آفتابنیوز : آفتاب: گوشه گیری کودکان و انزواطلبی از آشنایان نشانه اجتماعی نبودن آنان تلقی می شود. به نظر اغلب والدین گوشه گیری در اصطلاح به غریبی کردن تعبیر می شود و به تدریج رفع خواهد شد. با این حال گوشه گیری تنها نشانه اختلال در رشد شخصیت اجتماعی کودک نیست. ناسازگاری، بد خلقی، رفتارهای هیجانی به ویژه میان جمع، زود رنجی، خجالتی بودن، قهر کردن مکرر و بی دلیل، مرافعه هنگام بازی با گروه همسالان و .... نیز می تواند نشانه اجتماعی نبودن باشد و دردسر ساز شود.
کودکان به ترییج مهارتهای رفتاری ارتباط با دیگران را می آموزند و شخصیت اجتماعی آنان از طریق ارتباط با والدین، اعضای خانواده، اقوام و دوستان و همچنین حضور در مدرسه مرحله به مرحله رشد می کند. اما عوامل بسیاری نیز این رشد را متوقف می سازد و انسان اجتماعی درون کودک، نوجوان و یا حتی جوان را کوچکتر از سن واقعی اش نگه می دارد. اختلال رشد اجتماعی کودک زندگی آینده وی را با نابسامانی و عقده های روانی پیچیده مواجه می کند و از شانس وی برای برخورداری از یک زندگی سالم و مولد و دستیابی به موفقیتهای فردی و اجتماعی می کاهد.
الگوهای اجتماعی شدن مهارتهای ارتباطی کلید رشد شخصیت اجتماعی کودک محسوب می شود. کودک از ۳ سالگی به تدریج از رفتارهای غریزی دور می شود و از مهارت های اکتسابی در رفتارش استفاده می کند. کودک از طریق مشاهده کردن می آموزد که میان روابط افراد مختلف با یکدیگر مناسبات نسبتا ثابتی وجود دارد و تلاش می کند از این مناسبات الگوبرداری کند. احترام به بزرگترها، اظهار محبت، دست دادن و احوالپرسی و رفتارهای خاصی که از والدین و اعضای خانواده مشاهده می کند دنیای جدید پیش روی کودک می گشاید تا رفتار اجتماعی اش را گسترش دهد و به قول معروف همرنگ جماعت باشد.
مهارتهای اجتماعی شدن در کودکان از مشاهده الگوهای رفتاری اطرافیان ناشی می شود به همین دلیل است که کودک را آینده رفتار والدین می دانند. کودک احترام گذاشتن، منظم بودن، محبت کردن، نحوه سخن گفتن و حتی شیوه بازی کردن را از والدین می آموزد. در حقیقت مناسبات خانوادگی را باید پایه مهارتهای اجتماع کودک دانست. نقش خواهر و برادر بزرگتر در فرآیند اجتماعی شدن کودک بسیار پر رنگ می باشد. ارتباط و الگوپذیری کودک ازخواهر و برادر بزرگتر در خانه تاثیری مستقیم و ملموس در رشد مهارتهای اجتماعی کودک دارد. چون اعضای خانواده برای کودک الگوهای بی چون و چرا و قابل اعتمادی هستند و آنچه کودک در محیط خانواده یاد می گیرد در وجودش نهادینه می شود. در مقابل تک فرزندها مهارت اجتماعی کمتری دارند، چون الگوهای محدودتری برای یادگیری رفتار اجتماعی در اطراف خود می یابند.
نقش گروه همسالان نیز دراین زمینه مهم است. کودک دوستانش را همنوع خویش می داند و با آنها احساس هم ذات پنداری دارد. این ارتباط افقی درمقابل ارتباط عمودی با بزرگترها در ذهن و روان کودک بستر مناسبی برای یادگیری و پذیرش مهارتهای اجتماعی ایجاد می کند.
ارتباط با گروه همسالان از حدود ۱۰ سالگی تا پایان دوره بلوغ به شدت عاطفی و تنگاتنگ می شود و گاه کودک در بسیاری مسائل خود را جزو گروه و نه فردی مستقل می پندارد. اولین وظیفه والدین درباره مهارتهای اجتماعی کودک ارائه الگوهای رفتاری مناسب به وی از طریق رفتار درست خویش است.
دخالت و توقع
صحبت با کودک درباره نحوه رفتار با دیگران و تذکر نکات منفی و مثبت رفتارهای وی، بهبود نقش حمایتی والدین، آزادی نسبی در برقراری روابط اجتماعی، ارتقاء شناخت کودک نسبت به محیط های اجتماعی و مناسبات ویژه آنها و اجازه دادن به وی برای پرداختن به بازی های فکر و بدنی یا گروه همسالان مهمترین عواملی هستند که در رشد شخصیت اجتماعی کودکان ضروری است.
گاه رفتاری از سوی والدین عادی و حتی روزمره تلقی می شود بر روان کودک تاثیر منفی می گذارد و به اشکال مختلف او را از یادگیری و به کاربردن مهارتهای اجتماعی باز می دارد. دخالت های نابجا و توقع زیاد در این حوزه یک نارسایی رفتاری شایع محسوب می شود. ممکن است والدین حتی در کوچکترین مسائل مربوط به کودک نظیر انتخاب رنگ لباس نیز دخالت کنند و ازاینکه نظر خود را به کودک تحمیل سازد ابایی نداشته باشند. کسب مهارتهای اجتماعی به نوعی به خودآگاهی و خودباوری نیاز دارد که کودک از طریق استقلال شخصیتی به آن دست می یابد.
هنگامی که کودک امتناع کردن و نه گفتن را می آموزد سنگ بنای استقلال شخصیتی وی گذاشته می شود. در مقابل اگر والدین حق انتخاب و آزادی رای وی را سلب کنند کودک به فردی وابسته و پیرو تبدیل می شود که از خودباوری کافی برای یادگیری مهارتهای اجتماعی و آزمون و خطای رفتارهای متنوع با دیگران برخوردار نیست. توقع ها نیز اغلب دردسرسازند. ممکن است توقع والدین برای به نمایش گذاشتن رفتاری شایسته از فرزندشان در یک جمع فامیلی به امر و نهی های شدیدی برای وی منجر شود که در تصور کودک در میان دیگران را امری دشوار حتی غیر ممکن جلوه دهد.
اثرات حمایت عاطفی اغلب متخصصان علوم رفتاری حمایت عاطفی از کودک طی مراحل رشد را در شکل گیری شخصیت اجتماعی وی موثر می دانند. با این حال افراط و تفریط در این حوزه عادتی فراگیر است. حمایت بیش از اندازه کودک را وابسته و منفعل بار می آورد و اجازه بروز مشخصه های رفتاری و تعامل با دیگران را از وی سلب می کند. در مقابل ارضا نشدن نیازهای عاطفی مهارتهای اجتماعی کودک را حول محور محبت جویی و حتی ترحم طلبی شکل می دهد.
به گزارش مهر،نیازهای عاطفی شدید عقلانیت را از رابطه فرد با دیگران می زداید و او را آسیب پذیر می سازد. اگر کودک یا نوجوانی عاطفه را درخانه نیابد در جامعه به دنبال آن خواهد گشت و در این مسیر دام های هولناکی را پیش روی خود خواهد یافت.
نکته دیگر در حوزه مهارتهای رفتار اجتماعی به مشکل بیش فعالی بازمی گردد. بیش فعالی کودکان عارضه ای است که باید از طریق مشاوره متخصصان و با روش های دارویی برطرف شود. درمان نشدن بیش فعالی عوارض منفی آن را در تمام دوران عمر گریبانگیر مبتلایان می سازد و چه بسا زندگی فرد را به کلی تباه و نابود می گرداند. ضعف مهارتهای ارتباطی و اختلال در رشد سالم شخصیت اجتماعی کودکان می تواند آنان را در آینده به فردی بزهکار، پرخاشگر، منزوی، اجتماع ستیز یا مبتلا به بیماری روانی تبدیل کند. افراد موفق کسانی هستند که مهارتهای ارتباطی و اجتماعی بیشتری دارند