کد خبر: ۱۴۹
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۸۳ - ۱۴:۲۴
گفت و گو با مرد افسانه اي پاكستان

عبدالقدیر خان : من سلاح صلح ساخته ام

آفتاب‌‌نیوز : دكتر خان مخالفان از شما به عنوان يك دانشمند شيطاني سخن مي گويند و از طرفي دوستداران شما از عبدالقدير خان به عنوان يك قهرمان ملي ياد مي كنند. نظر خودتان درباره شخصيتتان چيست؟ من اصلا متعجب نيستم كه مخالفان و موافقان داخلي و خارجي ام درباره من چگونه مي انديشند. متاسفانه مخالفان من كه از من خوششان نمي آيد و هر تهمت ناروا و بي اساسي را به من نسبت داده اند، تنها دليلشان براي اين برخورد دسترسي من به برنامه هاي استراتژيك آنهاست كه سبب به وجود آمدن قدرتي در اين قسمت از دنيا شده و براي آنها يك تهديد محسوب مي شود. من نه ديوانه و نه شيطانم. اگر فروش تسليحات هسته اي كه نشان دهنده قدرت و استقلال است به ديوانگي تعبير شود پس هزاران نفر در كشورهاي مختلف بايد در مظان اتهام قرار گيرند. من از كاري كه انجام دادم به هيچ عنوان احساس بدي ندارم و به اين كار افتخار مي كنم. اين كار به پاكستان قدرتي زياد، امنيت مي بخشد همچنين نشان دهنده پيشرفت دانش آن است. من از آن دسته از مردم پاكستان كه متوجه اقدامات من شدند و از من تشكر كرده و به خانواده، همكارانم و خودم احترام گذاشتند بي نهايت تشكر مي كنم. هيچ پولي در دنيا نمي تواند احترام و عشق را بخرد و اين موضوع را پاكستاني هاي علاقه مند به من نشان دادند. پس از موفقيت در برنامه هاي هسته اي، شما فعاليتي را براي مبارزه و ريشه كني بي سوادي در كشور آغاز كرديد، دليل آن چه بود؟ دليل اين كار بسيار واضح است. بيشتر مشكلاتي كه در اين كشور با آن روبه رو هستيم ريشه در بي سوادي دارد. خشونت، فقر، سوءتغذيه و... نيز به دليل بي سوادي در جامعه است. به همين دليل فعاليتي را براي مبارزه با اين معضل آغاز كرديم. من همچنين معتقدم بايد مراكز بهداشتي، درماني در حومه شهر اسلام آباد براي مردم تأسيس كنيم تا افرادي كه به هر دليل نمي توانند تا شهر بيايند با مشكل رو به رو نشوند. اگر آنها مجبور باشند سفري پنج، شش كيلومتري به شهر داشته باشند اين خود چند درصد روپيه هزينه دربر دارد. در اين كلينيك ها آنها مجبور نيستند براي پذيرش چيزي بپردازند و داروهايشان نيز ارزان تر در اختيارشان گذاشته مي شود. داروهاي ژنتيكي كه در بسياري موارد تقلبي به آنها داده مي شد پس از ساخت اين كلينيك ها ارزان تر اما استاندارد در اختيارشان گذاشته مي شود. ما پنج كلينيك رايگان داير كرديم كه روزانه بين 80 تا 100 بيمار به آن مراجعه مي كردند. اين مراكز از ساعت 9 تا 3 باز بودند و داروهاي آن كاملاً مجاني در اختيار بيماران گذاشته مي شود. چرا بازنشسته نشديد ؟ بسياري از مردم پس از بازنشستگي هيچ كاري انجام نمي دهند. اما در عين حال عده اي نيز هستند كه اگر بعد از بازنشستگي كاري انجام ندهند دچار بيماري رواني مي شوند. من هم در زمره همين افراد هستم كه اگر در خانه بمانم ديوانه مي شوم و مي خواهم سرم را به ديوار بكوبم. من نمي توانم هرگز بازنشسته شوم و اگر كار دولتي را كنار گذارم فعاليت در بخش اجتماعي را به شكل تمام وقت آغاز خواهم كرد. خيريه يك فعاليت و كار خانوادگي است. پدر و مادرم افرادي بسيار مهربان و خوش برخورد با عامه بودند، فرزندان و سفره كوچك من نيز اين چنين هستند. نوه من وقتي دو بيسكويت دارد يكي از آنها را كنار مي گذارد. من در شاخه هاي ديگر نيز فعاليت مي كنم. من برنامه ها و پروژه هاي بسيار علمي را در دست دارم و در بخش اقتصاد و تجارت نيز فعاليت مي كنم. من همچنين مراكز مختلف آموزشي چون انستيتو پلي تكنيك ماني والي را داير كرده ام و در حال حاضر انستيتو مهندسي كراچي را مي سازم كه به باور من يكي از بهترين مراكز در آسياست. اين شهرت چه تهديدي براي شما محسوب مي شد؟ برخي از اوقات كه براي صرف شام به همراه خانواده ام بيرون مي رفتم، مردم به طرفم مي آمدند تا با يكديگر دست دهيم و يا براي تشكر و صحبت مي آمدند در برخي مواقع من غذايي در دهان داشتم و اين كمي مشكل ساز مي شد، اما به خدا پناه مي بردم و هرگز برخورد نامناسبي انجام نمي دادم. يكي از دلايل آرامش من همسرم است كه هميشه به واسطه عشق و محبتش من در آرامش بودم. شناسايي شما به عنوان دكتر خان منافعي نيز براي شما دربر داشته است؟ اگر به همراه همسرم به فرودگاه مي رفتم تا او به سفر برود، كادر پرواز كارمندان فرودگاه به محض ديدن من و شناختن همسرم برايش سرويس VIP آماده مي كردند، اگر زماني مي خواستم در جايي چيزي بنوشم مردم براي نشان دادن محبتشان مرا مهمان مي كردند. آخرين بار كه براي صرف شام پولي پرداخت كرديد چه زماني بود؟ اين موضوع به زمان هاي دور بازمي گردد، من هيچ گاه تلاش نكردم تا كسي مرا بشناسد، يك بار در حال ترك سالن VIP بودم و مامور حفاظت درخواست كرد كارت VIP را به او نشان دهم. من هيچ عكس العملي در اين خصوص كه چه كسي هستم انجام ندادم، تنها كارت را درآوردم و به او نشان دادم، آن مامور تنها وظيفه اش را انجام داد و اين مسأله به هيچ عنوان مرا ناراحت نكرد، وقتي مافوق او اين صحنه را ديد با فرياد خطاب به مامور گفت: او را نمي شناسي، دكتر قدير خان است. وقت آزادتان را چگونه مي گذرانيد؟ به غذا دادن به سنجاب ها در اتاق كارم علاقه مندم و همچنين به ميمون هايي كه در نزديكي منزلم در جنگل زندگي مي كنند علاقه بسياري دارم. وقتي كه در منزل به كار مشغولم، به محض مشاهده آنها به آشپزخانه مي روم و برايشان سيب يا موز مي گذارم، من بسيار مي خوانم و مي نويسم. من تمام مسائل مختلف را يادداشت مي كنم و همه چيز را به خاطر مي سپارم و آنها را در بخش هاي مختلف دسته بندي مي كنم. وي با اشاره به صندوقي در گوشه اتاقش مي گويد: اين صندوق تمام اطلاعات را در خود دارد، اما يك بار آن را قفل كردم و نمي دانم كليدش را كجا گذاشته ام. آيا اين حقيقت دارد كه شما با ماشين ضدگلوله تردد مي كنيد؟ من هيچگاه به خودم زحمت استفاده از ماشين ضدگلوله را نمي دهم، من براي انجام كارهاي روزانه ام پياده حركت مي كنم و هيچ نيروي حفاظتي نيز به همراه ندارم، تنها مشكل اين است در هنگام قدم زدن مردم در اطرافم جمع مي شوند. امنيت در هيچ جا نمي تواند باشد، كندي ترور شد، سعادت مرد، ضياءالحق مرد، وقتي زمان مرگ فرا مي رسد زمان رفتن است. من اين وضعيت را براي فرزندانم نيز رعايت كردم. در طول تحصيل فرزندانم هيچ گاه به مدرسه دخترانم نرفتم تا آنها بتوانند مانند ديگر كودكان رشد كرده، به پيك نيك رفته و سفر كنند. شما زمان استقلال پاكستان را به خاطر داريد؟ وقتي از بپال هند به پاكستان مهاجرت كرديد چه به خاطر مي آوريد؟ من 10 ساله بودم، هنگامي كه پاكستان استقلالش را به دست آورد من در منطقه مسلمان نشين بپال هند زندگي مي كردم. موقعيت آن دوره سبب ارتباط آرام بين پاكستان و هند شد، اما من به ياد مي آورم كه در همان زمان قطاري را ديدم كه پر از مسلمانان كشته شده بود، صحنه بسيار مشمئزكننده اي بود. من از بپال به پاكستان مهاجرت كردم كه براي مسلمانان امن تر بود، اما همچنان برخي هندوها مسلمانان را تهديد مي كردند. در يكي از ايستگاه هاي قطار سربازان طلاهايي را كه از زنان مسلمان گرفته بودند در اختيار داشتند، آنها همه را بازرسي مي كردند، من به همراه خود خودكاري داشتم كه برادرم به من هديه كرده بود، اما يكي از سربازان آن خودكار را گرفت و مرا كتك زد، هيچ گاه اين صحنه را از ياد نمي برم. شما در خيريه هاي مختلف و فعاليت هاي بسيار حمايتي عضويت داريد. برخي اين فعاليت ها را تنها يك پروژه شخصي مي دانند، شما چه تصوري داريد؟ نخست اين كه، تصور مردم هيچ مسأله اي نيست. برخي از مردم پيامبر را قبول ندارند، خوب من چه انتظاري بايد داشته باشم. من خود را يك پستچي مي دانم كه خداوند به من پول و سرچشمه مختلف داده تا آن را به ديگران منتقل كنم، مردم از من مي پرسند اگر زماني پولم را از دست دهم چه مي كنم، و تنها پاسخي كه به اين سوال مي توان داد اين است كه ديگر نمي توانم اين كارها را انجام دهم. اما اگر پول داشته باشم و به مردم كمك نكنم، شب هنگام وقتي مي خواهم بخوابم خود را خطاكار مي دانم. نكته اي را به من بگوييد كه مردم در مورد شما نمي دانند؟ برخي مردم فكر مي كنند به دليل اين كه من بمب اتم ساخته ام، انسان نادرستي هستم، اين صحيح نيست. من سلاح خود را دارم، اما هرگز از آن شليك نكرده ام حتي به يك پرنده. من حيوانات را دوست دارم، حتي تاكنون آزارم به يك مورچه نرسيده است. من سلاح صلح ساخته ام، اما درك آن تا زماني كه به اهميت آن براي پاكستان پي نبريد، امكان پذير نيست. چه توصيه اي براي پاكستاني هايي داريد كه در حال حاضر در نقاط مختلف زندگي مي كنند؟ يكي از توصيه هايم سفر آنها به پاكستان و ديدار با خانواده هايشان است، من به آنها مي گويم در مورد مشكلات پاكستان صحبت نكنيم، بلكه هر كدام از ما كه متعلق به شهري هستيم، در محل تولدمان مركز آموزشي يا درماني بسازيم و اين گونه مشكلات را كاهش دهيم. پاكستاني هايي كه خارج از كشور زندگي مي كنند بيش از اين كه خود را درگير مشكلات سياسي كنند به مسائل اقتصادي و اجتماعي بپردازند كه سبب ارتقاي كشورشان مي شود.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین