در خبرها خواندیم قاسم علی لویی غیورمردی که به تنهایی و حالا
نمیگوییم بدون دخالت دست اما بدون هیچ کمکی توانسته صاحب 19 فرزند شود،
حالا از مسئولان کمک خواسته و آنها را تهدید کرده که اگر وضع مالیاش سر و
سامان پیدا نکند از ادامه تحصیل فرزندانش جلوگیری میکند. به همین بهانه با
این تولید کننده برتر کشور گپی زدیم و به گفتوگو نشستیم.
ما: آقا قاسم سلام. اینجا چیکار میکنی؟
قاسم: کجا باید باشم؟
ما: شما الان باید روی دوچرخه در حال رکاب زدن تو دشت و صحرا باشی.
قاسم: نه بابا اون یک هیاهوی رسانه ای بیش نبود!
ما: میشه به ما بگی چه جوری 19 تا بچه آوردی؟
قاسم: با دعای خیر مردم و تلاش مسئولان.
ما: نه جدی!
قاسم: نشون بدم؟
ما: نه قربونت.
قاسم: نه بذار نشون بدم.
قاسم
با شتاب از جایش بلند میشود. ما دستش را میگیریم و قسمش میدهیم. قاسم
با قدرت دست ما را میگیرد و با چشمانی پر از شور و امید به ما نزدیک
میشود. ما وحشت زده به دیوار میچسبیم. او از تاقچه پشت سر ما تابلوی عکسی
بر میدارد و مینشیند.
قاسم: چرا عرق کردی؟ عکس بچهها رو میخواستم نشونت بدم.
ما:
آهان... ولی لحظات سختی بود قاسم. بهعنوان سوال بعدی اگه اون بیلبوردهایی
که ما دیدیم درست باشه الان شما نباید مشکل مالی چندانی داشته باشید.
همینطوره؟
قاسم: اتفاقا ما مشکل مالی داریم، هشت سال
تمام آقای احمدینژاد به ما جو میداد و میگفت یارانهها سه برابر میشه،
ما هم شهرستانی ساده، تهییج میشدیم و شبانهروز کار میکردیم. ولی بعدا
گفتن همین یارانه رو هم نمیدیم.
ما: مگه بچهها کار نمیکنن؟
قاسم: نه بابا بیکارن. فقط 5 تاشون قالیباف هستن.
ما: به جای این 5 تا قالیباف اگه یه بابک زنجانی داشتی الان وضعت این نبود.
قاسم: اتفاقا خیلی به خانم گفتم موقع بارداری چیزهای مقوی بخور که بچه ویژه خوار دربیاد. گوش نکرد.
ما:
حالا خدا رو شکر کن که 5 تا قالیباف داری. اگه به جای قالیباف 5 تا محسن
رضایی میرقائد داشتی که هر چهار سال باید هزینه انتخابات شون رو هم
میدادی!
قاسم: خدا رو شکر.
ما: شنیدم مسئولان رو تهدید کردی که نمیذارم بچههام درس بخونن؟
قاسم (محکم): بله!
ما: ولی کور خوندی. مسئولان ما آگاه تر از این حرفها هستن.
قاسم: یعنی کمک نمیکنن؟
ما:
البته مسئولان ما چیزی ندارن که بخوان به تو کمک کنن. قدیما یه کارت هدیه
میگرفتن که اونم پخش میکردن بین امثال من و تو. منظورم اینه که مسئولان
این تهدید تو رو تبدیل به فرصت میکنن!
قاسم: چطوری؟
ما:
ببین تو اگه بچههات رو بفرستی مدرسه، میان ازت فیلم میگیرن که فرزند
زیاد مانع تحصیل نیست. اگه بچههات رو نفرستی مدرسه، دو راه داری؛ یا باید
بیاری پیش خودت که سر زمین کار کنن، در این صورت مسئولان میان ازت فیلم
میگیرن و با عنوان خانواده شاد و با نشاط 19 نفری واسه ملت پخش میکنن. یا
مجبوری برای کم شدن نونخورها یکییکی بفرستیشون خونه بخت. که در این حالت
هم تو یک شکست خوردهای! چون میان ازت فیلم میگیرن و میگن قاسم با آوردن
19 فرزند و فراهم آوردن ازدواج زودهنگام آنها، بار دیگر بر عقیده کسانی که
تحت تاثیر القائات غرب میگویند به دلیل مشکلات مالی نمیتوانیم ازدواج
کنیم خط بطلان کشید.
قاسم دهانش از این حجم زیرکی مسئولان عین
کروکودیل باز مانده بود و همینجور ما را نگاه میکرد. تا این که همسرش
زیرزیرکی به حرفهای ما خندید و قاسم که از عقیم ماندن تهدیدش عصبانی شده
بود نگاهش را از ما برگرداند و به همسرش چشمغره رفت. ما که دیدیم اوضاع
وخیم است زود خداحافظی کردیم و به دفتر روزنامه برگشتیم، تا گزارشی دیگر،
فرزندآور باشید و دیگران را هم... ئه! چی میگفتن؟ آهان، شاد باشید و
دیگران را هم شاد کنید.