آفتابنیوز : آفتاب: رضا سليماني - گرچه جامعه شناسان، سياست را علم اداره حكومت ميدانند و براي رسيدن به اين هدف، هر وسيلهاي را توجيه ميكنند، امّا اين علم در محدوده جغرافيايي ايران كه ويژگيهاي منحصر به فردي در مكتب اسلام و مذهب تشيّع و تلفيق آنها با فرهنگ و تمدن خاص دارد، تعاريف متداول امروزي را بر نميتابد، مخصوصاً پس از پيروزي انقلاب اسلامي كه در شيوه مبارزه، پيروزي، تثبيت و تداوم، در دنيا بينظير است.
نگاهي از سر تأمل به اندك اسناد باقي مانده از زمان مبارزه، نشان ميدهد كه امام راحل و جماعت زبرالحديدي كه در غياب ايشان، پرچم مبارزه را با تحمل زندان، تبعيد و شكنجه برافراشته نگه مي-داشتند، با اينكه قيچي دشمني غدّار را، با دو لبه تيز استبداد و استعمار بالاي سرخويش ميديدند، سر سوزني، راضي نبودند از معيارهاي اسلامي و انساني در مبارزه حتي عليه دشمنان خود عدول كنند و در سخنرانيها، مصاحبهها و مكالمهها، بيانيهها و حتّي شعارهاي برخاسته از احساسات تند انقلابي، سعي ميكردند، ادبياتي به كار ببرند كه خارج از چارچوب ادب و اخلاق سياسي نباشد.
در 8 سال دفاع مقدس نيز با اينكه دنيا خارج از عرف ديپلماتيك و برخلاف معاهدات بينالمللي از حزب بعث عراق، حمايت ميكرد و صدام به عنوان عصاره همه رذايل اخلاقي، بيادبانه سخن مي-گفت و بدون آداب سياسي در مقابل فتوحات دلير مردان ايران، وحشيگري ميكرد، فرماندهان ميدان سياست و حتّي ميدان نظامي در جبهه ايران، مبادي الاداب بودند و اوج ادب اسلامي و ادبيات انساني را در كلام امام راحل و وصيت نامههاي شهدا ميديديم كه با كلمات و جملات حماسي، قلم بر مدار اخلاق ميزدند.
وقتي جنگ به پايان رسيد، با اينكه گروهي فكر ميكردند دشمن از گردنه احد رفت و موقع تقسيم غنائم در مصادر قدرت است و با فهم نادرست از بحث تعدد احزاب در قانون اساسي، روي به جناح سازي آوردند و حتّي دامن پاك قشر روحاني را «يت» و «يون» گرفت، باز ادبيات سياسي حاكم بر فضاي جامعه، برخاسته از ادب و اخلاق سياسي انقلاب بود و اگر چه سردمداران چپ و راست آن روز (كه امروز جا عوض كرده و جايگزين يكديگر شدهاند) با ذرهبين در عملكرد جناح مقابل ميگشتند، امّا باز هم به دليل انفاس قدسيه امام راحل(ره) اخلاق اسلامي حاكم بر مجادلات سياسي بود و آن رهبر فرزانه اجازه خارج شدن افراد و گروههاي سياسي را از دايره ادب و اخلاق سياسي به هيچ وجه نميدادند.
پس از دوران سازندگي، با تمام نيازهايي كه كشور به تداوم آبادي زير ساختها و بازسازي كشور داشت، در خرداد سال 76 زمام امور به دست دولت اصلاحات افتاد كه متأسفانه افراطيون اين جريان، به رغم ميل بزرگانشان، بناي بد اخلاقيهاي سياسي را گذاشتند كه نخستين نشانههاي انحراف از ادب و ادبيات سياسي در محافل سياسي و فضاي رسانهاي آن زمان، نمايان شد و آن خشتهاي كج، به ثرياي انتخابات سال 1384 رسيد كه سربازان و فرماندهان دو جناح در ميدان مطبوعات، جرقهاي زدند كه به تدريج آتش آن، خرمن ادب و ادبيات سياسي ايران را گرفت كه اوج آن، مناظره انتخابات سال 88 بود كه شخصي در كسوت كانديداي رياست جمهوري و به قيمت جمع كردن چند رأي بيشتر، در پيش چشم ميليونها ايراني و خارجي در برنامة زنده تلويزيوني، دروغ، تهمت، توهين و افترا را جايگزين صداقت در گفتار و حفظ آبروي افراد كرد و براي اولين بار، به عنوان شيوهاي مرسوم، به آن رسميت داد كه متأسفانه اين بد اخلاقيها و حرمت شكنيها در طول 8 سال دولتهاي نهم و دهم در جامعه نهادينه شد و شد آنچه نبايد ميشد.
ناراحتي و خستگي مردم از افراط گريها و مخدوش شدن فرهنگ اصيل اسلامي ـ ايراني و اخلاق و ادب سياسي، كه زير قلمها و قدمهاي افراط و تفريط تندروها، له ميشد، همگان را بر آن داشت تا به اعتدال و عقلانيت برگردند كه اصلي قرآني اسلامي است و نتيجه آن شد كه دولت يازدهم دكتر روحاني، سر از صندوقهاي رأي برآورد.
حال تقريباً يكسال از آن اتفاق ميگذرد كه اگر چه سياسي بوده، امّا ريشه در فرهنگ و اخلاق ايرانيان داشت و انتظار ميرفت نهال راست كرداري مردم و پيام آنان به جناحها و رسانههاي افراطي و بداخلاق، درختي شود كه صاحبان ركن چهارم دموكراسي در سايه سار آن، راست گفتار و درست نوشتاري را براي جبران هشت سال بي بندوباري و بد اخلاقيهاي رسانهاي جبران كنند.
در ماههاي نخست پس از انتخابات، بعضي از حرفها در سخنرانيها، مصاحبهها، گزارشها و مقالهها با اين توجيه كه واكنش طبيعي بازماندگان عصباني از نتيجه انتخابات است، قابل تحمل و اغماض بود. اما تداوم اين روند و حتّي تشديد غيراسلامي و غيراخلاقي آن بويژه از سوي رسانههايي كه اتفاقاً ادعاي ارزشمداري و اخلاق گرايي را به دروغ يدك ميكشند، جاي نگراني است كه مبادا خداي ناخواسته، آن رذيلتهاي اخلاقي، در آنها نهادينه شده باشد!!
جديدترين مصداق براي ابراز شديدترين نگرانيها در خصوص اين موضوع، عطش برخي از صاحبان بهانهگير و كينهجوي رسانهها، براي دروغ سازي از سخنان آيتالله هاشمي رفسنجاني در جمع اهل فرهنگ در سازمان اسناد و كتابخانه ملي بود كه اگر بر فرض محال هم رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در اشتباهي لفظي، جملهاي درباره «زنان زيبارو» گفته باشد، صاحبان رسانهها ميبايست به شيوه اسلامي در فروع دين، نهي از منكر ميكردند تا خداي ناخواسته، ديگران اين اشتباه لفظي را به حساب نظام اسلامي نگذارند كه گوينده فرضي آن علاوه بر سابقه ديرينه در زمان مبارزات، در تمام 35 سال گذشته، هميشه از مسؤولان درجه يك نظام اسلامي بوده و گفتار، رفتار، نوشتار و كردار ايشان را چه بخواهيم و چه نخواهيم به حساب مواضع نظام مينويسند.
حضرات اساتيد قلم!! در چند خبرگزاري و به تبع آن در چند روزنامه هماهنگ و همسو، عليرغم اطلاع رساني سريع روابط عمومي مجمع تشخيص مصلحت نظام، در توضيح سخنان آيتالله هاشمي رفسنجاني، بلافاصله با ذوق زدگي به آن تيتر كذايي تحريف شده، استناد كردند و بر اساس آن، رمانها ساختند و داستانهاي كوتاه نوشتند.
گيريم كه به خاطر نقش و جايگاه سياسي آيتالله هاشمي رفسنجاني در انتخابات سال گذشته رياست جمهوري كه منجر به تغيير گفتمان نظام در سياست داخلي و خارجي شد، از ايشان عصباني و ناراحتند و ناخواسته و نا هماهنگ!! تصميمي هماهنگ گرفتهاند كه به هر طريق ممكن، از حضور و نفوذ كلامش در جامعه، به بهانههاي مختلف جلوگيري كنند. گيريم كه درست يا نادرست فكر مي-كنند كه اگر هاشمي رفسنجاني آنگونه پا به ميدان انتخابات نميگذاشت، ميتوانستند، آخرين ميخها را بر تابوت اعتدال و اصلاح طلبي در فرهنگ سياسي ايران بزنند و بلندگوي افراطيگري، اينگونه دچار لكنت زبان نميشد. گيريم كه آن جمله تاريخي هاشمي رفسنجاني، يعني «نميگويم نميآيم» گفته نميشد و موج حماسه سياسي عظيمي را بلند نميكرد و در 24 خرداد، روزي بينظير به رغم ميل آنان در تاريخ انقلاب اسلامي ورق نميخورد ولي آيا منكر آن هستند كه همه اين اتفاقات و اقبال مردم به صندوقهاي رأي در زمانهاي كه دنيا بر طبل بياعتمادي مردم ميكوبيد و عملكرد 8 ساله دولت مورد حمايت آنان نيز به آن دامن زده بود، پايههاي نظام را محكم و مستحكم نكرد؟!
آيا تمام ادعاهايي كه چندين سال در پيروي از اصول انساني و اخلاقي داشتند، آن قدر به آن اعتقاد نداشتند كه حاضر شدند عليه كسي كه بي دليل ايشان را دشمن خويش ميپندارند، جملاتي بسازند كه همگان ميدانند دور از ادبيات سياسي هاشمي رفسنجاني است؟!
بر فرض محال كه همه اينها درست باشد و رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، جملاتي بر زبان آوردند كه كاش نميآوردند، آيا نظام اسلامي، اين قدر ارزش ندارد كه به خاطر كينههاي سياسي و انتخاباتي به قول معروف، به خاطر دستمالي، قيصريه را به آتش نكشند؟! پس ادب، اخلاق و فرهنگ سياسي كجا رفت كه حتي نميتوانيم براي مقابله با رقيب سياسي، ادبياتي بكار بگيريم كه حتّي ماركسيستها در كشورهاي كمونيستي و ليبرالها در نظامهاي سرمايهداري، عليه رقباي خويش بكار نميگيرند؟!
والسلام