در میان تبهکاران حرفهای تعدادی از آنها ناگهان برای همیشه ناپدید شدهاند و هیچ ردی از خودشان باقی نگذاشتهاند. بعضی از آنها پس از یک درگیری مسلحانه انگار دود شده و به هوا رفتهاند و تعدادی هم پس از خارج شدن از خانه دیگر باز نگشتند. پرونده این تبهکاران تا سالیان سال در مراکز پلیس بازمانده اما ناپدید شدن آنها برای همیشه به صورت یک راز باقی مانده است.
آفتابنیوز : آفتاب: رهبر مافیای چچن
«خوژ احمد تاشتامیروویپ نوکایف» در 11 نوامر 1954 در آسیای مرکزی متولد شد. او بعدها رهبر و رئیس مافیای چچن به نام »اوبشینا» شده و تبدیل به چهرهای شاخص بین سیاستمداران چچن شد.
در سال 1980، نوکایف به اتهام سرقت مسلحانه به هشت سال زندان محکوم شد. این تبهکار در مدت فعالیتش نام مستعار «خوژ» را برای خود انتخاب کرد.
تا سال 1987،مجرمان چچنی تشکیلاتی سازمان یافته به راه انداختند و با مافیای روسیه درگیر شدند تا بتوانند چچن را تحت کنترل خود در آورند. نوکایف پس از جنگ دوم چچن، به باکو رفت و روزنامههای زیرزمینی «لکریا» و «مک کل» را راه انداخت. در سال 1999 خیلی تلاش کرد تا صلح را در چچن برقرار سازد. او برای آزادی چچن بسیار تلاش کرد و سالها به مردم در جنگهای چریکی کمک کرد. آوریل سال 2001 نوکایف در حزب اوراسیا به فعالیت پرداخت و معتقد بود که چچن باید به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شود. نوکایف مدتی طولانی در آذربایجان باقی ماند و از آنجا سایت اینترنتی خود را به روزرسانی میکرد اواخر 2003 او مخفیانه وارد چچن شد و زمستان 2004 با گروهی از مبارزان به رهبری گلایف وارد جنگ شد و تعدادی از مردان گلایف و خود گلایف نیز به قتل رسیدند. از آن تاریخ به بعد کسی نوکایف را ندید و از طرفی دیگر روزنامههای او چاپ نشدند و سایتش هم به روز نشد. هرچند پلیس معتقد است که این رهبر مافیای چچن به احتمال زیاد کشته شده اما هیچ مدرکی دال بر مرگ او به دست نیامده و او یکی از جنایتکاران مخوف جهان است که همچنان ناپدید باقی مانده و اثری از او نیست.
رفیق مافیا
«جیمز ریدل» معروف به «جیمی هوفا» 14 فوریه 1913 در شهر ایندیانای برزیل متولد شد. پدرش وقتی 7 سال بیشتر نداشت از دنیا رفت و او به همراه خانوادهاش چهار سال بعد به دیترویت نقل مکان کرد و هوفا بقیه عمرش را در آنجا ماند. 14 سال بیشتر نداشت که مجبور شد برای کمک به خانواده از مدرسه ترکتحصیل کرده و به کارگری مشغول شود.
از آنجا که کارگران نسبت به وضعیت کارشان ناراضی بودند، اتحادیهای تشکیل دادند تا وضعیتشان بهتر شود. هوفا با اینکه خیلی جوان بود اما شهامتش کارگران دیگر را تحتتأثیر قرار داد و او توانست رهبری این گروه را به دست بگیرد، سال 1932 او از سمتش استعفاء داد و رئیس گروه کامیونداران محلی دیترویت شد.
زیاد طول نکشید که کار آنها بسیار رونق پیدا کرد تا آنجا که اعضای شرکت او در سال 1951 به بیش از 420 هزار نفر رسید چراکه آنها در سطح ملی کار می کردند و وظیفه هوفا سروسامان دادن به این سازمان بود. این سازمان به یکی از قویترین اتحادیههای کامیوندارها تبدیل شده بود و هوفا از اتحادیهشان در برابر اتحادیههای دیگر محافظت میکرد و روز به روز به قدرتش افزوده میشد. در سال 1957 هوفا متهم به ارتکاب جنایت شد اما کسی نتوانست اتهاماتش را ثابت کند، اما سه سال بعد توسط رابرت افکندی، برادر جان افکندی رئیسجمهور وقت آمریکا تحت تعقیب قرار گرفت تا سرانجام سال 1964 به جرم دادن رشوه به قاضی شهر تنسی، به هشت سال زندان محکوم شد. همان سال او به کلاهبرداری و سوءاستفاده مالی از بودجه اتحادیه متهم شد و به این ترتیب 5 سال دیگر نیز به محکومیت 8 ساله او افزوده شد، سال 1971 هوفا با گذراندن 5 سال از محکومیت 13 سالهاش، در زمان ریاستجمهوری نیکسون، از زندان بیرون آمد. نیکسون او را از هر نوع فعالیتی در اتحادیه منع کرده بود ولی او خیلی تلاش کرد تا قدرت از دسترفتهاش را مجدداً باز یابد اما نتوانت کاری از پیش ببرد. 30 ژوئن 1975، قرار بود هوفا به دیدن دو نفر از رهبران مافیا در حومه شهر دیترویت برود. یکی از آنها، رئیس اتحادیه کامیوندارها در شهر نیوجرسی بود و در گذشته دوست نزدیک هوفا محسوب میشد. اما بعد از این ملاقات هوفا دیگر به خانه بازنگشت. پلیس خودروی او را جلوی رستورانی پیدا کرد اما هیچ ردی از او نیافت و حتی بعد از مدتها تحقیق کارآگاهان پلیس نفهمیدند چه بلایی به سر جیمی آمده است. تا سالها بعد، پلیس این پرونده را باز نگهداشته بود و تحقیقات برای یافتن این مرد ادامه داشت.
زندانی آلکاتراس
فرانک لی موریس اول سپتامبر 1926 در واشنگتن دیسی متولد شد اما والدینش او را رها کردند و او تا 11 سالگی در پرورشگاه زندگی کرد.
او بیشتر سالهای اولیه جوانیاش را در زندان گذراند، او بارها و بارها به دزدیهای مسلحانه از بانک، سرقت از منازل، قاچاق موادمخدر و... متهم شد تا اینکه سرانجام در ژانویه 1960 به زندان آلکاتراس فرستاده شد و اولین تلاش فرار از زندان را همان سال انجام داد اما نتوانست به هدفش برسد. او بعد از این فرار ناموفق به مدت دو سال به همراه دو نفر دیگر از زندانیان به نامهای کلارنس آنگلین و آلنوست به کندن حفرهای در سلولشان مشغول شدند تا اینکه سرانجام توانستند از زندان بگریزند، اما از آنجا که زندان وسط دریا واقع شده بود، مسئولان زندان مطمئن بودند آن سه نفر یقیناً در دریا غرق شده اند ولی وقتی به جستوجوی جنازهها پرداختند، هیچکدام را پیدا نکردند. 17 ژوئیه 1962، یک کشتی نروژی، جنازهای را پیدا کرد که لباس زندانیان آلکاتراس را به تن داشت و شبیه فرانک موریس بود. اما بعدها پلیس با بررسی DNA موریس اعلام کرد که جنازه پیدا شده، موریس نیست. پلیس هر چقدر تلاش کرد نتوانست ردی از او بیابد. کلارنس و جان آنگلین نیز بعد از این فرار هرگز پیدا نشدند و این در حالی بود که هیچ ردی از خود برجا نگذاشته بودند.
هواپیماربای مرموز
«دیبی کپر» لقب تبهکاری مرموز است که 24 نوامبر 1971 یک هواپیما بویینگ 727 را که در مسیر پورتلند - اوریگان آمریکا با محموله ای از اسکناسها پرواز میکرد دزدید. او برای پس دادن هواپیما درخواست 200 هزار دلار پول نقد کرد و وقتی توانست این پول را بهدست آورد با چتر نجات از هواپیما به سمت سرنوشت نامعلوم خود بیرون پرید. با وجود تمام تلاشهای افبیآی جهت پیدا کردن این مرد ناشناس او هرگز پیدا نشد. این پرونده تنها پرونده حل نشده جرائم هواپیمایی تاریخ هوانوردی آمریکاست.
روز حادثه دیبی کوپر با نام مستعار «دن کوپر»، بلیتی برای پرواز با هواپیمای بوئینگ 727 خریده بود و کسی مطمئن نیست که آیا نام واقعی او دن کوپر بوده است یا خیر. سالهای سال صدها نفر در گروه مختلف تلاش کردند او را بیابند، اما چگونه میتوانستند مردی را که حتی از نامش مطمئن نبودند پیدا کنند. فرضیههای بیشماری درخصوص او ارائه شد اما او کمکم از ذهن مردم داشت پاک میشد که سال 1980 وقتی پسربچه 8 سالهای که در ساحل رودخانه بازی میکرد چند اسکناس از پولهایی که به مرد ناشناس داده شده بود را پیدا کرد و نام او مجدداً بر سر زبانها افتاد. پلیس از چند نفر به نام های کنث کریستیانس، ویلیام گاست، ریچارد فلوید مککوی، دوانوبر، جان امیل لیست، باربارا دایتون، تدمی فیلد، جک کوفلت ولین دویل کوپر بازجویی کرد و آنها را در فهرست مظنونان خود گذاشت اما باز هم به نتیجه نرسید. کارآگاهان در فرضیه دیگری مدعی شدند که دیبی کوپر پس از پریدن از هواپیما، احتمالاً جان سالم به در نبرده است. اما پرونده او همچنان باز ماند تا آنجا که به 60 جلد رسید. ناپدید شدن دیبی کوپر ناشناس نیز یکی از مرموزترین پروندههای جنایی جهان بهبشمار میرود.
سارق فراری بانک
«ویکتور مانوئلگرنا» 24 ژوئن 1958 در نیویورک متولد شد. اجداد و اهل پورتوریکو بودند که به نیویورک نقل مکان کردند. گرینا عاشق ورزش کشتی بود و در چندین مسابقه شرکت کرده و برنده شده بود. وقتی در دوره دبیرستان بود استعداد زیادی از خودش نشان داد و قرار شد به دانشکده ترینیتی فرستاده شود.
اما در دانشگاه موفقیتی به دست نیاورد و مجبور شد به شهرشان بازگردد و در آنجا عضو گارد امنیتی بانکدار مشهور آمریکایی - ولزفارگو - شد. او امکاناتی در اختیار داشت که بعدها به او در دزدی از بانک کمک کرد. گرنا، 12 سپتامبر 1983، به سرکارش رفت و بقیه روز را کنار دو تا از همکارانش ماند و منتظر فرصتی بود تا اینکه توانست اسلحه یکی از همکارانش را بردارد و سپس با تهدید او و همکار دیگرش، به دست هر دویشان دستبند زد و به آنها مادهای بیهوش کننده تزریق کرد. او 7 میلیون دلار پولی را که درون خودروی حمل پول وجود داشت و قرار بود به شعب بانک فرستاده شود را با این نقشه دزدید و به خودروی دیگری منتقل کرد و بعد از آن ناپدید شد. اگرچه هیچگاه سرنخی از مخفیگاه این مرد به دست نیامد، اما کارآگان احتمال میدهند که او ابتدا به مکزیک گریخته و از آنجا به کوبا فرار کرده است. سالها بعد، یکی از بستگان گرنا به کمک پلیس آمد تا گرنا را پیدا کرده و دستگیر کنند اما تلاش آنها هم به جایی نرسید. پلیس افبیآی برای دستگیری او تا یک میلیون دلار جایزه تعیین کرد اما گرنا هرگز پیدا نشد.