کد خبر: ۱۹۶۷۵۱
تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۱

تا که نان خالی هست، زندگی باید کرد! (طنز)

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: دو قطعه شعر طنز از هفته نامه گل آقا را در ادامه می​خوانید که با وجود گذشت 22 سال از انتشار آن هنوز کمی بوی تازگی می​دهد!

در تهرانه!

چشم‌هایی چه گشاد،
دست‌هایی چه دراز!
در اتوبوس، عجب بوی بدی می‌آید!
من در این آبادی،
پی پولی بودم
اسکناسی شاید،
یا به دنبال دلاری، پوندی!

*
توی این ساختمانهای بلند،
پستهایی است که خالی مانده‌ست
من چرا بیکارم؟!
از وزارتخانه،
«باد می‌آمد، گوش دادم»
«چه کسی با من حرف می‌زد؟»
کارمندی غُرّید،
من کمی ترسیدم!
فلذا فهمیدم، این طرف کاری نیست!!
بعد، راه افتادم.

*
لب جویی پر آب
کفشها را کندم
به امید آبی دریا!
نه! ببخشید، به امید پایی در آب!!
چه لجنزاری بود!
یک نفر پای مرا کرد نگاه،
بنده چون خانم‌ها، گفتم: «واه!»
با خودم می‌گویم:
«من چه سبزم امروز!»
پای من از سبزی،
نیست کم رنگ‌تر از پوست خیار!
پای من از همه جا سبزتر است!

*
نکند پیشنهادی، چیزی، توصیه‌ای
یا که یک آگهی استخدام
باشد اندر دل آن دکه مطبوعاتی
چه کسی می‌داند؟ شاید باشد!
در دلم چیزی هست،
قدر ته‌مانده‌ای از نان پریشب، شاید!
«زندگی خالی نیست!»
تا که «نان خالی» هست!
تا که در جیب من و کیف شما، چیزی هست.
تا ریال آخر
«زندگی باید کرد!»

***

راز طول عمر


در سر کوی ما مطب دارد
دکتری ظاهراً شریف و جلیل
بهر پول اشتهای اوست، کثیر
لیک در طب وقوف اوست، قلیل
هر مریضی که نزد وی برود،
در هلاکش اجل کند تعجیل
خطر مرگ، کم شود بسیار
گر که گردد مطب او تعطیل
از سیاست سخن کند اغلب
پیش بیمار با دوصد تفصیل
گاه گوید ثنای استالین
گاه گردد مدافع چرچیل

هیچ معلوم نیست کاین آقا
رو سفیل است یا که انگلوفیل
نسخه‌اش با جواز دفن یکی است
بسکه تجویز اوست، هر دمبیل
هر مریضی کز او گرفت دوا
آن دوا را نخورده، گشت فسیل!
حقه زهر و حکم اعدام است
آنچه انباشته است، در زنبیل
نتراشد اگر کسی اشکال،
مرده‌شو خانه‌ای دهد تشکیل
عمر او در گذشته از صدوبیست
گرچه پیوسته ناخوش است و علیل
زیرکی گفت: هیچ می‌دانی
کز چه این قدر عمر اوست طویل؟
نشود قبض روح از او، چون اوست
خادم باوفای عزرائیل!
 

شماره 26. بهار 1370


منبع: خبرآنلای
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین