تازه‌ترین ترانه افشین یداللهی؛ غرور و ظلم و بی‌رحمی یه روز...
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: شاعر و ترانه‌سرای محبوب کشورمان گفت: «یک نوع نگاه منفعلانه نسبت به تعقل و تفکر در جامعه وجود دارد که تا حدودی هم فراگیر شده است، سبب‌ساز پاره‌ای از مشکلات امروز ماست که درصدد اصلاح، تغییر و عمق‌بخشی به نگاه و افکارمان نیستیم اما می‌خواهیم بیرون خودمان را درست کنیم.»
افشین یداللهی، شاعر و ترانه‌سرای کشورمان تاکید کرد: «افراد، کتابخوان نمی‌شوند مگر آن که لزومش را احساس کنند بنابراین گام اول مطالعه درک ضرورت نیاز به فرهنگ مکتوب برای آگاهی بیشتر و تحلیل بهتر قضایای پیرامون و... است. پس از آن باید با حس کتاب‌خوانی آشتی کرد.»
وی در گفت‌وگویی مفصل با خبرآنلاین، به برخی موانع موجود بر سر راه ترویج کتاب‌خوانی در کشور اشاره کرد.
یداللهی که ترانه تیتراژ فیلم سینمایی در حال اکران «نخودی» را هم اخیرا به کارهایش اضافه کرده با اعلام این که مشغول آماده کردن یکی دو ترانه جدید و نیمه کاره است، آخرین ترانه‌‌اش را به خوانندگان خبرآنلاین تقدیم کرد:
تو که فکر می‌کنی دنیا تو دستاته،
خودت تو دست دنیایی، نمی‌دونی
خیال کردی جهان تا هست تو هستی،
جهان می‌مونه اما تو نمی‌مونی
تو که فکر می‌کنی رنگین‌تره خونت
از اونا که خدای تو خداشونه
خدا رو چی تصور کردی؟ چی دیدی؟
خیال کردی دعاشونو نمی‌خونه؟
اگر خونی به‌ناحق ریخت یا اشکی،
نمی‌خشکه، نمی‌میره، غزل می‌شه
غرور و ظلم و بی‌رحمی یه روز،
آخر نه با کینه، فقط با عشق حل می‌شه
دعا کن بار خونو از رو دوش تو خدا، امروز با اشکات برداره
که فردا از چشایی که رو حق بستی،
همین خونه که جای اشک می‌باره
افشین یداللهی، شاعر و ترانه‌سرای کشورمان تاکید کرد: «افراد، کتابخوان نمی‌شوند مگر آن که لزومش را احساس کنند بنابراین گام اول مطالعه درک ضرورت نیاز به فرهنگ مکتوب برای آگاهی بیشتر و تحلیل بهتر قضایای پیرامون و... است. پس از آن باید با حس کتاب‌خوانی آشتی کرد.»
وی در گفت‌وگویی مفصل با خبرآنلاین، به برخی موانع موجود بر سر راه ترویج کتاب‌خوانی در کشور اشاره کرد.
یداللهی که ترانه تیتراژ فیلم سینمایی در حال اکران «نخودی» را هم اخیرا به کارهایش اضافه کرده با اعلام این که مشغول آماده کردن یکی دو ترانه جدید و نیمه کاره است، آخرین ترانه‌‌اش را به خوانندگان خبرآنلاین تقدیم کرد:
تو که فکر می‌کنی دنیا تو دستاته،
خودت تو دست دنیایی، نمی‌دونی
خیال کردی جهان تا هست تو هستی،
جهان می‌مونه اما تو نمی‌مونی
تو که فکر می‌کنی رنگین‌تره خونت
از اونا که خدای تو خداشونه
خدا رو چی تصور کردی؟ چی دیدی؟
خیال کردی دعاشونو نمی‌خونه؟
اگر خونی به‌ناحق ریخت یا اشکی،
نمی‌خشکه، نمی‌میره، غزل می‌شه
غرور و ظلم و بی‌رحمی یه روز،
آخر نه با کینه، فقط با عشق حل می‌شه
دعا کن بار خونو از رو دوش تو خدا، امروز با اشکات برداره
که فردا از چشایی که رو حق بستی،
همین خونه که جای اشک می‌باره
گزارش خطا
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره عضویت در خبرنامه 
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین
لینک های مفید