان مسمومتون بذارم تا کم کم این کلمات رو به یاد بیارید. از تنزل شغلی نترس این روزها بازار تزویر داغه و شما به لطف درون و برون متفاوتتان استعداد نفس کشیدن تو این هوا رو دارید.