کد خبر: ۱۳۱۶۹۹
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۹:۰۶

طنز/ سیاه‌‌نمایی ممنوع، ماستمالی آزاد

شهرام شکیبا
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: ظاهراً در کمیسیون قضایی مجلس مطرح شده که سیاه‌نمایی و القای احساس نا‌امنی به جامعه توسط رسانه‌ها جرم تلقی شود. 

لذا بر همه اصحاب رسانه واجب است که روی همه اخبار و گزارش‌ها ماست بمالند تا سفید جلوه کند. یعنی دیگر همه عوض «سیاه‌نمایی» باید به امر مهم و حیاتی «ماستمالی» بپردازند.

حالا چند خبر فرضی برایتان می‌نویسم و بعد به شیوه‌ای که باید بعد از این اخبار مخابره شوند بریتان ماستمالی می‌کنم.

خبر اول: قتل یک ورزشکار 

یکی از ورزشکاران مشهور و محبوب کشور همراه دوستش در اتومبیل بود که سه نفر جوان به آن‌ها توهین کردند. به محض توقف اتومبیل حامل ورزشکار بزرگ ایرانی یکی از جوان‌ها با ضربات چاقو به او حمله کرد و او را به قتل رساند.

خبر اول بعد از ماستمالی: اون شب که بارون اومد 

شب گذشته که ترنم باران تابستانی لطافت خاصی به هوا بخشیده بود، یکی از ورزشکاران با اتومبیل خود از خیابان خلوت می‌گذشت. در همین حین یک اتومبیل دیگر که سرنشینانش سه نفر از جوانان غیور، خوش اخلاق و سختکوش مملکت بودند به اتومبیل حامل ورزشکار معروف نزدیک شدند.

آن‌ها با دیدن ورزشکار قهرمان گل از گل شان شکفت و از وی خواهش کردند تا با آن‌ها عکس یادگاری بیندازد. وقتی ورزشکار پیاده شد، یکی از جوانان که سر از پا نمی‌شناخت با عطوفت و مهربانی او را در آغوش کشید و اشک ریخت.

در جریان این برخورد عاطفی قهرمان کشورمان به شدت متاثر شد از لطف آن جوانان غیور و عرض ارادت‌شان. لذا متاسفانه سکته قلبی کرد و بر اثر جراحات وارده به خاطر اصابت جسم تیز جان باخت.

بدین‌وسیله از مسئولان فرهنگی کشور که روز به روز در جهت تعالی اخلاق می‌کوشند ممنونیم و از فوت قهرمان ورزشی نیز متاسفیم. ولی ممنونیت‌مان از مسئولان قطعا از تاثرمان بیشتر است.

خبر دوم: مردی در میدان سعادت‌آباد مرد دیگری را با ضربات چاقو کشت و مردم و ماموران هم فقط نگاه کردند.

خبر دوم بعد از ماستمالی: شمس و مولانا در میدان سعادت‌آباد

دیروز برای مردم ناحیه سعادت‌آباد تهران روزی به یادماندنی و فراموش‌نشدنی بود. دو دوست مهربان و دو یار دبستانی پس از چهل سال یکدیگر را ملاقات کردند. یکدیگر را در آغوش کشیدند و اشک شوق ریختند و عشق و عاطفه را معنایی تازه بخشیدند.

مردم و مامورین نیروی انتظامی هم با دیدن این لحظات به شدت تحت تاثیر قرار گرفتند. به قدری که همه با رعایت کامل موازین شرعی یکدیگر را در آغوش کشیدند.

اما متاسفانه از شدت هیجان یکی از دو یار دبستانی، سکته قلبی کرد و به دلیل اصابت جسم نوک تیز و خون‌ریزی از جراحات واده جان سپرد. بدین‌وسیله از کلیه مسئولان فرهنگی و غیرفرهنگی و مردم مهربان و با اخلاق آن محله بالاخص ماموران سختکوش نیروی انتظامی تشکر می‌نماییم.

خبر سوم: دو بیمار بد حال و بی‌بضاعت که توان پرداخت هزینه‌های بیمارستان را نداشتند با یک آمبولانس به بیابان‌های حاشیه شهر برده و بی‌کس و تنها رها شدند.

خبر سوم بعد از ماستمالی: ای طبیب من، ای حبیب من (2 بار) 

دیروز دامان پاک سبزه‌زار‌های حاشیه تهران میزبان بیماران بدحال و بی‌بضاعت بود. مسئولان سختکوش یکی از بیمارستان‌های پایتخت وقتی متوجه افسردگی دو بیمار بدحال و بی‌بضاعت شدند فورا دستور دادند تا آن‌ها را با یک آمبولانس به پیک‌نیک ببرند که روحیه از دست رفته‌شان را بازیابند.

پرستاران سختکوش و مهربان بیمارستان فورا دستور را اجرا کردند و بیماران را با پتو به پیک‌نیک بردند. جوجه کباب درست کردند، هندوانه قاچ کردند، CD «همه چی آرومه» گذاشتند و دست زدند و جوک گفتند و خندیدند.

وقتی غروب شد، هرچه پرستاران سختکوش و مهربان خواهش و تمنا کردند که بیماران به آغوش گرم بیمارستان و بخش مربوطه برگردند، بیماران رضایت ندادند. آن‌ها می‌گفتند: «ما همین‌جا در آغوش پر مهر طبیعت می‌مانیم. حال و روزمان هم خوب است. شما نگران نباشید و بروید به سایر بیماران رسیدگی و مهربانی نمایید.»

پرستاران نیر بالاجبار به جهت رفاه حال بیماران مذکور کلیه دستگاه‌های مراقبت‌های ویژه را به همراه چندین پرستار مربوطه به چمنزار منتقل کردند تا بیماران در دامان پاک طبیعت بهبود یابند. بدین‌وسیله از همه متشکریم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین