آفتابنیوز : مدتی در این اندیشه بود تا یک بار او را بدان شهر دوست، سفری اتفاق افتاد. به خانه ی او نزول کرد. آن دوست مَقدم او را عزیز داشت و فوراً نان و سرکه ای که در خانه موجود بود، پیش آورد. آن گاه سفره و کاسه ای دو سه خوردنی پیش آورد و مهمان با خود گفت: شاید که تکلف فردا بُود!
روز دیگر طعام سرد پیش او نهاد. مرد متحیر شد و گفت: مهمانداری دوستان چنین کنند؟
گفت: بلی! تکلف، بیگانگان را کنند. چون من به نزدیک تو آمدم، خواستم که یک ماه تو را ببینم و در خدمت تو باشم، چون طریق تکلف پیش داشتی، دانستم که از وجود من تنگ آمدی پس آماده ی سفر گشته و از خدمت تو دور شدم؛ و چون تو آمدی من از عادت خویش زیادت نمی کنم و بر وجود تو منتی برخود می نهم و اگر یک سال مهمان من باشی، مرا هیچ بار گرانی نخواهد بود.
آری! تکلف کردن با مهمان جز از عادت کرام است و روی ترش کردن به مهمان جز سیرت لئیمان نباشد.