آفتابنیوز : نوروز را ميتوان به عنوان روز صلح و دوستي جهاني به سازمان ملل پيشنهاد كرد چنانكه آنان نيز با اعلام نوروز به عنوان يك روز ملي و جهاني اعلام آمادگي كردهاند.
فلسفه وجودي نوروز، جايگاه اسطوره اي اين عيد ملي، پتانسيل هاي بينالمللي نوروز، ضرورت هماهنگ كردن آن با زندگي ايرانيان امروز، فضاي بحث ما با آقاي علي بلوك باشي نويسنده و پژوهشگر فرهنگي است كه در پي ميآيد.
آقاي بلوك باشي، فلسفه وجودي نوروز چيست و جايگاه آن در ديرباز ميان ايرانيان چگونه بوده است؟
ما بايد بينش وسيعي نسبت به نوروز داشته باشيم. نوروز با گردش فصل همراه است و مردميكه در سرزمين هاي وسيعي با آب و هواهاي متغير پراكنده بودند، نوروزهاي مختلفي داشتند.
در ايران يا جهان؟
فرق نميكند. در همه جاي دنيا اين طور بوده زيرا سرزمين ايران از نظر جغرافيايي بسيار وسيع است و نقاط مختلف آن داراي آب و هواهاي متفاوت است كه، موجب اشتغالات مختلف در روي زمين ميشود. اگر ايران را در دوره كشاورزي در نظر بگيريم در تغيير هر فصل، كشاورزي از زمان مشخصي شروع ميشد. از اين رو نوروزهاي مختلفي نيز وجود داشته است. نوروزها دقيقا حد فاصل بين يك فصل و فصل ديگر بودند.
در ايران دو نوروز مهم وجود داشت. يكي اول تابستان و ديگري اول بهار. بهار دقيقا حد فاصل بين طبيعت پژمرده و افسرده (زمستان) است كه با نو شدن سال و تجديد حيات طبيعت همراه است.
ايرانيان همواره زندگي خود را با اين تحول طبيعت ارتباط ميدادند و آئين هايي مربوط به آن داشتند و احساس ميكردند كه انسان نيز مانند طبيعت ميميرد و زنده ميشود. از اين رو، نوروزِ بهار از قديم الايام وجود داشته است. نوروز ديگر در تير ماه و ابتداي تابستان بود. حدود سه هزار سال پيش از ميلاد، بوميان ساكن ايران چنين نوروز و آئين هايي داشتند. با كوچ ايرانيان به بين النهرين آنها، نوروز و آئين خود را نيز به آن سرزمين بردند. به طور كلي ميتوان گفت نوروز يعني «فراگشت طبيعت و تجديد حيات طبيعي».
آيا اين آئينها به فرد خاصي منتسب است؟
در فرهنگ اساطير، نخستين بنيان گذار نوروز را «جمشيد» ميدانند، البته اسطوره هاي ديگري نيز در پيدايش نوروز وجود دارد. ولي نوروز به جمشيد ربطي ندارد زيرا قبل از جمشيد و هر اسطورهاي، مردم اين مراسم را به پا ميداشتند.
زمينه هاي اجتماعي پيدايش نوروز چگونه بوده است؟
الوسي در بلوغ الرب به دو جشن بزرگ مردم يعني نوروز و مهرگان اشاره ميكند كه آن را خدمت پيغمبر اسلام نيز عنوان كردند.
در مورد نوروز، چه اسطوره هايي بيشتر در ايران باستان مورد توجه بودند؟
نوروز ما پيش از همه اين اسطورهها بود. يكي از اسطورهها «جمشيد» است. گفته ميشود زماني كه ديوها (در آن زمان ديو معني اهريمني نداشت) تختِ «جمشيد» را به آذربايجان بردند، زمان گذاشتن تخت روي زمين، موقعي بود كه خورشيد طلوع كرده و تابش پرتو آن روي تخت افتاده بود و جمشيد آن روز را نوروز خواند.
آيا الههها نيز در اين مورد نقشي داشتند؟
البته الهه هاي مختلفي بودهاند ولي الهه اي به نام نوروز وجود نداشته است. مثلا آناهيتا به عنوان الهه آب، يا تير (تيشتر) به عنوان ايزد باران. اما مردم براي اين كه به اين آئينها صورت فرهنگي بدهند براي خود چيزهايي ساختند مثلاً نوروز را «روز آفرينش انسان» ميدانستند زيرا برداشت و تلقي آنها از طبيعت اين بود كه در اين روز همه چيز توليد ميشود درواقع جفت گيري حيوانات، شكوفه زدن درختان و تجديد حيات گياهان، برخاسته از يك رستاخيز است. چنانكه گفته شد هر روز از ماه ناميداشت. روز اول ماه فروردين به نام ايزد بزرگ «هورمزد» (هرمز) و روز مقدسي بود. زيرا خداي بزرگ دين مزديسنا هورمزد بود. و در اين روز خداوند آفرينش جهان را به دست داشته است.
همچنين نوروز روز تابش نور بود و تمامياين موارد جنبه اساطيري دارد.
با توجه به تاكيد بر مفهوم اجتماعي نوروز، اين عيد به دنبال چيست؟
درواقع يك بعد نوروز، جدا شدن از سياهي و كهنگي و مرگ است و بعد ديگر، دوره جايگزيني و جانشيني است. مثلا مردم همگي با تحويل سال به خانه ميروند. از محيط جدا شده و به سوي خانواده باز ميگردند. زيرا اعتقاد اين است كه درست در زمان تحويل سال، تمام در گذشتگان و مردگان ما به خانه خود باز ميگردند و براي شركت در سال نو به خانه ميپيوندند. به همين دليل شب سال نو، چراغ را زودتر روشن ميكنيم. در گذشته در شهرها و روستاها، در مسير راهها، فانوس ميگذاشتند و بعضي روي پشت بامها آتش درست ميكردند، تا روح مردگان راه را پيدا كنند. به اين ترتيب همه در خانه جمع ميشدند و فعاليت هاي اجتماعي را كنار ميگذاشتند. در دين زرتشت نيز اين اعتقاد وجود دارد كه در شب سال تحويل «امشاسپندان» كه هفت فرشته مقدس هستند به زمين ميآيند و اطراف خوان نوروزي مينشينند و زندگي ميكنند.
اين دوره چند روز است؟
يك دوره دوازده روزي به نام «دوره جداگزيني» وجود دارد. يعني همه با يكديگر در خانوادهها به سر ميبرند.
اين دوازده روز بسيار مهم است. بعد از آن يعني روز سيزده، حدفاصل بين جداگزيني و پيوستن دوباره به جامعه است كه در آن روز همه مردم از خانهها بيرون ميآيند و روز «اورژي» است كه در آن روز همه كار ميكنند اعم از شادكامي، شادخواري، رقصيدن و … و اين روز را با طبيعت ميگذرانند. زيرا بايد از فردا فعاليت اجتماعي خود را شروع كنند و دوباره نظم و قانون ايجاد شود. همه اينها نزديكي انسان با طبيعت را نشان ميدهد.
آيا شما بين نوروز و تخت جمشيد ارتباطي ميبينيد؟
تخت جمشيد در فرهنگ ايران باستان، خلاف نظر گروهي كه آن را پايتخت ستم و بيداد شاهان هخامنشي دانستهاند، جايگاهي مقدس و كانون تجمع نمايندگان اقوام و ملل گوناگون از هر نژاد و دين و مذهب در نوروز بوده است. پادشاهان هخامنشي براي برپايي آئين نوروزي به تخت جمشيد ميآمدند و در همين آئين نوروزي، تماميسران، اقوام و ملل جهان براي شادباش گويي به امپراطور ايران در اين روز مقدس به آنجا ميآمدند و هداياي خود را تقديم ميكردند.
تخت جمشيد نزد ايرانيان باستان اعبتار و ارزش معنوي يك معبد مقدس را داشت و به همين جهت آن را در دامنه كوهي مقدس كه نيايشگاه مهري بود و كوه «وامداد» (بامداد) و «كمهر» (كوه مهر) ناميده ميشد بنا كرده بودند و آرامگاه شاهان را درون اين كوه كه در دوره اسلاميبه «كوه رحمت» معروف شد، ساخته بودند. اكنون با توجه به اين واقعيت كه تخت جمشيد جايگاهي مقدس بوده و سنگ نگاره هاي نمادين آن حكايت از اين تقدس و جريان فرهنگ ديني - آئيني اشاره دارد، ديگر شايسته نيست تخت جمشيد را پايگاه ستم و بيداد پادشاهان ايران باستان بخوانيم. حافظ چه نيك ميگويد:
در خرابات مغان نور خدا ميبينم وين
عجب بين كه چه نوري ز كجا ميبينم!
نوروز در دوره اسلاميبا چه تحولاتي رو به رو شد؟
همانطور كه گفتم براي ما ايرانيان، نوروز، روز آفرينش انسان و تابش نور است. همين تفكر و مسائل در دوره اسلامينيز وجود دارد. علماي شيعه روايت ميكنند كه نوروز يك روز الهي است. علامه مجلسي در كتاب خود به نقل از امام جعفر صادق، نوروز را روز فرخنده و خجسته و روز آفرينش آدم ميدانند و به نقل از ايشان ميگويد: «خداوند در روز نوروز آفتاب را برتاباند و بادها را فرمان وزيدن داد و ابرها را فرمان داد ببارند تا گل و گياه برويد. ابراهيم در اين روز بتها را شكست.» در اين روز يعني نوروز ايراني پيامبر (ص) علي را بر دوش گرفت و بتها را در هم شكست كه اينها در كتابهاي اسلاميمعتبر روايت شده است. بنابر روايتي ديگر در اين روز در سال دهم هجرت، حضرت محمد (ص)، امير مومنان را در غديرخم به جانشيني خود و به عنوان خليفه مسلمانان برگزيد و به امتش معرفي كرد. درواقع همان تقدس ايران باستان در دوره اسلامينيز وجود دارد. اما در اين دوره چند هزار ساله كه ايرانيان نوروز را جشن ميگرفتند، با آمدن و رفتن نسلها و دگرگوني جهان از نظر رفتارهاي اجتماعي، فرهنگي و تفكر، آداب و رسوم نيز تفاوت كرده و آنچه مانده دقيقا همان آداب چند هزار سال پيش نيست بلكه صورت و چهره آن عوض شده است.
چه بخش هايي از آئين هاي نوروزي آن تغيير كرده است؟
خيلي چيزها تغيير كرده است. همان طور كه زندگي تغيير ميكند نيازها و خواسته هاي انسان نيز تغيير ميكند. در گذشته، سفره خوان نوروزي يك عامل وحدت و انسجام بين اعضاي خانواده بود. چون ايرانيان معتقد بودند همه در هر كجا كه هستند بايد به خانه بيايند و در كنار اعضاي خانواده دور سفره نوروزي بنشينند. البته چيزهايي درون سفره تفاوت كرده است اما روياندن سبزه براي نوروز كه از رسم هاي بسيار كهن ماست، همچنان ادامه دارد. دليل سبزه سبز كردن، شروع سال نو با آغاز فعاليت كشاورزي است. در گذشته دوازده دانه از غلاتي كه در ايران كاشته ميشد را در دوازده ستون ميكاشتند و به آن تفال ميزدند و هر كدام از آنها در اين مدت معين، رشد بيشتري ميكرد آن را ميكاشتند. علت دوازده ستون، برابري آن با دوازده ماه است. علت ديگر عمر دوازده هزار ساله دنيا بوده و دليل ديگر دوازده روز عيد كه روزهاي جداگزيني مردم از فعاليت هاي اجتماعي و حد انتقال بين اين جدايي و شروع دوباره فعاليت در سال جديد است.
جالب اين كه در تشيع نيز دوازده، عدد مقدسي است!
تقدس اعدادي مثل هفت و دوازده جزء فرهنگ است كه فرهنگها نيز از يكديگر متاثر ميشوند. در دوره ساساني به عدد هفت ميرسيم. آنها هفت دانه از غلات مختلف را ميكاشتند كه امروزه به هفت سين تبديل شده است. گروهي معتقدند كه هفت سيني بوده كه در هر كدام انواع خشكبار، ميوه و دانه هاي غلات را ميگذاشتند. برخي ميگويند كه هفت سيني نبوده بلكه هفت دانه و غلاتي بوده كه براي تفال ميكاشتند. اكنون به هفت سين، سنجد، سمنو، سركه و … تبديل شده است كه معناي واقعي خود را ندارد. اما اين هفت سين هر كدام خود نمادي است. باور ديگر اين بود كه هفت خوراكي يا هفت چيز ديگري كه روي خوان نوروزي ديده ميشود، نمادي از هفت فرشته دين فرديسنا، شپاسوند است. علاوه بر اين هفت سين، چيزهاي ديگري مثل آينه، لاله، شمع، قرآن (براي مسلمانان) و اوستا (براي زرتشتيان)، جاميپر از آب كه در آن برگ سبز شمشاد و يا نارنج ميانداختند، جاميبا ماهي قرمز، نرگس و سنبل، چند تخم مرغ پخته رنگي و نقاشي شده، نان، يك بشقاب سبزي پلو ماهي با كوكو، سكه نقره يا صاحب الزمان، اسپند رنگ شده، شير، ماست و … سر سفره نوروزي ميگذاشتند.
طبيعي است هر يك از اين چيزها نقشي داشتند كه اين نقش براي ما مهم است.
بفرماييد با آمدن اسلام چه تغيير و تحولاتي در نگرش به نوروز ايجاد شد و اصولا چرا، اسلام نوروز را پذيرفت؟ در اين بيان قدمتي نهفته كه نوروز را به ابتداي آغاز آفرينش ميبرد. چنانچه اين روايت پيدايش جهان و طبيعت و آغاز همه چيز را به آن نسبت ميدهد. زندگي مردم فقط مادي نيست و جنبه ذهني نيز دارد. اين ذهنيت، فرهنگي است كه جنبه ديني يا عرفي دارد. بزرگ خانواده در پاي سفره هفت سين نوروزي قرآن را باز ميكند و هفت آيه كه با (س) و سلام شروع ميشود را ميخواند تا اين هفت آيه براي اعضاي خانواده تندرستي و بركت بياورد.
الگوهاي رفتاري مردم در مورد يك آئين چگونه تداوم مييابد؟
درباره تداوم الگوهاي رفتاري بايد ببينيم كه يك آئينِ دو آئيني چگونه استمرار پيدا ميكند. در قرون اوليه اسلامي«دمشقي» در كتابش توضيح ميدهد: «موقعي كه نوروز و تحويل سال ميشد، در هر خانه اي شخصي كه نيك پي (خوش قدم) و خوش زبان باشد وارد خانه شود و زماني كه وارد ميشد از او ميپرسيدند: كيستي و از كجا ميآيي؟ و چه ميخواهي و نامت چيست و براي چه آمده اي و چه همراه داري؟ او جواب ميداد من پيروزم و نامم خجسته است و از نزد خدا ميآيم، خواهان نيك بختي ام و با تندرستي و گوارايي وارد شده ام و سال نو را همراه آورده ام.»
مانند همين مساله را به ياد دارم كه مادرم اجازه نميداد پس از تحويل سال كسي از خانه بيرون رود. او خود بيرون ميرفت و در ميزد. ما ميگفتيم كيه؟ و او ميگفت تندرستي. ميگفتيم چه آوردي؟ ميگفت شادي، بعد در را باز ميكرديم و او وارد خانه ميشد و معتقد بود بايد با قدم نو و كلام خير سال نو را شروع كرد كه تا پايان سال نيز همين طور باشد. در مورد مراسم يادآوري مردگان نيز همين طور است. ما در آخرين روزهاي سال به ياد رفتگان خود هستيم و معتقديم كه همه در سال نو به خانواده باز ميگردند و با خانواده زندگي ميكنند. البته اين يك مورد جهاني است. مثلا زرتشتيان معتقدند در فروردينگان كه ده روز است، پنج روز آخر سال كهنه و پنج روز سال نو ارواح مردگان با مردم زندگي ميكنند. شبيه آن در مسيحيت نيز وجود دارد و به نام «عيد مردگان» كه روز دوم از ماه نوامبر و پايان برداشت محصول است. يا «يكشنبه اموات» كه چهارمين يكشنبه از چله پيش از عيد پاك و روز پرهيز است. در مورد مسلمانان ليله الغرائب كه نخستين جمعه ماه رجب است. ديگر روز «عرفه» (علفه) آخرين روز سال است كه همگي به بازگشت ارواح معتقدند و اين يكي از مشتركات همه آئين هاست.
نوروز در جغرافياي فرهنگي ايران جايگاه غيرقابل انكاري دارد كه ميتواند عامل مهميدر نزديكي اقوام مختلف ايراني باشد …
ما بايد در اين زمان از نوروز به عنوان عاملي در نزديك كردن اقوام و مليت هاي مختلف استفاده كنيم. زيرا وجوه مشترك بسيار زيادي در فرهنگ نوروزي وجود دارد. نه تنها در سرزمينهايي كه حوزه جغرافياي فرهنگي ايراني است بلكه چون نوروز با طبيعت ارتباط دارد. در تمام دنيا رفتارهايي مشابه رفتارهاي خودمان ميبينيم. بايد از اين موقعيت براي جهاني كردن و نزديك شدن انسانها با طبيعت (نه جنگ با طبيعت) استفاده كنيم. ما در اين جا براي طبيعت جشن ميگيريم و به دامن آن ميرويم. بنابراين بهتر است رفتارهايي را كه با مقتضيات روز همخواني دارد زنده كرده و به جهان عرضه كنيم و با اين زبان جهاني، وحدت ايجاد كنيم و به هم نزديك شويم.
با توجه به اين كه نوروز يك عيد منحصر به فرد است كه سازمان ملل نيز آن را به رسميت شناخته و با توجه به مقوله جهاني شدن و گفتوگوي تمدنها، براي بينالمللي كردن نوروز و فرهنگ آن و همسويي با طبيعت چه بايد كرد؟
تفكر صنعتي غرب، انسان را از طبيعت جدا كرد و امروز انسان غربي احساس ميكند كه زندگي ماشيني و دوري از طبيعت چه لطمهها و ضربات زيادي به زندگي اجتماعي و فرهنگي او وارد كرده است. در صورتي كه در جوامع شرقي، انسانها با طبيعت همراه بودند. از طبيعت بهره ميگرفتند ولي آن را تخريب نميكردند و تمام رفتارها و الگوهاي عقيدتي خود را با طبيعت شكل ميدادند. به نظر بنده امروزه به جاي گفتوگوي تمدنها، بايد «گفتوگوي فرهنگ ها» مطرح شود. بهترين راهي كه ميتوان از آن استفاده كرد و نزديكي تمام ملل به يكديگر را تحقق بخشيد تكيه بر نوروز است. زيرا با بررسي همه جانبه و فراگير سنتها، آداب و رفتارهاي جهاني و با در نظر گرفتن مشتركات همه در نوروز ميتوانيم با زبان و فرهنگ نوروز خود را يكپارچه و جهاني كنيم.
درواقع ميتوان به آقاي خاتميبه عنوان شخصيتي سياسي - فرهنگي كه مقوله گفتوگوي تمدنها را مطرح كرده است، پيشنهاد كرد كه با توجه به ضرورت گسترش صلح و دوستي بينالمللي، نوروز را به عنوان روز صلح جهاني، روز دوستي جهاني و پاكي به سازمان ملل پيشنهاد كند؟ بنده تصور ميكنم اين پيشنهاد به نوعي شده است. زيرا همان طور كه اشاره كرديد، سازمان ملل نوروز را يك روز مليِ جهاني اعلام كرده است. يعني آنها چنين آمادگي اي را دارند و ما بايد راهكارها را نشان دهيم و با استفاده از تحقيقات بينالمللي بگوييم چون انسانها پاره اي از طبيعت هستند، رفتارهايشان نيز با هم مشترك است. ما جنگ و جدلي با هم نداريم پس بياييد به هم نزديك شويم. اين نقطه مشترك به گونه اي نيست كه هر كس بخواهد از مذهب خود دفاع كند بلكه مقوله اي عمومياست و جنبه همگاني دارد. زماني كه تمام رفتارها و عقايد انساني، سنتها و آداب، كاركرد و نقش خود را در جامعه از دست بدهند (به علت دگرگوني اجتماعي و اقتصادي در جامعه بسياري از رفتارها نقش خود را از دست ميدهند) و كنار بروند، انسان، ديگر نميتواند با آنها زندگي كند. اما ممكن است پوسته اي از آنها باقي بماند. ولي طبيعت و دگرگوني فصلها چيزي نيست كه از بين برود و چون هميشه جاودانه است پس آن چه در ارتباط با طبيعت است هيچ وقت كهنه نميشود و هميشه نو است. پس وقتي از نوگرايي يا پسانوگرايي صحبت ميكنيم، بايد ببينيم چه چيزهايي را بيشتر با طبيعت وفق ميدهيم چون اين معنا ماندني است. آن چه رفتني است، چيزهاي ديگري است كه نميتواند خود را در گردش زمان حفظ كند. به همين دليل بايد روي اين مشتركات نوروز مطالعه كنيم.
منظور شما، نوروز به عنوان يك فرهنگ جهاني است؟
بله دقيقا.
براي تداوم آئين هاي نوروزي چه بايد كرد؟
ما بايد نوروز را از تمام رفتارهاي مزاحم زندگي امروز پاكسازي كنيم و رفتارهايي را حفظ و احيا كنيم كه مخل زندگي امروز مردم نباشد. نكته مهم ديگر اين كه ما نميتوانيم چيزي را به مردم بقبولانيم. مردم بايد آداب و فرهنگ نوروزي را به عنوان يك فريضه، همانند يك فريضه مذهبي بپذيرند ولي بايد آن قدر آن را جمع و جور و مختصر كنيم كه عملي باشد. زيرا اكنون نميتوانيم مانند گذشته، دوازده روز در خانه بمانيم و ديد و بازديد كنيم و يا از پانزده - بيست روز قبل از عيد به پيشواز آن برويم.
درواقع ميفرماييد بايد در مقوله نوروز قدري اصلاحات انجام دهيم؟
بله. اصلاحات زيادي بايد صورت گيرد. ما بايد فرهنگ نوروز را در جامعه امروز پياده كنيم. كه اين كار به شناخت جامعه، درك نيازهاي آن و آموزش فرهنگي نوروزي نياز دارد. طوري كه احساس شود با آمدن نوروز همه خانواده بايد يك روز در يك جا جمع شوند، همديگر را ببينند و ديد و بازديدها انجام شود، نه اينكه تلفني تبريك بگويند و خداحافظي كنند و هر كس به طرفي برود.
همين طور كه ايشان اشاره كردند در حال حاضر نوعي نگرش نوروز بين افراد جدايي ايجاد ميكند در حالي كه در گذشته نوروز عامل جمع و تلفيق افراد بود. امروز براي پذيرايي از مهمان چشم و همچشميوجود دارد و بايد انواع شيرينيجات، آجيل و … فراهم شود كه همه توانايي آن را ندارند و از نظر روانشناسي به چنين گروه هايي صدمه وارد ميشود. اين مراسم بايد به گونه اي باشد كه همه قادر به انجام آن باشند و لذت ببرند.
بايد يك كار پژوهشي در اين زمينه انجام گيرد و ابعادي از نوروز كه با زندگي امروز ايرانيان تناقض دارد، تعديل و حتي شايد بخش هاي جديدي از جنس نوروز به آن اضافه شود؟
بله دقيقا همين طور است. اين واقعا دردناك است كه بعضي ايام نوروز در منزل ميمانند و حتي تلفن را قطع ميكنند و زنگ در را نيز جواب نميدهند و ميگويند اين رفت و آمدها باعث مزاحمت است. ما بايد اين رفتارها را عوض كنيم. بخصوص در حال حاضر كه بازگشت به مفاخر و فرهنگ ايراني تقويت شده است. بايد در اين مورد كارشناسي شود تا ببينيم چگونه ميتوانيم به عنوان يك فرضيه ملي و مذهبي اينها را به مردم بقبولانيم و آنها خود اين را قبول كنند.