کد خبر: ۲۳۹۷۹۱
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۵

حکم قصاص در انتظار پسر معتاد

پسر معتاد که دوستش را قربانی خشم خود کرده بود دیروز در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و به قصاص محکوم شد.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: به گزارش فرهیختگان، در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.

وی اظهار داشت: نیمه‌شب بیست‌وششم دی 91 سعید 33 ساله در خیابان سفیری مجیدیه دوست 29 ساله‌اش به نام آرش را با ضربه چاقو به سرش کشت. اکنون با توجه به مدرک‌های موجود در پرونده سعید مجرم است و برایش اشدمجازات می‌خواهم.

سپس پدر و مادر مقتول در حالی که اشک می‌ریختند در جایگاه ویژه ایستادند و برای سعید حکم قصاص خواستند. مادر داغدار گفت: پسرم وقتی به بیمارستان منتقل شد مرگ‌مغزی شده بود به همین خاطر اعضای بدنش را به شش بیمار نیازمند اهدا کردیم. اما حالا نمی‌توانیم از خونش بگذریم و سعید باید اعدام شود تا کمی آرام بگیریم.

 نوبت دفاع به متهم که رسید، گفت: نیمه‌شب در خانه‌ام خواب بودم که صدای ممتد بوق ماشین به گوشم رسید. وقتی از پنجره به بیرون نگاه کردم آرش را همراه دو دختر که در ماشینش نشسته بودند، دیدم. آرش سراغ دختری به نام هستی را از من گرفت. او فکر می‌کرد هستی در خانه من است. به او گفتم اشتباه می‌کند اما دست‌بردار نبود. او می‌گفت تا وقتی هستی از خانه‌ام خارج نشود دستش را از روی بوق بر نمی‌دارد. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم مقابل در رفتم. در آن لحظه آرش با قفل فرمان به سویم حمله کرد و من با چاقویی که همراه داشتم ضربه‌ای به سرش زدم.

وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: من و آرش با هم دوست بودیم و من هرگز قصد کشتن او را نداشتم. من تحت‌تاثیر مصرف مواد نتوانستم اعصابم را کنترل کنم.
در پایان این نشست هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد و سعید را به قصاص محکوم کرد.

گفت‌وگوی با متهم

چند سال داری؟

 33 سال

سابقه داری؟

نه ‌فقط چند بار از خدمت سربازی فرار کرده بودم.

به چه موادی معتاد بودی؟ از 10سال پیش به دام مصرف شیشه و هروئین افتادم. مواد مغزم را تخریب کرده است.

چرا به دوستت تذکر ندادی تا بوق نزند و یک‌باره چاقو کشیدی؟

من چند سال پیش به‌شدت تصادف کرده بودم به همین خاطر به صدای بوق ممتد حساس بودم صدای بوق حسابی اعصابم را به هم می‌ریخت.

چاقو را از کجا آورده بودی؟

وقتی از آپارتمانم خارج شدم در راه‌پله‌ها چاقو را دیدم و برداشتم.

می‌دانی چه حکمی در انتظارت است؟

می‌دانم قصاص می‌شوم. حرفی جز پشیمانی ندارم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین