وی از لحظه زلزله میگوید: داشتم نماز میخواندم که یک دفعه زمین لرزید و ناگهان سقف روی سرم خراب شد.
خانم رضایی ادامه میدهد: نمیتوانستم هیچ حرکتی بکنم؛ کمرم به شدت درد میکرد و چشمانم نیز چیزی نمیدید.
وی
اضافه میکند: در همان حال که درد میکشیدم، صدای پسرم را شنیدم که فریاد
میزد و صدایم میکرد؛ او مرا از زیر آوار نجات داد و به بیمارستان برد.
به گزارش فارس،این
مادر 75 ساله بیان میکند: هنوز کمرم درد میکند و تمام خانهام نیز خراب
شده است؛ اینجا هوا گرم است و تمام وسایل ما نیز در زلزله از بین رفته است
اما خدا را شکر میکنم که فرزندانم سلامت هستند.