آفتابنیوز : آفتاب: مهدی بازرگانی: دکتر محمدباقر نوبخت معاون پژوهشهای اقتصادی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت، در اتاقش میان اوراق و جزواتی که روی میزش را پر کرده است، مشغول مطالعات اقتصادی است. دارد روی کتاب تازهای کار میکند که به قول خودش، در تمام زمان مصاحبه، فکر و حواسش به نوشتن پاراگراف بعدی آن است. در چشمانش نوعی عزلت را میشود، دید. روی همین حساب به راحتی نمیشود با او سر صحبت از سیاست را باز کرد. دکتر نوبخت معتقد است در شرایط کنونی اگر او سکوت کند تا امثال دکتر خوشچهره، احمدینژاد را نقد کنند، بهتر و معنادارتر است. میگوید اگر هاشمی سکوت کند تا مصباح یزدی احمدینژاد را نقد کند، بسیار بهتر است. به همین خاطر او تمایل چندانی به پاسخ دادن به مسائل روز ندارد. البته با همه این اوصاف وقتی پای سوالات به میان آمد، یکییکی پاسخ میدهد. تنها اصرار و سماجت ما بود که در انتهای کار، چاپ این مصاحبه را ممکن کرد.
جناب نوبخت، بر سر حزب اعتدال و توسعه چه آمد؟ این حزب قبل از دو سال پیش در باب مسائل مختلف اظهارنظر میکرد. منطق و مانیفست روشنی داشت که امیدبخش بود .
اگر گاهی درباره مسائل اظهارنظر نمیشود، نه از سر این است که نوعی «تحفظ» بشود، بلکه بیشتر از سر نوعی «تعقل» است. سکوت گاهی اوقات بر اثر تعقل است و گاهی بر اثر تحفظ و مجاملهکاری است. سکوت ما بر اساس یک تعقل جمعی است. ما باید در سیاست زمانهایی برای ورود و صحبت و سکوت مشخص کنیم. درباره حزب این را بگویم که ما در حزب آدمهای اقتصادی زیاد داریم و این با توجه به شرایط فعلی که گرههای اصلی کشور، اقتصادی است؛ میتواند خیلی راهگشا باشد. اینها عرصه ورودشان به سیاست هم همان منظر اقتصادی است.
اما با لحاظ مسائلی ما عرصه عمل سیاسی خود را محدود کردیم. من البته به سوال شما تعریضی هم دارم. در حال حاضر کدامیک از احزاب سیاسی کشور فعالیتی میکند که ما نمیکنیم. اصلا چه ضرورتی دارد که در این فضا ما بخواهیم ورود کنیم. البته ما انتخابات گذشته را تحریم نکردیم و حتی تشویق هم کردیم؛ اما خودمان کاندیدا معرفی نکردیم. این موضوع البته بخاطر شرایط خاصش بود. اینکه کنگره تشکیل نمیدهیم تا در آن چارچوبهای حزبی و تشکیلاتی منظم خودمان را تعریف کنیم، همه به شرایط سیاسی کشور بازمیگردد. البته فراموش نشود ما ارتباطاتمان را داریم. اعضای حزب اعتدال و توسعه با هم ارتباطشان را دارند، اما الان فضا برای کنگره و امثال این برنامهها چندان فراهم نیست.ببینید ما بالاخره در یک مقطعی از تاریخ سیاسی کشور، نظری دادیم و حرفهایی زدهایم. در کوتاهمدت ممکن است این حرف شنیده نشود و قابل بیان و تفصیل نباشد. ولی یک روزی فضا این اجازه را خواهد داد که بحثهای تئوریک ما که الان در انجماد است، خودش را باز کند. در چنان محیطی، انگیزهای پیش میآید برای شنیدن سخن ما.
در فضای کنونی خیلی مسائل اقتصادی روشن نیست.مثلا به عنوان نمونه میگویم هنوز ملت نمیداند که در بحث هدفمندی یارانهها چه اتفاقی افتاده است. آقای رئیس دولت گفت هیچکس نمیتواند مثل من هدفمندکردن یارانهها را به پیش ببرد. الان من میتوانم این را با عدد و رقم و آمار بگویم که مشکلاتی را ایجاد کرده است. یعنی از این همه منابع با این هدف مقدس، استفادههای غیرمنطبق شده است. در حالی که سال گذشته از رقم ۵۴ هزار میلیارد تومانی که قرار بود درآمد کسب شود و ۴۰ هزار میلیاردش بین مردم تقسیم شود. گرانیهایی که صورت گرفت، همهاش ۲۴ هزار میلیارد ریال بود؟ ولی او ۵۴ هزار میلیارد بین مردم تقسیم کرد.
طرف میگوید که من هزار تا میگیرم و هزار تا تقسیم میکنم. شما به او مجوز میدهید. او آن هزار تای اول را کار ندارد، ولی هزار تای دوم را بلافاصله بین مردم تقسیم میکند. من برای همین است که میگویم دولت بعدی با دشواریهایی مواجه است که هنوز همه ابعاد آن روشن نشده است. من با عدد و آمار به شما نشان میدهم که دولت از منابع مختلف قرض کرد، تا بین مردم تقسیم کند. این قرضها هم به هوای این انجام شد که بله من دارم علیالحساب این قرض را انجام میدهم. حالا با همین حسابی که تحقق پیدا نکرده، امسال میگوید که ۱۳۰ هزار میلیارد به من بدهید. این مجلس اگر ۱۳۰ هزار میلیارد به او میداد، چون آخرین سال کارش هم هست، با توزیع آن مشکلاتی ایجاد میشود. مشکل اینجاست که دولت چنین درآمدی ندارد.
شما گفتید چه ضرورتی دارد که بعنوان حزب ورود کنید، چون احزاب دیگر هم به همین بیعملی دچار شدهاند. به نظرتان کشور در شرایط کنونی به این تحزب ساختارمند نیاز ندارد؟ به طورکلی بله. ولی در حال و روز فعلی چنین احساس نیازی نمیکند. برای من سوال پیش میآید که آیا باید بین آقای حداد عادل و لاریجانی رقابت صورت بگیرد؟! اینها که هر دو یکی هستند و در یک چارچوبند. خانه ملت که نمونهای از فضائل ملت است، باید تمام گرایشات را در چارچوب قانون در خود جای دهد. وقتی ما میخواهیم نمونه آماری بگیریم و بعد از این نمونه، متغیرها و پارامترهای جامعه اولیه را برآورد کنیم؛ این نمونه باید دو صفت داشته باشد. یکی اینکه همه اینها باید از یک شانس یکسان برای ورود از جامعه بزرگ به نمونه برخوردار باشند. دوم حجم نمونه است که باید بر حسب تصادف باشد. بحث این است که نمونه باید عینیت جامعه خودش را داشته باشد. اما آیا این عینیت جامعه را به صورت عیان دارد؟ آیا مجموعههایی که در همین حالا، در چارچوب قانون و وفادار به نظامند، در اینجا حضور دارند؟
بحثی مطرح است درباره جریانهایی که الان در درون اصولگرایی ایجاد شده؛ مثل جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایی. گفته میشود اگر به میان مردم برویم و بپرسیم که تفاوت اینها چیست، هیچکس پاسخی ندارد؛ در حالی که در گذشته بین چپ و راست تفاوتهای قابل تمییز وجود داشت. آیا به نظرتان این درست است؟ همینطور است جامعه تعریف مشخصی از افتراق بین اینها ندارد. مگر اینکه انتساب بدهند که این فرد به چه کسی مرتبط است. ببینید ۶۸ درصد این مجلس نهم تازهکارند؛ یعنی دوسوم مجلس برای اولین بار است که ورود میکنند. چنین مجلسی قرار است عقل جمعی کشور را اداره و هدایت کند. خب اینهایی که سابقه و پیشینهای برای کار ندارند، از کجا تغذیه فکری میشوند؟ کشورهایی که ساختار حزبی دارند، برای این نظام را ایجاد کردهاند که افراد قدر با پیشینه مشخص وارد سیاست شوند. ساختار حزبی و رقابت آزاد در رسیدن به قدرت، این الزام را میآورد که جریانهای سیاسی، بهترینهایشان را وارد به عرصه کنند. وقتی حزب در کار نباشد، افراد تنها بر اساس روشهای پوپولیستی میتوانند بیایند و رای بگیرند. حرفهایی میزنند که جنبه شعاری دارد و صرفا برای بازارگرمی و ترغیب طرف است. در بعضی از افراد این مهارت هم وجود دارد که در روستایی که وارد میشوند، ازهمه این تکنیکها بهره بگیرند و دستهای از مردم را به خود متمایل کنند. از آنجایی هم که قبلی همیشه ضعیف بوده، اگر کسی بتواند نسبت به قبلی انتقاد بکند موفق میشود و مردم هم به او یک فرصت را میدهند.
چنین افرادی از فضای کوچک آن جمعیتی که دور و برش را گرفتهاند، میخواهند به خانه ملت بیایند. اینها الان تا بجنبند، بودجه به مجلس آمده است و بسیاری از لوایحی که به مجلس قبل نرسیده مطرح میشود. چنین آدمی که از آن جمع کوچک آمده، این تا بیاید اشراف به این مسائل پیدا کند زمان بررسی بودجه است. در خوشبینانهترین شرایط این فرد میداند که رایش را از چه کسانی گرفته است؛ بنابراین دنبال همان افراد میرود. چنین آدمی کارهای ملی را در حد بالایی نمیبینند و میروند دنبال اینکه کار فلان کارخانه را درست کند، برای آن وام بگیرد و کار این و آن را انجام بدهد و متاسفانه اکثر کارها و برنامههایش در این خلاصه میشود. اما اگر حزب باشد چنین اتفاقی نمیافتد. برای مثال همین نمایندههای تهران را میگویم. با همه شعارهایی که برای مستضعفین و محرومین میدهند، حاضر نیستند یک نامه برایش بنویسند. من از این امور اطلاع دارم که خدمتتان عرض میکنم. آقای نماینده میگوید، نه آقا اینها کار اصلی نماینده و کارهای ملی نیست. دلیل اصلیاش این است که در تهران این نماینده نیازی به چنین کارهایی ندارد. اگر اسمش در آن لیست باشد، رای میآورد و اگر نباشد کار بر او خیلی سخت است. در یک چنین فضایی حتی همین فرد هم، اگر ببیند که مردم به حزب رای میدهند روال خود را تغییر میدهد. در آن صورت سعی میکند بهترین طرح، بهترین لایحه را در قالب حزب بدهد که دولت را هم از خودش انتخاب کند. در دنیا پارلمانتاریسم و تحزب یک چیز است.
ما یکی از این دو را پذیرفته و آن دیگری را چون فکر میکنیم ممکن است حرفهایی در قالبش مطرح شود که باب طبع ما نباشد، کنار گذاشتهایم. من اتفاقا این بحث را در گذشته در همایشی که در مجلس برپا کرده بودند، مطرح کرده بودم. بعد از سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه که بحث پارلمانی یا ریاستی بودن سیستم سیاسی مطرح شد، دوباره آن قضیه مطرح شد. به نظرم این نکته خیلی مهمی است. اعتقادم بر این بوده و هست که با این سبک، مجلس نمیتواند کارآمدی لازم را داشته باشد.
جناب نوبخت، آقای لاریجانی رئیس مجلس چندی پیش سخنرانیای در مجلس داشتند و به مساله نبود احزاب قدرتمند در کشورمان و آسیبهایی که از این جهت داریم میبینیم، اشاره کردند. آیا میشود گفت در جریان اصولگرا هم دیدگاههای جدیدی مبتنی بر تجربیات سیاسی جدیدشان شکل گرفته است؟
من فکر میکنم اگر هم صورت گرفته باشد، فاقد پشتوانه اجرایی است. این حرفها فقط در حد همین که صحبت آقای لاریجانی است مطرح است، به هر دلیلی در مقطع کنونی چنین موضوعی در برنامه نظام نیست. یادم است آن زمانی که آقای لاریجانی رئیس صدا و سیما بودند، دعوتی کرده بودند از ما و بعد میگفتند که شما هم با صدا و سیما گفتوگو کنید. به شوخی میگفت: گاهی باید یک مقدار لیب هم زد.(میخندد) حالا این را هم به نظرم باید به حساب لیب زدن ِ(لیبرال زدن)گذاشت.
درباره انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ هنوز نمیشود به روشنی صحبت کرد. اما اگر انتخابات مجلس گذشته را معیار قرار دهیم، آیا باید دنبال نتایج مشابهی در این انتخابات گشت یا اینکه قواعد بازی و بازیگران این دو میدان به کلی فرق میکنند؟
محتمل است اما نه صد در صد. اینکه بخواهیم آنچه که در امسال در انتخابات مجلس رخ داده است را با انتخابات سال ۹۲ مشابه نگاری کنیم، چندان مقبول نیست. ولی در صورت استمرار وضع موجود میتوان چنین انتظاری داشت.
تحلیل شما از آینده سیاسی احمدینژاد چیست؟ به نظر شما بعد از اتمام این دوره ریاست جمهوری، او حزب میزند یا به دانشگاه برمیگردد یا اینکه بهکلی از سیاست کنار میکشد؟
به نظرم احمدینژاد چیز شاخصی برای عرضه به صورت مدون ارائه نکرد. ایشان به هر حال بنا به دلایلی باورشان شده که میتواند کارهای بزرگی را انجام دهد که شاید دیگران اصلا نتوانند آن را انجام دهند. شما ببینید همه روسای جمهور قبل احترام ویژهای به بزرگان داشتند. بالاخره اگر اختلاف سلیقههایی بوده، روسای جمهور پیشین تمکین میکردند. برخی مسائلی پیش آمد و گلهمندهایی ایجاد شد. هرچند این موضوعاتی که در این چند مدت اخیر رخ داده و کم اهمیت هم نیستند، برخی نگاهها را تغییر داد. شما در شرایط کنونی وقتی ریز میشوید واقعا نمیتوانید دلیلی پیدا کنید که چرا آقای هاشمی این همه تخریب میشود، اما دولت با وجود انتقادات به کارش ادامه میدهد. من برای احمدینژاد در تاریخ سیاسی جایگاه تعریف شدهای نمیبینم. به نظرم یک نهاد بزرگ در حاکمیت، روحانیت است؛ روحانیت دیگر مثل اوایل از دولت حمایت نکرد و به برخی عملکردهای آن انتقاد جدی دارد. درباره سایر نهادهای قدرت هم همینطور است. به نظرم جریان اجتماعی ماندگاری که بخواهد از احمدینژاد حمایت کند در شرایط فعلی خیلی آشکار نشده است.
تحلیل شما درباره فضای سیاسی پیچیده آینده که میخواهد به استقبال انتخابات ریاست جمهوری برود، چیست؟
به نظرم فضای سیاسی ایران تا انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ تحت تاثیر مذاکرات هستهای ایران خواهد بود. به هر حال پرونده هستهای یک داستان بلندمدت است. جدای اینکه ما میدانیم ریشه اصلی و پیچیدگی قضیه، به اسرائیل برمیگردد. بعضی تحلیلگران اعتقاد دارند که رئیسجمهور آینده باید یک سیاستمدارِ اقتصادی باشد، اما فراتر از اینها معتقدم رئیسجمهور بعدی باید در پیگیری مصالح ملی در عرصه بینالمللی نیز کارا باشد.
آقای دکتر، خودتان قصد ورود به انتخابات را ندارید؟
قطعا خیر.
روزنامه آرمان
زنده باد آدم عاقل
پاينده باد بزرگاني همچون آقاي هاشمي ، آقاي خاتمي ، ... و ... .
باور کنید همین حزب گرایی های افراطی ، خیلی از مسئولین و دست اندرکاران را آنقدر مشغول کرده که دیگر خدمت به مردم و مملکت یادشان رفته است .
منیت ها ، غرورها و تکبرهای بیش از اندازه دربعضی از افراد و در بعضی از این حزب ها ، جا باز کرده است .
وقتی می توانند همه احزاب موفق و پیروز باشند ، که اهداف مشترک خدمت به مردم و مملکت را داشته باشند ، و این برمیگردد به اهداف انقلاب اسلامی ایران که شامل خودکفایی و احیای کشاورزی ، دامداری ( که آبروی هر کشور
پیشرفته ای است ) ، صنعت و تولیدات داخلی ملی است .
لذا آزاد بودن تمامی رسانه ها ، مبنی بر جلوگیری از
اختلاس ها ، دزدی های بیت المال ، رانت خواری ها ، قاچاق مواد مخدر و مصرف آنها و خیلی از منکرات و معضلات دیگر ، یکی از اهداف مهم می باشد .
احزاب وقتی می توانند موفق بشوند که از چارچوب منیتها ،
تکبر ها ، غرورهای کاذب در آیند و ما بشوند و اختلاف نظرشان در مورد مسائل خیلی خیلی جزئی باشد .
۱- مودب و متین باشد و ادبیات چاله میدانی نداشته باشد.
۲- دروغگو و اغراقگر و به زبان ساده «خالیبند» نباشد.
۳- خود شیفته و متوهم نباشد.
خلاصه اینکه شخصیت رییس جمهور ما چنان باشد که اگر روزی خبرنگاری ادعا کرد که مثلا رییس جمهور شما گفته است «اوه اوه اوه»، خرد جمعی ما احساس کند که چنین چیزی در وجنات رییس جمهور ما نمیگنجد!!