آفتابنیوز : آفتاب: زمانی که آقای احمدینژاد شهردار تهران بود و جلسات سیاسی او در دفتر کارش در خیابان بهشت برگزار میشد، حلقهای از یاران همراه و همکاران وی با محوریت ایشان بر قدرتی فزونتر از شهرداری تهران اندیشه میکردند. آنان با اعتمادبهنفس سیاسی از فقدان احزاب و گروههای سیاسی کارآمد و فراگیر از یک سو و قدرت و نفوذ اصولگرایان و جریان دینی از سوی دیگر، استفاده کردند و با بهرهگیری از منابع شهرداری تهران و اتخاذ رفتارهای پوپلیستی از راه ایجاد شُک و تحریک افکار عمومی، پاستور را فتح و بسط قدرت دادند.
در روزهای آغازین پیروزی سران جریان ناشناخته یادشده، اندک بودند کسانی که بر آنان انتقاد کنند ولی بنده بنا به شناختی که از حلقه فکری آنان داشتم، در مجلس هفتم با بعضی از وزرای پیشنهادی تیم شهرداری دولت مخالفت کرده و اعلام نمودم: «عملکرد اینان در شهرداری قانونگرایانه و دلسوزانه نبوده و آنها دولت را با شهرداری اشتباه گرفتهاند و نباید روش کار آنان به رفتار و رویه رسمی حکومت تبدیل شود و اینکه خودشان را از جنس مردم و دولتشان را دولت هفتاد میلیونی ایران معرفی میکنند، شعاری بیش نیست، کارشان برای قدرت و خودشان مقهور قدرت هستند».
آن روزها بیان چنین حرفهایی، گناهی نابخشودنی بود و موج جدیدی بر علیه بنده راهاندازی شد. تبلیغ روانی، حمایت نهادی و سازماندهیشده از دولت و اقتدارگرایی حامیان احمدینژاد چنان فراگیر و یکسویه بود که امان ما بریده شده و عرصه را بر ما تنگ میکرد. بعضیها او را «مائده آسمانی» و بعضی دیگر «معجزه هزاره سوم» معرفی میکردند و همه چیز بهطور مطلق به نفع تیم احمدینژاد بود و در این میان از همان روزهای نخست کار دولت، مشائی تنها کسی بود که اتاق فکر احمدینژاد محسوب میشد. وی بسیار مورد اعتماد او بود و رئیسجمهور، او را چهرهای باتقوا، صاف و زلال معرفی میکرد. کارش را میستود و او را بیبدیل میدانست و در سالهای اخیر هم دیدیم که آقای رئیسجمهور از برادرش ـ حاج داوود ـ که پرکار و با تحرک و بازوی او محسوب میشد، بهخاطر مشائی صرفنظر کرد و نشان داد که نگاه او به کار در رأس دولت و نگاه به آینده همان نگاه مشائی بوده و هست. روشها و تاکتیکهای خود را از او اخذ میکند. روشهایی که در مناظرات تلویزیونی با رقیبان انتخاباتی، مصاحبهها، سخنرانیها و دستورهای سیاسی، اقتصادی و مدیریتی تجلی یافته و در تصمیمگیریهای او بسیار مؤثر است.
قداستزدایی از رهبران روحانی، بیمهری در حق بعضی از مراجع عظام تقلید، ناکارآمد جلوه دادن دولتهای گذشته، تضعیف احزاب و چهرههای سیاسی باسابقه نظام، قانونگریزی از راه تفسیر به رأی از قانون، التهابآفرینی در افکار عمومی، القای حاکمیت دوگانه و تقابل با نهادهای حاکمیتی از قبیل مجلس، تحمیل هزینههای مادی و معنوی غیرقابل جبران به نظام، افزایش تصدیگری دولتی بهجای تسهیلگرایی، ایجاد تعهدات غیرقابل اجرا و چالشآفرینی از راه افزایش توقعات در بین مردم و در عاقبت کار، انداختن گناه و ناکارآمدی دولت به گردان دیگران از جمله تاکتیکهایی است که تاکنون منظور شده و به عمل پیوسته است. واقعیت این است که این تاکتیکها و روشهای بهعملپیوسته شرایط را امروزه چنان پیچیده و غامض ساخته است که کسی را یارای ریسک کردن نیست و کمتر کسانی هستند که از عهده کاندیداتوری ریاست جمهوری برآیند و بتوانند مشکلات درهمتنیده را به راهحلها و سرانجامهای مطلوب و رضایتبخش نایل سازند. مگر اینکه اجماع ملی بنا به ضرورت و مصلحت شکل گیرد و انقلابی در تصمیمسازی با تکیه بر اراده ملت و همه نخبگان دلسوز نظام حاصل گردد.
در چنین شرایطی که فشار دشمن نیز سختتر میشود و اوضاع اقتصادی حتی با صرف قریب به پانصد میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت در این دولت که برابر با یکصد سال درآمد نفتی کشور در سالهای گذشته است، رو به وخامت است، بهنظر میرسد، احمدینژاد بلندپروازانه و از راه ایجاد شُک در افکار عمومی، بدش نمیآید که یکی از افراد حلقه مدیریتی او به قدرت برسد و او از طریق حضور و نفوذ در قدرت و دولت بعدی، باز هم عهدهدار امور کشور باشد، امری که از آن بهعنوان «مدل انتخاباتی پوتین و مدودف» تعبیر میشود و در روسیه امکان عمل یافته است.
مصاحبه اخیر آقای احمدینژاد و پاسخ او به مجری برنامه سیمای جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اینکه: «از کجا میدانید امسال سال آخر دولت باشد؟» و اظهارات وزیر کشور مبنی بر استمرار مدیریت دولتمردان کنونی در دولت آینده، در این راستا ارزیابی میشود و بر دوربرگردان قدرت در تیم مدیریتی احمدینژاد تأکید دارد. پیچ مهم انتخابات و حساسیت آن در دوره آینده، به این است که چنین ارادهای در دولت و حلقه مدیریتی آقای رئیسجمهور خودنمایی میکند. فرافکنیهای سیاسی از راه تبلیغ روانی بهجای پاسخگویی به مطالبات بهحق مردم و رهبری هم برای بسترسازی چنین اتفاق مورد نظر در جهت ماندگاری در قدرت است. نکات مهم و قابل توجه در این رابطه چنین است:
1. قدرت بهخودیخود دارای جذابیت است و آخرین چیزی که از قلب انسان مؤمن خارج میشود، جاهطلبی و قدرت است. آقای احمدینژاد، مشائی و دوستان مشترک آنان برای رسیدن به قدرت و ماندگاری در آن کارهای زیادی انجام دادهاند و روی همین جهت است که آنان به آسانی قدرت را واگذار به غیر نخواهند کرد.
2. نابسامانیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود در کشور بسترساز حوادثی است که پیش رو داریم و این نابسامانیها در زمان انتخابات بیشتر خودنمایی خواهد کرد و میدانیم که استفاده ابزاری از حوادث از راه تبلیغات روانی با تکیه بر مدیریت شُک، از تخصصهای غیرقابل انکار سرحلقههای جریان انحرافی است. تجربه گذشته و حال هم میگوید که دلسوزان نظام در زمان بروز حوادث و اتفاقات، بنا به ضرورت، تمام توان خود را برای پیشگیری مصروف میدارند ولی روشن است که جریان انحرافی با کمک ماهوارهها، رسانههای مخالف نظام و استفاده از قدرت و نفوذ داخلی خود، خواهد توانست از آنها بهرهبرداری کند.
3. واقعیت غیرقابل انکار این است که قدرت در دست دولت است و این دولت با دیگر دولتها متفاوت است. دولتی که چسبیده به قدرت و امکانات است و قانونگریزی و بهرهگیری از فرصتها از قبیل پولپاشی قریب به ٩ میلیارد تومان سود سهام عدالت از طریق سیستم دولتی آن هم چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری را در سابقه خود دارد. مهار سیاسی و قانونی چنین دولتی از سوی مجلس و نهادهای نظارتی تاکنون ممکن نشده و چه بسا که در آینده هم امکانپذیر نباشد.
4. چالشآفرینی و به کرسی نشاندن ایدههای دولتی با اقتدارگرایی آن هم از موضع تصدیگری و نه تسهیلگرایی، از روشهای کاری هفت سال گذشته دولت بوده است و این مطلب ممکن است در سال آخر دولت، با مظلومنمایی و اثرگذاری در افکار عمومی تشدید گردد. امری که شاید اقدام ضروری مجلس در رابطه با اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری و کارهای بایسته دیگر نهادهای حاکمیتی را، تحتالشعاع قرار داده و رفتارهای تهاجمی و یکسونگرانه دولت را افزایش دهد.
5. جریان برگزاری انتخابات دور آینده به دلیل سیاست تجمیع انتخابات و تصویب قانونی این سیاست در مجلس شورای اسلامی برای اولین بار است که انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا را بهطور توأمان به همراه دارد. یکی از این انتخابها، محلی ومنطقهای و دیگری کشوری و ملی است. دولت در سازوکار اجرایی و مدیریتی هم به جهت سفرهای استانی و هم به لحاظ برخورداری از مجموعههایی از قبیل تشکیلات مشاورین جوانان رئیس جمهور و غیره ارتباط زنجیرهای با اقصی نقاط کشور را داراست و از مانور و توان بالایی برخوردار میباشد، چنین عقبهای را هیچ یک از کاندیداهای رقیب دولت دارا نیستند و پیوند شوراها با دولت که رئیس آن برخواسته از شوراهای شهر و روستاست، مزیتی برای حلقه مدیریتی دولت در انتخابات است.
6. درست است که ساختار قدرت در ایران متفاوت از روسیه است و در این رابطه قیاس شرایط دولت و کشورمان با روسیه، فعلی و سران بهقدرترسیده در آن، حسب ظاهر، تحلیلی ناموجه است لکن شکی نیست که الگوی مدیریتی پوتین که نگاهش به تمرکز در قدرت است، برای آقای احمدینژاد دارای جذابیت است و نمیتوان گفت که او بر آرمان دوربرگردان قدرت در درون حلقه مدیریتی خود، اندیشه نمیکند و آن را دور از دسترس میداند. غفلت از این موضوع برای مسئولان نظام و منتقدان دولت اعم از اصولگرا و اصلاحطلب بهویژه چهرههای معتدل، مستقل و مقبول در افکار عمومی، ممکن است ضررهای جبرانناپذیری را در پی داشته باشد و وضع را از آنچه که هست، بدتر کند. با توجه به مشکلات حاصله از تیم مدیریتی احمدینژاد کم نیستند کسانی که میگویند: «مبادا حادثه تکرار شود و ایدهها و روشهای ظهور و بروزیافته از سوی جریان انحرافی، چهار یا هشت سال دیگر در کشور استمرار یابد».
پیشگیری از چنین پیشآمدی هوشمندی و آیندهنگری را ضروری میسازد. رفتار سنجیده، عالمانه و از روی تدبیر میتواند آینده بهتری را برای کشور و مردم رقم بزند و مخاطرات قابل پیشبینی را از سر راه مردم و نظام بردارد. در هر حال، باید دید آیا دوربرگردان قدرت در تیم مدیریتی آقای احمدینژاد امکان وقوع خواهد یافت؟ و یا اینکه برای برونرفت از وضع موجود و تغییر در مدیریت کشور، تیم دیگری قدرت را تصاحب خواهد کرد.