کد خبر: ۱۹۸۰۷۴
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۹

حسن روحانی: دکتر شریعتی خوش فکر، خوش قلم و خوش بیان بود

«تاریخ ایرانی» در سی و ششمین سالروز درگذشت دکتر شریعتی، نگاهی دارد به گوشه‌ای از خاطرات دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور منتخب مردم ایران درباره کسی که به گفته او، «صاحب خدمات فراوانی نسبت به معرفی اسلام به نسل جوان است.»
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: در اواخر سال ۱۳۴۸، آوازۀ دکتر علی شریعتی از حسینیۀ ارشاد فراتر رفته بود و در میان جوانان به ویژه دانشجویان سراسر کشور پیچیده بود. سخنرانی‌ها و درس‌های او در حسینیۀ ارشاد تاثیر فراوانی بر جوانان داشت و سبب جذب بسیاری از آنان به دین و مذهب شده بود. حسینیۀ ارشاد کانون تبلیغی بسیار خوبی بود که در اوایل کار آن، شهید مطهری فعالیت زیادی در آنجا داشت و روحانیون زیادی برای سخنرانی به آن مرکز دعوت می‌شدند. در سال ۱۳۴۸، یک بار که به حسینیه رفته بودم، دیدم آیت‌الله ناصر مکارم دربارۀ فلسفۀ حج سخنرانی دارد. در همان سال در یک نوبت دیگر که به حسینیۀ ارشاد رفتم، علامه مطهری سخنرانی داشت. ولی کم‌کم حسینیه به صورت پایگاه مرحوم شریعتی درآمد و سخنرانی روحانیون در آنجا به حداقل رسید. دکتر شریعتی برای سخنرانی‌های خود عناوین جذابی انتخاب می‌کرد و تحلیل نوینی دربارۀ مسایل اجتماعی – سیاسی اسلام و تشیع از دیدگاه جامعه‌شناسی ارائه می‌داد که در جذاب جوانان موثر بود.

جریان حسینیۀ ارشاد و سخنرانی‌های مرحوم شریعتی از سال ۱۳۴۸ به بعد، در طرح فرهنگ و تاریخ اسلام با بیان جدید و طرح مسائل اجتماعی اسلام از دیدگاه‌های جدید، نشاطی را در میان نسل جوان و دانشجویان به وجود آورده بود. دکتر شریعتی با بیان جذاب و تعبیرات جدید و طرح مسائل اسلامی از زاویۀ جدید باعث شده بود که جوانان سخنرانی چند ساعتۀ او را با اشتیاق استماع کنند. کتاب‌های وی در دانشگاه در میان جوانان دست به دست می‌گشت؛ به گونه‌ای که گروه‌های طرفدار افکار مارکسیستی را به شدت نگران و دکان آنان را بسیار کم رونق کرده بود. این جریان را از یک دیدگاه می‌توان بسیار با اهمیت تلقی نمود، زیرا پس از سال ۱۳۴۳ که امام در ایران نبودند و میان رهبری نهضت و مردم تا حدودی فاصله افتاده بود، اگر جریان‌هایی مانند شریعتی نبودند، شاید نهضت در محیط دانشگاهی دچار نوعی رکود می‌شد. این جریان‌ها سبب شد که حرکت اسلامی با جوش و خروش بیشتری در جریان باشد و نیروهای جوان را بهتر جذب کند؛ لذا باید گفت جریان شریعتی، در نزدیکی بیشتر دانشگاه به انقلاب و گسترش جو مذهبی در آن بسیار موثر بود.

نسبت به مرحوم شریعتی سخنان ضد و نقیضی وجود دارد؛ عده‌ای به او تا همکار ساواک تهمت زدند و عده‌ای هم او را تحریف‌کنندۀ حقایق دین و خطری برای اسلام و روحانیت و حتی او را وهابی معرفی کردند. عده‌ای هم او را ملجا نسل جوان و عامل اصلی حرکت نهضت اسلامی در اواخر دهۀ چهل و اوایل دهۀ پنجاه می‌دانند. واقعیت این است که نسبت به مرحوم شریعتی معمولا با افراط یا تفریط قضاوت می‌شود. شریعتی فردی خوش‌ فکر، خوش ‌بیان، خوش ‌قلم و دارای مطالعات وسیعی بود و نسبتا اطلاعات خوبی در مورد تاریخ اسلام و برخی احکام اسلامی داشت. کمبود اصلی شریعتی، نداشتن مطالعات عمیق اسلامی، عدم اطلاعات از علوم حوزوی و اندک بدبینی نسبت به روحانیت بود.

در مسالۀ دکتر شریعتی، آنچه مایۀ تاسف بود، ایجاد نوعی دودستگی و اختلاف در میان مذهبی‌ها بود. بسیاری از جوانان، حامی و طرفدار و حتی شیفتۀ وی و عده‌ای از مردم متدین نیز مخالف و حتی دشمن او بودند. ساواک هم پشت پرده به این مسائل دامن می‌زد؛ چون چنین دعواها و اختلافاتی مردم را از دشمن اصلی غافل می‌کرد. امام(ره) پس از پیروزی انقلاب دربارۀ این‌گونه دعواها فرمودند: «شریعتی را پیش کشیدند، هی دامن بزن! از این‌رو تکفیر؛ از آن‌ور تمجید. هر دو طایفه غافل از اینکه کی دارد کلاه سرشان می‌گذارد! هر دو طایفه غافل. هر دو برای خدا، یعنی محرابی و منبری، و عرض می‌کنم، چیزی که اشکال می‌کرد می‌گفت که برای خدا دارد دین خدا از دست می‌رود! آن جوان چه و چه می‌گفت: نه باز هم او برای خدا، این ما را آشنا کرد به اسلام. هر دو کلاه سرتان رفته و آن‌ها نتیجه بردند و الان فکر این هستند.» (صحیفۀ امام(ره)، ج ۸، ص۵۳۴)

حتی بین بزرگان هم در جلسات خصوصی که بحث می‌شد، اختلاف نظر بود. مثلا در دهۀ پنجاه، یک‌بار در مشهد خدمت آیت‌الله خامنه‌ای بودم، ایشان از برخی تالیفات شریعتی به ویژه کتاب «فاطمه، فاطمه است» خیلی تعریف می‌کرد و می‌فرمود وقتی این کتاب را خواندم، به منزل مرحوم محمدتقی شریعتی (پدر دکتر شریعتی) رفتم و به ایشان برای این کتاب دکتر شریعتی تبریک گفتم. در همین ایام از شهید مطهری انتقادات بسیار تندی نسبت به مرحوم شریعتی شنیدم. ایشان در ملاقات‌های مختلف، مطالبی دربارۀ شریعتی فرمودند که علاقه‌ای به بازگو کردن آن‌ها ندارم. در همان روزها شهید بهشتی نسبت به شریعتی قضاوت بینابینی داشت. بنابراین حتی بزرگان ما هم نسبت به مرحوم شریعتی نظر واحدی نداشتند. در سال ۱۳۵۲ که برای سخنرانی به گلپایگان رفته بودم، مرحوم آیت‌الله مشکینی که در آنجا تبعید بود، به مرحوم شریعتی خیلی اظهار علاقه می‌کرد و بسیاری از کتاب‌های ایشان را خوانده بود.

در روز درگذشت شریعتی که من در آن ایام برای ایراد سخنرانی در اصفهان بودم و بسیاری از انقلابیون معروف شهر در آن جلسه شرکت می‌کردند (از جمله آیت‌الله طاهری، آقای پرورش، صلواتی، زهتاب و دیگران)، حدود نیم ساعت راجع به مرحوم شریعتی صحبت کردم و ضمن تجلیل از خدمات ایشان به برخی از مطالب وی و شیوۀ برخورد ایشان با بعضی از بزرگان اسلام انتقاد کردم. بعد از منبر، عده‌ای از آن سخنرانی خوشحال بودند و برخی مثل آیت‌الله طاهری معتقد بودند که حق شریعتی در این سخنرانی به طور کامل ادا نشده است. معمولا در این‌گونه موارد، یک قضاوت عادلانه و دقیق آسان نیست، ولی اتهاماتی از قبیل همکاری با ساواک نمی‌تواند نسبت به مرحوم شریعتی صحت داشته باشد. گرچه نوشتن مقالاتی پیرامون مارکسیسم از طرف ایشان و چاپ آن در روزنامه‌های کثیرالانتشار آن زمان و یا عدم سختگیری ساواک نسبت به ایشان بعد از دستگیری شایعاتی را به وجود آورده بود. شریعتی در یک کلام، صاحب خدمات فراوانی نسبت به معرفی اسلام به نسل جوان است و در عین حال، مواضع و مطالب ایشان از برخی اشکالات نیز مبرا نمی‌باشد.

    

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین