خالصگرایی، رویکردی است که جریانهای تندرو و رادیکال در دنیای دین و سیاست انتخاب میکنند تا اولاً از زیر حاکمیت اکثریت بگریزند و ثانیاً بتوانند در برابر جریانهای موجود، یک شعبه یا مغازه مستقلی، برای خود دستوپا کنند. تازهترین نمود این رویکرد را در دنیای اسلام، در نزد سلفیها میتوانیم مشاهده کنیم. برغم اینکه در دنیای اهل سنت، مذاهب اربعه وجود دارند، اما سلفیها حساب خود را از بقیه جدا کرده و میگویند چون ما به اصل و سرچشمه دین نزدیکتر هستیم و نسبت به دیدگاههای دیگران، منجمدتر و متعصبتر (البته به قول خودشان متدینتر و خالصتر) میباشیم، بنابراین ما در زمره خواص مسلمین بوده و نسبت به بقیه برتری داریم. حزب پایداری، در نخستین گامهای خود، جریان اصولگرایی را متهم به «عدم خلوص» نمود و تأکید نمود که قصد دارد «اخلص خلصاء اصولگرایان» را که بقول خودشان متدینترین، خالصترین، انقلابیترین و پاکترینها هستند، گرد آورد. خوشبختانه وقایع پس از انتخابات 88 هم فرصت سیاسی خوبی را در اختیار حزب پایداری قرار داد که عََلَم شعار «ساکتین فتنه» را بالا ببرد و مخالفان خود را به جهت ناخالصیهایی که دارند، ضد ولایت فقیه و ضد ارزشهای خالصانه اسلامی – انقلابی بنامد. آنها در همان قضایا بدفعات خواستار برخوردهای بسیار تند هم با معترضان و هم با ساکتین فتنه شدند. این در حالی بود که جریانها رقیب، ضمن رد تندرویهای ایشان، حزب پایداری را متهم به فرصتطلبی نموده، آنها را «کاسبین فتنه» نامیدند با این قصد که بگویند جریان پایداری میخواهد از این نمد برای خود، کلاهی دستوپا کند.
حزب پایداری از همان ابتدا که در دامن دولت متولد شد، مواجه با پارادوکس گردید؛ از یکطرف وابسته به دولت احمدینژاد بود و رگوپی آن نشأت گرفته از این دولت بود و از سوی دیگر اقدامات این دولت، جایی برای طرفداری و حمایت از احمدینژاد باقی نمیگذارد. این بود که خیلی زود از دورن منشعب گردید. یک جریان به ریاست محصولی بود که سخت طرفدار احمدینژاد و کاندیدای باب دندان وی است و یک جریان به ریاست یکی دو تن از شاگردان آیتا... مصباح بود که معتقد به جدا کردن حساب حزب پایداری از احمدینژاد و بویژه از رحیم مشایی بود.
آیتا... مصباح که به جهت تمایلات یکی دو تن از شاگردان خود، در یکی دو جلسه بزرگ حزبی بعنوان سخنران شرکت کرد، نشان داد که متوجه مشکلات درونی حزب پایداری هست و لذا صلاح ندانست که بیش از تعارفات معمولی، چیزی در سبد آنها بگذارد.
انتخاب کاندیدا برای ریاست جمهوری، البته سختی زیادی بهمراه داشت با این حال بنظر میرسد که جریان محصولی موفق شده است خواست خود را به جریان رقیب در حزب، تحمیل کند. انتخاب کامران لنکرانی با گیر و کورهای زیادی همراه بود مخصوصاً که این اواخر بحث سابقه تدین و کارنامه فامیلی وی بالا گرفته بود؛ با این حال بنظر میرسد که جریان محصولی با همکاری دولت توانست کاندیدای مطلوب خود را به کرسی بنشاند و مخالفین را تحت عناوینی چون ضرورت و مصلحت، ساکت نماید. محصولی از همان ابتدا اعتقاد داشت که بدون هماهنگی با دولت، این حزب هیچ خاصیتی ندارد. ناظران سیاسی که مسایل انتخاباتی را دنبال میکنند معتقدند برغم فشارهای سنگین چند روحانی در حزب پایداری، آیتا... مصباح دامن احتیاط و فراست را از کف نداده و حتی در مراسم حزب برای معرفی کامران لنکرانی، نه تنها هیچ تأییدی بدست نداد بلکه همگان را به رعایت تقوا و مبارزه با هواهای نفسانی دعوت نمود. ضمناً ایشان هیچیک از تأییداتی را که افرادی همچون لنکرانی از قول وی کردند، تأیید نکرد. تحلیل کلی شرایط نشان میدهد که حزب پایداری به رغم برخورداری از پشتیبانیهای دولتی و فعالیت شبانهروزی چهرههایی همچون حسینیان و آقا تهرانی، در موقعیت نهچندان دلچسبی قرار دارد، به عبارت دیگر می توان گفت بدلیل منطق خالصگرایانه و خودی و غیرخودی کردن افراطی از یک طرف و فقدان یک پایگاه اجتماعی شایسته و وابستگی عمیق به دولت از طرف دیگر، هر چه به پایان کار این دولت نزدیکتر میشویم، خورشید اقبال حزب پایداری به غروب کامل خود نزدیکتر میشود. چنین بنظر میرسد که جامعه ایرانی با گذشت زمان از گفتمانهای افراطی دورتر و به گفتمانهای اعتدالگرا نزدیکتر میگردد.