آفتابنیوز : در این مطلب که رویکردی نه چندان منصفانه به برنامه های هسته ای ایران را تعقیب می کند ، آمده است : سیاست بلر در قبال ایران از تکامل دموکراسی زود هنگام در ایران نشات میگیرد. در سال 1998، یک سال بعد از اینکه بلر نخستین دوره نخست وزیری خود را آغاز کرد، روابط دیپلماتیک میان دو کشور دوباره زنده شد و جک استراو، نخستین وزیر امور خارجه انگلیس بود که پس از انقلاب اسلامی سال 1979 به تهران سفر کرد. استراو در آن زمان به ایرانیها این اطمینان را داد که آنها هدف جنگ علیه تروریسم پس از یازده سپتامبر قرار نخواهد گرفت.
در ادامه این مطلب آمده است :اکنون اوضاع در حال تغییر است و به گفته جاناتان لیندلی، کارشناس خاورمیانه در مؤسسه رویال لندن، دفتر نخست وزیری تصمیم گرفته در روابط خود با ایران، چماق بیشتر و هویج کمتری به کار برد. اولین گواه این رویکرد جدید در اوایل این ماه آشکار شد وقتی که مقامات بریتانیایی ایران را متهم به تامین تجهیزات بمب گذاری برای شورشیان بصره و از طریق حزب الله کردند. روز بعد از آن بلر اتهامات مشابهی را تکرار کرد و انگلیس گفت که ایران عملا در عراق و بر شیعیان این کشور نفوذ دارد.
پس از آن در روز 11 اکتبر، معاون خاورمیانه وزارت خارجه اعلام کرد که اگر ایران به سلاحهای هستهای دست یابد، بریتانیا هم زرادخانه هستهای خود را تقویت خواهد کرد. وی با اشاره به اینکه دولت انگلیس دیگر از حمله به تاسیسات هستهای ایران مطمئن نیست، گفت: در دنیای دیپلماسی باید زبان را به دقت انتخاب کرد... .
این نشریه در ادامه مدعی می شود که همان روز برخی از مسؤولان بریتانیایی به طور محرمانه به روزنامه سان گفتند که سپاه پاسداران ایران بمبگذاران علیه عراق را تعلیم میدهد و آنها را به طور غیر قانونی وارد بصره میکند تا سربازان انگلیسی را بکشند. این روزنامه با موضوع به نحوی که خود پیش بینی میکرد، برخورد کرد و نوشت: «در ایران آموزش میبینند تا فرزندان ما را بکشند».
این رسانه در ادامه می افزاید : چنین کاری نشان میدهد که بلر سعی داشت با این اقدام خشم عمومی را علیه تهران برانگیزد چرا که روزنامه سان، اصلیترین حامی سیاست های امریکا و انگلیس در جنگ عراق بود و این موضوع در مورد ایران هم صدق میکند. اگر دولت قصد داشت به جای نفوذ به افکار عمومی، نخبهگان را تحت تاثیر قرار دهد، مجله تایمز گزینه بهتری برای این کار میبود و اگر هدف تنها انتشار پارهای از اطلاعات بود، شبکه خبری بی.بی.سی بهترین وسیله محسوب میشد.
با این حساب چرا رویکرد جدید بریتانیا، شکلی داخلی و پنهان به خود گرفته است؟ مردم بریتانیا که درگیر مسایل احساسی امریکاییها در بحران گروگان گیری نبودهاند، عموما از دور نمای دستیابی ایران به بمب هستهای نگران نیستند ولی طعم جنگ عراق را چشیدهاند. بلر هم پس از چهار سال گذشته دیگر فاقد سرمایه سیاسی برای شروع جنگی دیگر با اتکا به سرویسهای اطلاعاتی کشورش است. در این شرایط که هیچ افزایشی در میزان نگرانی انگلیس در مورد برنامه هستهای ایران به چشم نمیخورد، تهدیدات بریتانیا برای حمایت از گزینه نظامی علیه ایران هم بی معنا به نظر میرسد.
با این اوصاف هیچ راهی بهتر از این نیست که به مردم انگلیس بگویند که ایرانی ها مسؤول مرگ سربازان بریتانیایی هستند.
از سوی دیگر ایرانیها دقیقا میدانند که چه چیز در حال رخ دادن است و سفیر ایران در بریتانیا هم اخیرا اعلام کرده که کشورش انتظار ندارد انگلیس، عراق را مایه اعمال فشار بر ایران در طول مذاکرات هستهای قرار دهد.
اگر ایران بتواند مردم انگلیس را متقاعد کند که اتهامات دخالت ایران در وقایع بصره تنها برای کسب حمایت عموم از اقدام نظامی احتمالی علیه ایران بوده است، راهبرد جدید انگلیس با شکست مواجه خواهد شد. اکنون لندن مصمم است که وضعیت عراق را دستاویزی برای تقویت جایگاه خود را در مذاکرات هستهای قرار دهد و موفقیت چنین رویکردی به این بستگی دارد که تهران چقدر تهدید حمله آمریکا یا اسرائیل را به تاسیسات هستهای خود جدی بگیرد.
پیروزی احمدی نژاد تندرو در انتخابات ریاست جمهوری ماه ژوئن، امیدهای بریتانیا را برای بهبود روابط با تهران بر باد داد و در عوض تلخی گزنده مذاکرات هستهای دو طرف را بیشتر کرد.