آفتابنیوز : آفتاب- سرویس سیاسی: در این مراسم که جمعی از مردم اردکان، سید علی خاتمی مدیرعامل موسسه فرهنگی خانه فرهنگ خاتمی، محمدرضا تابش نماینده مردم اردکان در مجلس شورای اسلامی، شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر اردکان حضور داشتند مداحان اهل بیت به مرثیه سرایی در عزای سالار شهیدان پرداختند وسید محمد خاتمی در سخنان کوتاهی در فضیلت امام حسین (ع) سخن گفت.
به گزارش آفتاب، متن کامل سخنان سید محمد خاتمی در جمع مردم زادگاهش اردکان بدین شرح می باشد:
"بسم الله الرحمن الرحیم
از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است که فراوان سوره فجر را بخوانید چون آیات آخر این سوره متعلق به جدّ من ابا عبدالله الحسین (ع) است آخر سوره فجر چنین است "یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی"
"ای جان مطمئن و محکم به سوی خداوند برگرد در حالیکه تو از خدا خشنودی و خدا از تو خشنود است و درآ در میان عباد من و داخل شو در بهشت من" در قرآن کریم درباره جان انسان ها و وجوه آن تعبیرهای مختلف است؛نفس اماره،نفس لوامه و نفس مطمئنه ،اگر بخواهیم بگوییم انسان کی به کمال می رسد هنگامی است که نفس او مطمئن باشد.
خداوند درباره بندگان خالص خودش می گوید "لا خوف علیهم و لا هم یحزنون" همه مشکلات بدبختی ها و نگرانی های روحی و روانی در انسان یا از ترس است یا از غم.انسان به خاطر مشکلاتی که برایش پیش می آید غمناک می شود، کسی از بستگانش از دنیا می رود ؛ما ل و مقامش را از دست می دهد . و ترس ؛ترس از فقر، ترس از بیماری،ترس از حکومت های جبّار زورگو؛ خداوند می فرماید مومن کسی است که نه خوف دارد و نه حزن. بهشت جایی است که در آن نه ترس است و نه غم.انسانی که ترس و غم نداشته باشد این انسان؛ انسان خوشبختی است و نفس مطمئن ، نفسی است که اطمینان دارد چون به خدا پیوسته است و واقعا فارغ از غم و حزن است؛ خداوند به این جان مطمئن که به کمال رسیده است و از همه مراحل گذشته است می گوید که "یا ایتها النفس..."که تو از خدا خشنود هستی و خدا از تو خشنود است.پس داخل شو در جمع بندگان خاص من و بهشت من. دراینجا بندگان و بهشت به "یای متکلم منفرد " اضافه شده است.
خداوند بصورت "ما "،"نحن" زیاد گفته ولی در میان بندگان من که خاص من هستند و داخل شو در "جنت من" نه بهشت کلی؛ بهشتی که اختصاص به من دارد و آن جایگاه بزرگی است در آی.
حضرت صادق (ع) فرمود این آیات را زیاد بخوانید که این آیات درباره جدّ من امام حسین (ع)است.
یعنی در واقع امام حسین (ع) شخصیتی است که هم نفس مطمئنه دارد که هم از خدا راضی است هم خدا از او راضی است و در آن دنیا داخل در بهشت ویژه الهی است. اگر بخواهید زندگی امام حسین (ع) را در نظر بگیرید، وقتی که در مدینه بالای قبر جدش رفت و خداحافظی کرد. از جمله چیزهایی که گفت اینکه: من گام بر نمی دارم جز در راه رضایت خدا.
این مساله خیلی مهمی است که انسان هر کاری که می کند به خاطر خدا باشد نه به خاطر خودنمائی؛ رسیدن به ثروت نه به خاطر اینکه از او تمجید و تعریف بکنند به خاطر رضایت خدا باشد.
آخرین لحظه ای که در گودال قتلگاه افتاده بود می فرمود: "الهی رضاً بقضائک، تسلیماً لامرک" این مظهر شخصیت بارزی است که خدا اینچنین از او تجلیل و تعریف کرده است.
خدا انشاالله به حق محمد(ص) و آل محمد(ص)، ما را به شخصیت و جایگاه پیامبر، اهل بیت و این بزرگواران آشنا بکند و واقعاً پیرو آنها باشیم، نه فقط بگوییم دوستتان داریم، در ادب در اخلاق و بخصوص الان که ما اکنون حکومتی منتسب به اسلام داریم این پیروی را ثابت کنیم و واقعا آنچه باعث تاسف است این است که ما در جامعه مان از بالا به پایین می بینیم موارد اخلاقی که مورد تایید دین خدا بوده؛ مورد تایید پیامبر بوده - و می فرمایند "بعثت لاتمم مکارم الاخلاق"- آسیب دیده است. متاسفانه در جامعه ما دروغ یا تملق و... زیاد شده و باید نگران باشیم. گرچه بسیار مهم است که وضع اقتصادی خوب باشد؛ زندگی مردم آرام و مطمئن و خوب باشد زیر بناهای اقتصادی، اجتماعی استوار باشد، روابط ما با حفظ اصالتها به گونه ای باشد که خطرها را دفع و کم کند، ولی مهمتر از همه اینها اینکه اخلاق در جامعه جایگاه مهم داشته باشد.
انشاالله که با پیروی که از پیامبر و پیشوایان بزرگوار بخصوص حضرت ابا عبدالله (ع) بتوانیم این صفات و خصوصیات را هم در جنبه فردی و هم جنبه اجتماعی در جامعه پیاده کنیم و پیش ببریم.
گفتنی است سید محمد خاتمی برای عیادت از مادرخود به زادگاهش اردکان سفرکرده است.
خدا یار ویاورت باشه...
بعضی از مردمان چاپلوس ، مسئولین بی جنبه را فقط به خاطر منافعشان و میز و مقامشان ، احترام میگذارند .
ایکاش بیشتر مسئولین مثل شما ، خوب و متین بودند ، ولی شما سید بزرگوار ، یادتان باشد زیاد خوب بودن هم برای بعضیها ، فایده ندارد و خیلی ها جنبه و قدر خوب بودن زیادی را نمی دانند . و در سیاست ، باید میانه دار بود و اعتدال داشت .
جامعه ای که اندیشه ی آن ستیزه زدایی و مبارزه با کذب و دروغ باشد،به عقیده بنده نیازی انکار صداقت نیست
اما اینکه امروز تملق و دروغ زیاد شده است ،به عقیده بنده نشات گرفته از امتیازاتی است که در حوزه های مختلف برای این دو صفت ویران کننده در نظر گرفته شده است ،همانند اینکه هرکه تملق و دروغش بیشتر،ارجش بیشتر
امتیازاتی برای دروغ و تملق در نظر گرفته شده است که شاید در خیلی از صداقت ها هم یافت نشود و منافع بعضی از افراد در این دو شکل می گیرد و به جای شایسته سالاری،انسان سالاری با مبنای عقلی ،جای خود را به این دو صفت کبیر (البته امروز کبیر شده است و عزیز)
و لیکن باید آن را کنترل کرد نه اینکه صورت مسئله را حذف نمود،یا به شیوه های امروز بعضی از سیاسیون و قدرتمندان آن را تغییر داد،به گونه ای که فقط خودشان متوجه موضوع با شند
در ذیل شعر زیبایی را از مولوی تقدیم حضور می گردد
ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست
بهانه کن که بتان را بهانه آیینست
از آن لب شکرینت بهانههای دروغ
به جای فاتحه و کافها و یاسینست
وفا طمع نکنم زانک جور خوبان را
طبیعت است و سرشت است و عادت و دینست
اگر ترش کنی و رو ز ما بگردانی
به قاصد است و به مکر است و آن دروغینست
ز دست غیر تو اندر دهان من حلوا
به جان پاک عزیزان که گرز رویینست
هزار وعده ده آنگه خلاف کن همه را
که آن سراب که ارزد صد آب خوش اینست
زر او دهد که رخش از فراق همچو زر است
چرا دهد زر و سیم آن پری که سیمینست
جواب همچو شکر او دهد که محتاج است
جواب تلخ تو را صد هزار تمکینست
جمال و حسن تو گنج است و خوی بد چون مار
بقای گنج تو بادا که آن برونینست
قماش هستی ما را به ناز خویش بسوز
که آن زکات لطیفت نصیب مسکینست
برون در همه را چون سگان کو بنشان
که در شرف سر کوی تو طور سینینست
خورند چوب خلیفه شهان چو شاه شوند
جفای عشق کشیدن فن سلاطین است
امام فاتحه خواند ملک کند آمین
مرا چو فاتحه خواندم امید آمینست
هر آن فریب کز اندیشه تو میزاید
هزار گوهر و لعلش بها و کابینست
چنانک مدرسه فقه را برون شوها است
بدانک مدرسه عشق را قوانینست
خمش کنیم که تا شرح آن بگوید شاه
که زنده شخص جهان زان گزیده تلقینست
خوبی چون ازحد بگذرد ، نادان خیال کج کند .
خوب بودن بیش از اندازه و افراطی ، انسانهای نادان و گمراه را
خراب و بدعادت می کند و فکر می کنند که کارشان درست است و کلی هم طلبکار میشوند .
درقبال انسانهای بدطینت ، نباید بی مورد ، خوب بود و باید قاطعیت توام با دیسیپلین و قانون گرایی داشت ، برای اینکه وهم و خیال برشان می دارد .
از پیامبر خدا ، خوبتر نمیتوان بود ، و ایشان برای بعضی ها نمیتوانستند که همیشه خوب باشند و با آنها مبارزه می کردند .