آفتابنیوز : اين كارشناسان همچنين تاكيد ميكنند كه هرگز مطالعه آسيبهاي اجتماعي در يك جامعه، بدون توجه به خانواده امكانپذير نيست و هيچ جامعهاي نميتواند ادعاي سلامت كند، اگر از خانوادههاي ناسالم رنج برد.
در اين وضعيت چنانچه جامعهاي و مسؤولان آن دچار روزمرگي شوند و از شناخت علل و عوامل بنيادين آسيبهاي اجتماعي غافل شوند، نميتوانند برنامهريزي جامع و استراتژيك كنند و در نتيجه، هرگز توسعه پايدار تحققپذير نخواهد بود.
به گفته تحليلگران اجتماعي، زماني كه فرد مجرمي را تنبيه ميكنيم، بايد بدانيم، او با خود جرم و بزه را به دنيا نياورده است. بلكه انديشه جنايت و عمل بدان، در درون ساختارهاي اجتماعي شكل ميگيرد. انسانها و توان آنان همانند آب زلال است كه در جويباري ريخته ميشود و جويبار تمثيلي از جامعه و ساختارهاي آن است. در يك جويبار آلوده كه در نهايت به مرداب ختم ميشود، آبهاي زلال نيز آلوده ميشوند و عاقبت در دل مرداب تباهي و بيماري فراهم ميآورند.
«اضطرار» به باور جامعهشناسان به رغم اين اهميت، خانواده ايراني با مسايل و تنگناهايي مواجه است كه اضطراري شدن از آن جمله به شمار ميرود. خانواده بطور طبيعي، جايگاه عواطف انساني است، ليكن متاسفانه در شرايطي، دچار سردي عاطفي و با طلاق عاطفي و ذهني مواجه ميشود و انسانها نه به ميل كه به اضطرار حيات ميگذرانند و جامعه نيز چندان متوجه آن نيست و خانواده برپاست و به نظر ميرسد داراي قوام و پايداري است حال آن كه از درون پوسيده است و چون طلاق رخ نداده، جامعه به تصور آن است كه خانوادههايش برپايند و داراي قوام.
در خانوادههاي اضطراري، انسانها حياتي دشوار ميگذرانند؛ از يكسو همسران با هم هستند، از سوي ديگر با يكديگر نيستند و خانواده از عناصر پايهاي دور مانده است و اضطراري شدن خانواده، به درستي مانع تحقق كاركردهاي آن است.
«دورزي شدن» بر خلاف آسيب بالا، در خانوادههاي امروزي، انسانها از نظر عاطفي با هم هستند، اما در عمل با هم نيستند و نميتوانند باشند؛ كارگراني را در نظر آوريد (مخصوصا در حوزه ساختمان) كه خانواده دارند و احيانا فرزندان بسيار زياد و نميتوانند آنان را به تهران آورند، چون هزينههاي بسيار آنان را نميتوانند در تهران تحمل كنند. ناچارا مرد در تهران است و خانوادهاش دور از او در روستا، به يقين اينجا نيز خانواده از تحقق درست رسالتهاي خود باز ميماند.
«تك والديني شدن» از ديگر آسيبهاي خانواده در ايران امروز تك والديني شدن آن است . خانواده تك والديني بر اثر مرگ يكي از همسران همواره پديد آمده است؛ حال، به جهت شتاب طلاق، بر اثر طلاق نيز بسيار پديد ميآيد. تعداد طلاقها نيز موجبات پيدايي چند همسري ناهمزمان را پديد آورده است.
«آتوميزه شدن» منظور از آتوميزه شدن، گسست روابط انساني در خانوادههاست ، پيدايي رسانههاي جديد ، تكون كلبه الكترونيك، دگرگوني ارزشهاي اجتماعي و ... موجبات پيدايي خانوادهاي را فراهم آورده است كه در مقابل خانوادههاي پدر سالار قرار ميگيرد. در خانواده پدر سالار، خانواده، قوام داشت ليكن هرم قدرت در آن بسيار عمودي بود و امكان شكوفايي انسانها در آن وجود نداشت، حال ، در خانواده «آتوميزه» كلاف خانه به هم ميريزد.
«خشونت»
از ديگر مسايل در خانوادههاي جديد ايراني خشونت در خانواده است، آنچنان كه در مواردي خيابان امنتر از اطاق خواب آدميان است. خشونت عليه زنان، فرزندان و حتي شوهران ميتواند اعمال ميشود و نتيجه آن آلودگي خانواده و خانه است و ميتواند به همسر كشي نيز بينجامد.
«شكاف نسلي» تحولات تند جامعه جديد از يكسو و برخورد نسبت به مدرنيته كه خود دو ماهيت جداگانه دارند، موجب شده است جامعه ايراني با دو گانگي هنجارها و در مواردي تعارض و تضاد ارزشها مواجه شود، اين عناصر در شكاف نسلي ديده ميشود و شكاف نسلي موجب ميشود والدين و فرزندان دچار گفتوگوي گسترده شوند و هر كس انديشهاي بيان دارد و هيچ كس ديگري را نفهمد، به طور طبيعي ، شكاف نسلي به بريده شدن نسلها ميانجامد و خانواده را نيز از ايفاي رسالت باز ميدارد.