کد خبر: ۲۲۴۲۱۵
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۳۹۲ - ۱۷:۱۲

دردا که این معما شرح و بیان ندارد

اسماعیلی، محسن - اربعین سال گذشته برای ما حال و هوای دیگری داشت؛ روز وداع با کسی بود که سال های سال چراغ هدایت ما بود و طبیب حاذق و مشفق درد هایمان؛ « حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی» را می گویم که اکنون یک سال است به غم دوری او مبتلاییم ، اما به قول حافظ: «حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست ... که شمه‌ای ز بیانش به صد رساله برآید».
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: آن شب، نزدیک غروب بود که بالاخره دل به دریا زدم، خودم را راضی کردم و باز به بیمارستان رفتم. دیگر طاقت دیدن او را در آن حال نداشتم. چهره استاد زرد شده و رنگ صورت تغییر کرده بود. درد می‌کشید و صدای «یاالله» او تا پشت در هم به گوش می‌رسید .

دلم از بد چیزی خبر می‌داد. با عشقی تمام و حرصی بی‌ انتها دستی را می بوسیدم که دیگر توان حرکت نداشت، بسیار لاغر شده بود، و دیگر حتی توان جذب سرم و قبول سوزن را هم نداشت. به سختی نفس می‌کشید و مدام ذکر می گفت. دلم می‌سوخت و آشوب‌زده بود، امّا نمی‌دانستم چه باید کرد. فقط می‌دانستم که آخرین دیدارها است.

عرض کردم:آقا چطورید؟ چه حالی دارید؟ من هستم!

به رغم انتظار چشمان بی رمقش را باز کرد و برخلاف چند هفته گذشته، با صدایی که جوهری آمیخته با یک دنیا محبت داشت ، فرمودند: حال شما چطور است؟

با خوشحالی خدا را شکر کردم و اظهار اخلاص و ارادتی که از عمق جان بر می خاست.

بلافاصله با انکار و اندکی تغییر لحن گفت: استغفرالله، استغفرالله.

نمی‌دانم این ملاقات آخر چقدر طول کشید. ولی هرچه از حالشان پرسیدم چیزی نمی‌گفت و گلایه‌ای نمی‌کرد؛ هیچ‌ وقت هم نکرده بود. نه دل داشتم بمانم و نه پایی داشتم که بروم... ولی او بالاخره از ما دل برید و رفت.

... و حالا سحر اربعین است و من درمسجد جامع بازار تهران. آمده ام برای غسل و کفن استاد. باورکردنی است؟!

جمعیتی نالان پشت در مسجد جمع بودند. نمی‌دانم از کجا فهمیده بودند. به هرحال وارد شدم و در حضورجمعیتی چند نفره مراسم تغسیل و تکفین انجام شد. با حسرت تمام تا توانستم به آن چهره نورانی خیره شدم. باید از آخرین فرصت‌ها تا می‌شود استفاده کرد. لحظه‌ای چشم از او برنمی‌داشتم و تا توانستم سید و سالار شهیدان را صدا زدم و به کمک طلبیدم. هر لحظه زیباتر و دیدنی‌تر می‌شد. قرآن می‌خواندند؛ چه ‌قدر دل‌نشین. بعد هم میثم مطیعی و احمد چینی مداحی کردند؛ ولی همه حواس من به خود استاد بود. فقط محمد را صدا زدم تا بتواند برای آخرین بار مرجع و مراد خودش را ببیند...

هر طور بود ثانیه‌ها گذشت  و نزدیک 30/5 صبح پیکر مطهر را به داخل مسجد بردند و در محرابی گذاشتند که سال‌های سال نمازهای عاشقانه و عارفانه او را دیده بود. فشار جمعیت به گونه‌ای بود که هر لحظه احتمال شکستن درب و نرده‌ها بالاتر می‌رفت. به ناچار درب باز شد و جمعیت مشتاق به سوی محراب و پیکر بی‌جان هجوم برد. گریه و روضه و ضجّه ...و حالا ندای اذان...

نماز صبح را خواندیم و به سوی مدرسه عالی شهید مطهری حرکت کردیم؛ جایی که برای وداع عاشقان با او در نظر گرفته شده بود.  آقا هم که در این ایام سنگ تمام گذاشته بودند، تشریف آوردند و پس از تسلیت و احوالپرسی مختصر از خانواده استاد، برای اقامه نماز آماده شدند... الله اکبر ... حقاً که مردم هم حق این پیرمرد روشن ضمیر را ادا کردند؛ هم در مراسم تشییع تهران و هم در مراسم تدفین درحرم حضرت عبدالعظیم. شرح جزییات این انتخاب و آن لحظات باشد برای وقتی دیگر. اما هر طور بود، او در باغی از باغ های بهشت جا گرفت. خم شدم  و آخرین بوسه را بر پیشانی اش زدم و تقاضا کردم مرا فراموش نکند.

سنگ‌ ها یکی پس از دیگری چیده می ‌شد و بالاخره «دل برد و نهان شد». چقدر برای همه ما سخت بود ، اما او اینک به آرزوی خویش رسیده بود. این اواخر چند بار از وی شنیدم که می فرمود: « خیلی دوست دارم بروم و ببینم آن‌ طرف چه خبر است»، و تکرار می کرد که: «من برای خدا کاری نکرده‌ام. برای دین هم کاری نکرده‌ام. امّا این قدر هست که همیشه مراقب بوده‌ام به آن ضربه‌ای هم نزنم. من هیچگاه در طول زندگی‌ام از التذاذات دنیوی بهره نبرده‌ام؛ چه از غذا و چه از خواب و چه از چیزهای دیگر. خیلی مواظب بوده‌ام که به دین آسیب نرسانم و لطمه‌ای نزنم.

راجع به ائمه هم همین‌طور. کاری نکرده‌ام. امّا آنچه قابل انکار نیست این است که مردم را به در خانه آن‌ها برده‌ام. این‌که دیگر قابل انکار نیست! و من به همین مقدار دل بسته‌ام. آن‌ها به عیادت بیمار دستور داده‌اند. خودشان به عیادت بیمار یهودی هم می رفتند. و من انتظار دارم به من سر بزنند... اینکه انتظار زیادی نیست...»

... وحالا صدای خیل مریدانش به آسمان می رسید که با اشک چشم و سوز دلی وصف ناپذیر زمزمه  می کردند: السلام علیک یا اباعبد الله ...
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین