کد خبر: ۲۰۹۹۱۵
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۳۹۲ - ۲۳:۵۹

چرا مردها به اندازه زن‌ها دنبال لاغری نیستند؟

چرا مردان به اندازه زن‌ها به دنبال لاغری نیستند؟ چرا آن‌چنان که برای زن‌ها مهم است، مردها به دنبال روش‌های ویژه لاغری نیستند؟
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: علی ایزدی در خبرآنلاین نوشت: در این یادداشت تنها می‌خواهیم به یک بعد از دلایلی که ممکن است این موضوع را توجیه کند توجه کنیم و آن اشاره به یکی از تفاوت‌های ویژه زنان و مردان است.

به طور کلی، ذهن مردان برای قبول یا رد مسائل، تحت تأثیر قرار گرفتن، تحریک شدن برای عمل و گاه حتی علاقه‌مند شدن به موضوعات، استدلالی‌تر از زن‌هاست. زن‌ها بیشتر تحت تأثیر احساساتشان هستند. مسائل احساسی بیشتر بر زن‌ها اثر می‌گذارد. شاید دلیل اینکه در اسلام زن‌ها برای قضاوت مناسب دانسته نمی‌شوند همین باشد. شاید دلیل اینکه شهادت کمتر از دو زن معتبر نیست همین باشد. شاید دلیل اینکه گداها بیشتر سراغ زن‌ها می‌روند تا پول بگیرند همین باشد. شاید دلیل اینکه دست‌فروش‌ها بیشتر برای مشتری‌های زن انرژی صرف می‌کنند همین باشد. شاید دلیل...

این موضوعات البته به هیچ روی نشانه ضعف یا موضوعی منفی نیست. «تعطف» یکی از ویژگی‌های مثبتی است که مؤمن (هم مرد و هم زن) باید آن را دارا باشد. عواطف هیچ‌گاه موضوعات منفی و قابل انکاری نبوده و نیستند. احساسات و عواطف زنانه، بی‌شک، نعمتی هستند که اگر نبود، بخش مهمی از خانواده و به تبع آن جامعه با شکست قطعی روبرو بود، اما در اینجا بحث بر سر این است که زنان به دلیل همین تعطف و تأثیرپذیری احساسی، از عوامل احساسی که انسان را به این نتیجه می‌رساند که به هر قیمتی لاغر شود تأثیر بیشتری می‌گیرند.

برای اکثر مردها خیلی مهم نیست که در میان دوستان و هم‌جنسان خود از ظاهری متفاوت و زیبا برخوردار باشند. مردان واقعیت‌های ظاهری خود را خیلی راحت‌تر از زن‌ها می‌پذیرند. هرکس هر طور که هست، با همان کنار می‌آید. از آن گونه بودن خجالت نمی‌کشد و برای تغییر خود تلاش زیادی نمی‌کند. اکثر مردها، خود را در رقابت با هم‌جنسان خود نمی‌بینند و در نتیجه به دنبال این نیستند که زیبایی‌های ظاهری را کسب کنند. مردان اکثراا ارزش‌های خود را خود می‌سازند، یعنی با منطق‌های شخصی و تحت تأثیر شرایط شخصی‌شان، به این نتیجه می‌رسند که چه چیزی برای آنها بهتر است. حال آنکه زنان این ارزش‌ها و برتری‌ها را از یکدیگر می‌گیرند، یعنی آنچه در هر دوره زمانی و در میان جمع خاصی از زنان مهم و معتبر است برای بقیه نیز اهمیت و اعتبار پیدا می‌کند. زنان اساسا به اندازه مردها ساختارشکن نیستند و توانایی شنا کردن در خلاف جهت آب را ندارند. مردها بیشتر از آنکه به نگاه‌های دیگران نگاه کنند به خود مشغول هستند. یک مرد حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند جزئیات رفتار دیگران را مانند یک زن زیر نظر بگیرد و نگاه‌های دیگران به خود را دریابد و رفتارش را بر اساس آن تنظیم کند. مردها اکثرا درون افکار خود غرق هستند و کمتر به اطرافشان توجه دارند.

حال ببینیم دلایلی که افراد امروز را به این نتیجه می‌رساند که باید لاغر شوند چه چیزهایی است. شاید یکی از علل اختلاف مردان و زنان در این مورد همان دلایل باشد یعنی آن دلایل برای مردان موجه و مجاب‌کننده نیست اما برای زنان هست.

به نظر می‌آید یکی از دلایل مهم این امر، تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم رسانه‌ها است. امروزه بخش مهمی از تبلیغات تلویزیونی، سینمایی، ماهواره‌ای و حتی تبلیغات تجاری، بر مبنای زیبایی‌های ظاهری زنان، کار خود را پیش می‌برند. یعنی جذابیت‌های جنسی و جنسیتی زنان است که عامل توفیق رسانه‌های حاضر شده است و طبعا آن تعریفی را که همین رسانه‌ها از زیبایی ارائه دهند تعریف غالب زیبایی برای هر چیز خواهد بود. از جمله «زن زیبا» زنی است که رسانه‌ها بر زیبایی آن صحه بگذارند. این صحه گذاشتن می‌تواند از طریق انتخاب بازیگران نقش اول، گویندگان، بازیگران تبلیغات بازرگانی و... صورت بپذیرد. این اتفاق البته درباره مردان هم می‌افتد، اما اولا این تبلیغات آن‌چنان که درباره زنان شاهد هستیم دارای یک‌دستی و اطلاق نیست و ثانیاً به اندازه‌ای که بر زنان مؤثر می‌افتد بر مردان اثر ندارد.

 

برای زن‌ها مهم است که از گفتمان غالبی که حول جنس خود شکل گرفته است پیروی کنند. آنها شاید هیچ‌گاه فرصت نکنند به این نکته توجه نکنند که لاغری چرا مهم است و اساسا ممکن است بدی‌هایی داشته باشد. چراکه لاغری، آن‌چنان که در این رسانه‌ها به آن اشاره می‌شود فرض اول برای زن موفق و مطلوب است. حتی شاید افرادی به مضرات و بدی‌های زیادی لاغر بودن اندیشیده باشند، اما تخطی از گفتمان غالب کار سخت‌تری است تا غلبه بر نهیب‌های عقلی. در همین نقطه است که زن‌ها می‌توانند خود را قانع کنند که دلایل عقلی و گاه حتی شرعی را به دلایل عمیق احساسی (مثل حرف دیگران، ظاهرگرایی، حسادت، جلب توجه و...) کنار بگذارند.

و در نهایت می‌توان این بحث را بدون اینکه برای اثباتش تلاشی کرده باشیم یا به طور مفصل به ذکر ادله و مصادیق آن بپردازیم، در همین جا و تنها با ذکر چند نکته کوتاه تکمیلی به پایان برسانیم:

اول؛ آنکه اتصال لاغری به مقوله «زیبایی» و سپس تعریفی که از زیبایی ارائه شده است، موضوعی نیست که اصالت داشته باشد. لذا بسیاری از مردان زیر بار آن نمی‌روند یعنی برای بسیاری از مردان لاغری پیش از آنکه مقوله‌ای زیبایی‌شناسانه باشد مقوله‌ای است مربوط به «سلامتی» و بیش از آن، «کارآمدی». یعنی از دید مردان، افرادی که زیادی لاغر هستند انسان‌های به نسبت ضعیف و ناکارآمدی هستند و همیشه نیاز به مراقبت دارند و این برای مردان خیلی قابل‌تحمل نیست.

دوم؛ آنکه آنچه درباره گرایش‌های زنان و مردان گفته شد تحت سه استثناء کلی عمومیت خود را از دست می‌دهد:

۱- با توجه به آنچه بیان شد، تنها مربوط به مواردی بود که از حد پذیرفته‌شده افراط و تفریط نگذشته باشد. یعنی این بدیهی است که مردان زیادی به دلیل چاقی زیاد شامل موارد بیان‌شده نباشند و سعی در لاغر شدن خود داشته باشند یا زنان زیادی از لاغری بیش از حد رنج ببرند.

۲- آنچه لاغری را امروزه مهم و معتبر کرده، آن‌چنان که ذکر شد، چیزی است که رسانه‌های تصویری مدرن جا انداخته‌اند و این موضوع می‌تواند در موارد زیادی بر مردان هم اثر بگذارد. چراکه رسانه‌های عصر جدید، با تغییر ذائقه مخاطبان از مکتوب به تصویری، ذهن همه ما را احساسی‌تر، غیرعقلانی‌تر و تخیلی‌تر کرده‌اند. همین امر موجب می‌شود که مردان نیز در تحلیل بالا جای بگیرند اما هنوز هم زنان، بیش از مردان تحت تأثیر هستند، چراکه اصول کار رسانه‌های تصویری، با ذهن آنها انطباق بیشتری دارد. به این معنا که اگر این بحث را ۱۰ سال قبل مطرح می‌کردیم، شاید مردان کمتری از دایره مصادیق این تحلیل بیرون می‌افتادند.

۳- و در نهایت اینکه آنچه در تحلیل شخصیتی زنان بیان شد نیز به هیچ‌وجه به همه آنها تعمیم ندارد بلکه بحث بر سر غالب و قاطبۀ جنس مؤنث است؛ و الا بسیارند زنانی که بهره عقلی بیشتری از برخی مردان دارند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین