کد خبر: ۲۱۶۹۶۹
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۳۹۲ - ۱۷:۱۱

هفت سوال جنجالی درباره دکتر بهشتی

زندگی و شخصیت دکتر بهشتی از چند حیث دارای اهمیت است. اول اینکه او تحصیلات دانشگاهی را تا سطح دکترا (فلسفه و حکمت اسلامی) و تحصیلات حوزوی را تا سطح اجتهاد طی کرد و اولین کسی بود که حوزه را به سمت دانش‌های معاصر سوق داد و به طور مثال به طلبه‌ها زبان انگلیسی یاد می‌داد تا با دنیای نو آشنا شوند.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب:‌ آیت‌الله بهشتی موسس دبیرستان «دین و دانش» در قم است و نقش او در سال‌های حضورش در آلمان، آنقدر پررنگ و قوی است که می‌توان او را سبب آشنایی بسیاری با اسلام دانست؛ اسلامی که با مقتضیات زمان همخوان بود و نوگرایی را سرلوحه داشت. معمولا زندگی و افکار شخصیتی از این جنس، می‌تواند با چالش‌هایی همراه باشد و منتقدان او می‌توانند در طیف‌های گوناگون فکری قرار بگیرند.
 
دکتر بهشتی عملا از دو سوی حامیان انقلاب و مخالفان آن با نقدهایی روبه‌‌رو می‌شد و همین نکته سبب شد تا حاشیه‌هایی درباره‌اش شکل بگیرد. این حاشیه‌ها و عملا شایعه‌پراکنی‌ها، حتی گاه به زندگینامه‌های او هم راه یافته است. در ادامه به هفت نکته‌ای می‌پردازیم که به نادرستی پیرامون دکتر بهشتی وجود دارد.
 
آیا بهشتی ضد ایران بود؟
 
یکی از عجیب‌ترین نکاتی که در مورد دکتر بهشتی می‌گویند، انتقادهای او به نمادهای ایرانی بود. می‌گویند آیت‌الله بهشتی می‌خواسته در ابتدای انقلاب، حتی پرچم ایران را تغییر دهد و از سویی، به شدت با نمادهای ایرانی از جمله کوروش و داریوش مخالف بود. نخست باید ببینیم او چه نکاتی را در چه زمانی مطرح کرده است. دکتر بهشتی یکی از مخالفان سرسخت انترناسیونالیسم (جهان‌وطنی) کمونیستی بود.
 
در آن سال‌ها، حزب توده به شدت از این مرام دم می‌زد و همه چیز را در خدمت برادر بزرگ (شوروی) می‌دید. اتفاقا توجه دکتر بهشتی به ایران و ملیت ایرانی را می‌توان در مخالفت با طرفداران جهان‌وطنی دید. با این همه، او نظام پادشاهی را همیشه نقد می‌کرد و برایش کافی بود تا نشانه شیر و خورشید شاهنشاهی از پرچم ایران حذف شود. آیا می‌توان این نکته را ضدیت او با فرهنگ و تمدن ایرانی دانست، به ویژه در آن سال‌های شور و شوق که همه منتقد نظام سلطنتی بودند؟
 
 
آیا او مخالفانش را حذف می‌کرد؟
 
می‌گویند یکی از ترفندهای آیت‌الله بهشتی آن بود که مخالفانش را حذف می‌کرد اما شواهد بسیاری وجود دارد که او چنین شخصیتی نداشت. میزگرد مشهور تلویزیونی دکتر بهشتی که با حضور منتقدان آن روزگار همچون حزب توده، چریک‌های فدایی خلق و جمعیت خلق مسلمان برپا شد، نشان می‌دهد که دکتر بهشتی اهل گفت‌وگو و منطق بود و نه حذف مخالف. چنانکه دکتر پیمان می‌گوید: «به هر حال آقای بهشتی با خیلی‌های دیگر متفاوت بود. ایشان به گفت‌وگو و تحمل عقیده مخالف اعتقاد داشت و در گفت‌وگو لااقل پایبند به استدلال بود و نظر مخالف خود را می‌شنید و تحمل می‌کرد.»
 
روایت مهندس بازرگان: «مرحوم بهشتی واقعا فرد مدیری بود و نسبت به دیگران، زبان ما را بهتر می‌فهمید که می‌گفتیم کار باید نظم داشته باشد و معلوم باشد که چه کسی رئیس و مسوول باشد و تصمیمات باید به رأی گذاشته شود. جریان ما در آن جمع – شورای انقلاب – بیشتر با مرحوم بهشتی و مرحوم مطهری کنار می‌آمد.»
 
 
همسر او آلمانی بود؟
 
یکی از شایعه‌هایی که در مورد دکتر بهشتی می‌گفتند، این بود که می‌گفتند همسر او آلمانی است و این نکته را به عنوان یک انتقاد جدی طرح می‌کردند. اصلا شما گمان کنید که همسر دکتر بهشتی آلمانی است و حتی بلد نیست یک کلمه به زبان فارسی حرف بزند. آیا این نکته می‌تواند به عنوان انتقاد مطرح شود؟ این شایعات و اتهامات اغلب از طریق شبنامه‌ها، جزوات و نشریات محلی منعکس و در میان مردم انتشار می‌یافت. گاهی می‌نوشتند: بهشتی فئودال‌زاده و سرمایه‌دار است. گاهی می‌گفتند: او در شمال تهران منزلی دارد که فاصله در ورودی آن با ساختمان به ۲۰ دقیقه پیاده‌روی نیاز دارد.
 
در این میان بهشتی چه می‌توانست بکند؟ او طی سفری به جبهه‌ها مجبور شد همسرش را نیز با خود به اهواز بیاورد تا او در میان رزمندگان سخنرانی کند و آن‌ها از نزدیک مشاهده کنند که همسر بهشتی آلمانی نیست و فارسی هم خوب بلد است. همسرش چند جلسه در «زینبیه اهواز» برای خانم‌ها و بسیجی‌ها صحبت کرد، ولی تاثیر چندانی نداشت، چرا که آن دو هنوز به تهران نرسیده بودند که شایعه دیگری بر شایعات قبلی افزوده شد و گفتند: «این خانم همسر بهشتی نبود و فرد دیگری را آوردند به جای او صحبت کرد.» در این مورد چه می‌توان گفت؟
 
 
آیا بهشتی سختگیر بود؟
 
یکی از وجوه بارز دکتر بهشتی نگاه سیستماتیک او بود. او نظم عجیبی در کار‌هایش داشت و همه کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند، می‌دانستند که مو لای درز این نظم نمی‌رود. در نتیجه افرادی که می‌خواستند کار غیرتشکیلاتی انجام دهند، نمی‌توانستند با این نظم کنار بیایند. پیدایش حزبی به عنوان «حزب جمهوری اسلامی» به همت دکتر انجام شد و اگر نگاه تشکیلاتی او نبود، همه چیز به هم می‌ریخت.
 
 
آیا او شخصیتی خشک داشت؟
 
می‌گویند دکتر بهشتی همیشه با صدای راسخ و تند حرف می‌زد، حال آنکه شواهد تاریخی نشان می‌دهد او فردی شوخ طبع بود. می‌گویند روزی دکتر در محفلی نشسته بود و همه سوال می‌کردند تا یکی در حالی که مشخص بود می‌خواهد اسباب تحقیر او را فراهم کند، گفت: «آقای بهشتی! می‌گویند در بهشت رودهایی از عسل روان است. تکلیف من که به عسل علاقه ندارم چیست؟!» همه خندیدند! دکتر چند لحظه مکث کرد و گفت: «اول باید ببینیم شما را به بهشت راه می‌دهند، بعد ببینیم با مشکل شما که از عسل خوشتان نمی‌آید چه باید کرد!» البته توضیحات دیگری هم داد اما نکته مهم آن است که او به جای عصبانی شدن، به زبان‌‌ همان فرد سخن گفت.
 
 
آیا می‌توان او را قانون‌گریز دانست؟
 
یکی از خصوصیات مهم شخصیتی دکتر بهشتی، توجه او به قانون است. می‌گویند در روزهای نخستین پیروزی انقلاب، یکی از دوستان مساله‌ای را مطرح کرد و دکتر با او مخالف بود، چون با قانون مخالفت داشت. این دوست می‌گفت که این با قانون حکومت شاه نمی‌خواند و می‌توان این قانون را نادیده گرفت اما دکتر گفت که تا زمانی که قانون جدید مصوب نشده، باید قانون گذشته را رعایت کرد.
 
 
چرا دکتر به آلمان رفت؟
 
گاهی این نکته طرح می‌شود که چرا دکتر بهشتی مدتی در آلمان بود. ماجرا این بود که از دکتر بهشتی خواستند که به آلمان برود و اداره مسجد هامبورگ را برعهده بگیرد. از طرف دیگر با توجه به کشته شدن منصور و نقش شاخه نظامی هیات‌های موتلفه در آن، دوستان دکتر بهشتی به دنبال خارج کردن او از کشور بودند. با وجود اینکه ساواک مسافرت ایشان را به هامبورگ به مصلحت نمی‌دانست، بر اثر تلاش‌های آیت‌الله خوانساری، موفق به مسافرت به آلمان شد. در نتیجه او بدون آنکه تمایل چندانی داشته باشد، به آلمان رفت. حضور آیت‌الله بهشتی در آلمان فصل تازه‌ای است که می‌تواند دستمایه یک یادداشت دیگر باشد.
 
 
منبع: هفته‌نامه چلچراغ
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین