البته
در این میان نباید از بُعد مصرفگرایی که تبلیغات تلویزیونی دارند، غافل
شد. سیطره این تصاویر و تبلیغات تا جایی گسترده شده است که به خصوصیترین
بخشهای زندگی انسان نیز راه یافته و به مرور زمان آن را هم به تصویر تبدیل
کرده است. هرچند که بخش عظیمی از این تاثیرگذاری کاملا غیرمستقیم است و
کاملا خزنده ناخودآگاه افراد را درگیر میکند.
این
تبلیغات گسترده و وسیع چند سالی است که در ایران هم ساعتها از شبکههای
مختف پخش میشود و زندگی روزمره مردم را تحت الشعاع خود قرار داده است.
تکنیکهای
اجرایی تبلیغ در تلویزیون مختلف است که موزیکال، ارائه تائیدیه، داستان
گویی، مستندات علمی، تبلیغ دو تکه؛ شایستگی فنی، نمای نزدیک، رتوسکوپ،
مقایسه، حل مشکلات، فرد سخنگو، سبک زندگی، برشی از زندگی روزمره، انیمیشن،
مصاحبه با مشتری، سریال (مجموعه تبلیغ)، خیالپردازی، حالت یا ذهنیتپردازی
و .... از جمله آنهاست. این تکنیکها آمیخته با خلاقیت و اعتبار میتواند
به سرعت طیف گستردهای از مخاطبان را به خود جلب کند تا بازار را با طیف
گستردهای از مشتریان علاقمند مواجه کند.
تبلیغ کالاهای تلویزیونی معمولا با نتایج سریع و ضریب نفوذ بالا نیز همراه است.
همه
آنچه در بالا آمد، بیانگر اهمیت و جایگاه تبلیغات تلویزیونی بود که ما هر
روز با حجم بسیاری از آن در تلویزیون مواجه هستیم. تبلیغاتی که مشخص نیست
آیا سازندگان آن به منافع ملی نیز میاندیشند یا فقط به بازار فروش فکر
میکنند.
در حقیقت ارائه «سبک زندگی» مهمترین کارکرد پنهانی است
که تبلیغات تلویزیونی بر عهده دارند و ناخودآگاه با رسوخ در لایههای خصوصی
زندگی هر فرد، منجر به تغییر در جامعه میشوند.
در
این میان جوامع غربی با استفاده از زن؛ آن هم به شکل غلو آمیز به عنوان
یکی از ابزارهای اصلی کالاهای خود را تبلیغ میکنند. ابزاری که در کشور ما
به آن شکل دیگر کارکرد ندارد.
در حقیقت زنان در تبلیغات رسانه ملی معمولا نقش مادر خانواده را ایفا میکند که دائم به فکر به روز کردن و تسهیل ابزار زندگیاش است.
در
این تبلیغات خبری از چهره و یا بدننمایی زنان نیست و شاید همین موضوع است
که تبلیغات ما چندی است به سمت استفاده ابزاری از چهره و بدن مردان سوق
پیدا کرده است.
با نگاهی به تبلیغهای امروز تلویزیون متوجه میشویم
که چهره مردان در بخش عمدهای از تبلیغات دیگر چهره مردان جامعهای که در
آن زندگی میکنیم نیست.
در تبلیغاتی که این روزها روی آنتن صداوسیما
میرود؛ مردانی میبینیم که آنها هم به پیروی از سینمای گیشه به سمت
چشمهای رنگی و پوستهای برنزه رفتهاند که در رفاه کامل به سر میبرند و
اکثرا هم یک یا دو فرزند بیشتر ندارند.
نکته جالب ماجرا نیز اینجاست
که چهرههای آنها دیگر ایرانی نیست. چهرههایی که در زندگی روزمره تعداد
آنها در اطراف ما خیلی زیاد نیست و فرزندان این سرزمین با نگریستن به این
تبلیغات به دنبال پدرانی با این شکل و شمایل هستند. شاید هم با خیره شدن در
چشمهای پدرانشان به دنبال یافتن سوپراستاری در عمق آن هستند.
قاعدتا
در تبلیغات تلویزیونی سعی میشود بهترین چهرهها انتخاب شوند و زمانی که
برای تبلیغ یک کالای ایرانی از صورت خارجی یا شبیه آن استفاده شود آیا چیزی
جز تحقیر چهرههای خودمان به عنوان یک ایرانی استنباط می شود؟
اگرچه
افزایش تبلیغات در تلویزیون همیشه با عنوان تامین مالی رسانه ملی عنوان
شده اما این پدیده که طبعا ناشی از عدم نظارت صحیح است غیرقابل توجیه است.
به
نظر میرسد سازمان صداوسیما با تشکیل یک گروه از نظریهپردازان و افراد
مجرب میتواند با نظارت محتوایی بر آگهیهای بازرگانی آنها را به سمت مسیر
صحیح خود هدایت کند.