کد خبر: ۲۵۲۲۴۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۸

سعید مرتضوی در دفتر وکیل از ما عذرخواهی کرد

من فهرست افراد بازداشت‌شده را دیدم و از آنها پرسیدم بچه‌های ما کجا هستند و ایشان از اینکه بگوید که کجایند خودداری کرد و گفتند ناراحت نباشید به زودی آزاد خواهند شد. توضیح دادم که کنکور دارد و هر ضمانتی لازم باشد می‌سپارم و پس از آن هم اگر مرتکب خلافی شده باشد، او را بازمی‌گردانم.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: نزدیک به پنج‌سال از حادثه تلخ بازداشتگاه کهریزک می‌گذرد اما هنوز وقتی علی کامرانی درباره لحظه‌ای که به بیمارستان لقمان قدم گذاشته و با محمد روبه‌رو شده‌اند، سخن می‌گوید برای لحظاتی اشک به وی امان نمی‌دهد. وی تاکید می‌کند هدف از پیگیری پرونده، علاوه بر مجازات خاطیان، جلوگیری از تکرار آن است. گفت‌وگوی «شرق» با وی را می‌خوانید:

‌از اعلام خبر بازداشت محمد تا یافتن او در بیمارستان، حدودا چه بازه‌ای طی شد؟

من 17تیر سال 88، عازم سفر به اصفهان بودم. محمد به‌دلیل کنکور پزشکی که در 26تیر برگزار می‌شد علاقه‌مند بود در تهران بماند و به مرور درس‌ها بپردازد. همسرم هم تاکید داشت در دو شبی که ما برای فاتحه‌خوانی در اصفهان هستیم، محمد به خانه دایی‌اش برود. روز پنجشنبه 18تیر قبل از اینکه به منزل دایی خود برود با یکی از دوستانش به نام آقای محمد فرخی یگانه- همان شخصی که با هم در آن سه، چهار روز در بازداشتگاه بودند- در پاساژ ایرانیان برای یک کار خدماتی نرم‌افزاری گوشی همراه قرار می‌گذارند. بعد از اتمام کار خود به سمت چهارراه ولیعصر می‌روند و نزدیک خیابان دمشق خانواده‌ای که از آنجا عبور می‌کردند از محمد و دوستش می‌پرسند که چرا نیروی انتظامی در خیابان است؟ آنان ابراز بی‌اطلاعی می‌کنند و بعد باز این خانواده می‌پرسند امروز قرار راهپیمایی در کجاست؟ اینها هم بر اساس نقل‌قول‌هایی که شنیده بودند می‌گویند که شنیده‌ایم در میدان انقلاب است و ادامه مسیر می‌دهند. بعد از این، شخصی که کنار ایستاده بوده آنها را صدا می‌کند. آقای فرخی می‌گوید به محض اینکه ما نزدیک شدیم آن شخص با آن شدتی که داشت به صورت هر جفتمان سیلی زد که عینک محمد روی زمین پرت شد. بعد هم که آنها را به مینی‌بوس ون منتقل می‌کنند و کلانتری خیابان فلسطین می‌برند که رفتار درستی هم صورت نمی‌گیرد. تا پایان شب، تعداد بازداشتی‌ها بیشتر می‌شود و بعد هم که به پلیس پیشگیری واقع در ضلع‌جنوبی میدان انقلاب منتقل می‌شوند. فردای آن‌روز به جهت تعداد زیاد، فردی می‌آید و پرسش‌هایی را مطرح می‌کند و فرم‌هایی به آنها می‌دهد.

‌شما چه زمانی از سفر بازگشتید؟

غروب جمعه بود و گفتیم فردا می‌رویم محمد را از خانه دایی می‌آوریم اما شنبه بود که پسرخاله‌های محمد به محل کار من آمدند و این برای من غیرمنتظره بود که چرا اینها به اتفاق پیش من آمدند. آنجا گفتند محمد دستگیر شده است و از دلایل آن ابراز بی‌اطلاعی کردند. پس از برخی تلاش‌ها، با افرادی که در پلیس امنیت و وزارت کشور مسوولیتی داشتند و بر اساس ظاهر امر با ما همکاری داشتند، ارتباط گرفتیم اما ثمری نداشت. تا اینکه از وزارت کشور شخصی ما را به پلیس امنیت راهنمایی کرد.

من فهرست افراد بازداشت‌شده را دیدم و از آنها پرسیدم بچه‌های ما کجا هستند و ایشان از اینکه بگوید که کجایند خودداری کرد و گفتند ناراحت نباشید به زودی آزاد خواهند شد. توضیح دادم که کنکور دارد و هر ضمانتی لازم باشد می‌سپارم و پس از آن هم اگر مرتکب خلافی شده باشد، او را بازمی‌گردانم. بعد از آن یکی از دوستان در دادگاه انقلاب کار را پیگیری کرد و مشخص شد به قرار نیاز است و پسرخاله محمد زودتر از ما رفت تا بعضی از کارهای اداری و... را در اوین انجام دهد. بعد از اینکه به اتفاق خانواده جلو در زندان اوین حضور پیدا کردیم، با پسرخاله‌اش تماس گرفتیم گفت همراهان را به منزل ببرید و خودتان به سمت جنوب تهران در کهریزک بیایید. باز هم تماس گرفتم و گفتند به بیمارستان لقمان بروم. در اینجا بود که حس کردم اتفاقی افتاده است. گویا در اوین یک مامور به پسرخاله محمد می‌دهند تا به بیمارستان لقمان برود که در آنجا دیدم محمد را به تخت بسته‌اند (گریه پدر محمد)

‌اجازه بدهید کمی به موضوع دادگاه بپردازیم و از این بحث بگذریم.

نه... او در آنجا در حالت کما و تب شدید بود و گفتند حدود 24ساعت است که اینجاست اما اقدام پزشکی برای ایشان نمی‌شود انجام داد. اما برای پایین آمدن تب، حوله روی صورت او می‌گذاریم. بدنش داغ بود و پاهایش شدیدا به هم می‌خورد. بعد از تشریفات اداری محمد را به بیمارستان مهر منتقل کردیم، یکی از دوستان دایی‌اش که پزشک بود ما را آنجا دید و وقتی محمد را دیده بود به دایی‌اش گفته بود مگر اینکه معجزه‌ای شود تا حالش خوب شود وگرنه کاری نمی‌شود کرد. مجموعه کادر بیمارستان مهر همکاری فوق‌العاده‌ای داشتند. آن شب حال محمد وخیم شد و ما که به خانه بازگشته بودیم تماس گرفتند که حال او خوب نیست و بعد از مراجعه ما، از بین ما رفت... فردای آن روز در بیمارستان و کلانتری138 کالج جهت تنظیم شکایت و انتقال پیکر محمد به پزشکی‌قانونی حضور پیدا کردیم و بعد از اینکه من از پزشکی‌قانونی برگشتم، فهمیدم موضوع رسانه‌ای شده است.

‌برای کهریزک دو دادگاه برگزار شد که دومین آن، در مورد سه قاضی تعلیق‌شده یعنی دادستان تهران و معاونان وی بود. اینکه یک قاضی نام‌آشنا و توانا را برای ریاست دادگاه انتخاب کردند و دادگاه به‌طور جدی پیش رفت، برای شما چه پیامی داشت؟

توقع ما بیش از اینها بود اما وقتی در سیستم قضایی وارد می‌شدم، می‌شنیدم که با توجه به شناختی که از متهم ردیف اول دارند، کار دشواری برای به دادگاه کشاندن او وجود دارد. به هر حال او پس از تعلیق از قضاوت هم ریاست مجموعه بسیار مهم تامین‌اجتماعی را برعهده گرفته بود. خوشبختانه پس از سه‌سال اولین و تنها پرونده‌ای که رسیدگی شد - با توجه به تعداد زیاد پرونده‌هایی که مرتضوی داشت- و در صحن دادگاه آمد پرونده کهریزک بود که البته من نسبت به دو عزیز دیگر یعنی روح‌الامینی و جوادی‌فر، زودتر شکایت کرده بودم. می‌دانید پرونده محمد ما با پرونده عزیزان دیگر جداست. الان هم پرونده محمد در دیوانعالی کشور است و پرونده آقای روح‌الامینی در دادسرای کارکنان دولت است. پس از 17ماه که پرونده از دادسرای کارکنان به دادگاه ارجاع شد و سه‌مرتبه آمده و رفته و نهایتا تبرئه مرتضوی را نقض کردند، پرونده به دیوان رفته است. اما همان‌طور که گفتید پس از 11جلسه دادگاه گفتند خدا رو شکر اتفاق خوبی شکل گرفته و پنج‌مستشار هم آرای خوبی جمع‌آوری کردند. اما پس از ابلاغ رای تغییراتی اتفاق افتاد.

‌مگر هم مورد شما و هم مورد آقای روح‌الامینی و جوادی‌فر که اعلام رضایت کرده است، مربوط به یک موضوع نیست؟

چرا، اتفاقا تلاش کرده‌ایم پرونده‌ها یکی شود چرا که یکی در دیوان است و دیگری دادسرای کارکنان دولت. اینجا جای سوال است که چرا با هم به دیوان نرفته است؟ البته ناگفته نماند استارت شکایت من نسبت به آقای روح‌الامینی، با فاصله اتفاق افتاده است و به‌لحاظ وجه اشتراک چون دادگاه در مقام بالاتری نسبت به دادسرای کارکنان بود، گفتند هر رایی برای محمد بدهند شامل روح‌الامینی هم خواهد شد.

‌مرتضوی چند جا عنوان کرده سیاسی دارد برخورد می‌شود و او بیگناه است. این موضوع را در دادگاه هم بیان می‌کرد؟

او در دادگاه از من و خانواده‌ام عذرخواهی کرده اگر فیلم این دادگاه روزی در رسانه‌ها ارایه شود، مشاهده می‌کنید که می‌گوید من خلاف کردم، دادیار من خلاف کرده و من عذرخواهی می‌کنم و دست و پای شما را می‌بوسم. ما هم پاسخ دادیم همان‌طور که روز اول می‌گفتی بچه‌های ما «مننژیت» گرفته‌اند، حالا در رسانه از مردم ایران و خانواده جانباختگان عذرخواهی کن و تغییر رویه بده تا من ببخشم. او در دفتر دکتر کمالی وکیل ما اینها را می‌گفت اما در عمل انجام نمی‌داد.
‌رخداد کهریزک ورای تلخی آن، شرایطی را پدید آورد که پس از دستور مقام معظم رهبری برای تعطیلی این بازداشتگاه، رسانه‌ای‌شدن و پیگیری شما و خانواده دیگر جانباختگان، حتما توجه بیشتر قضات و پلیس برای برخورد با متهمان اعم از سیاسی یا غیرسیاسی را معطوف کرده است.
هدف من از پیگیری همین است. محمد برای من بازنمی‌گردد و هدف، تغییر رویه و اصلاح رویه است تا تکرار نشود.

‌گویا دیوان اعلام کرده تا پایان شهریور، حکم را صادر می‌کند.

شعبه ما در دیوان، از افراد محترم و پیگیری تشکیل شده است. البته تا مدتی مستشار نداشتند و یک‌ماه پیش که در آنجا حضور پیدا کردم مستشار جدید گفت به‌زودی پرونده را به دقت می‌خوانم و نظرم را به رییس اعلام می‌کنم. زمان هم مشخص نکردند اما فکر می‌کردم زودتر از این تاریخ هم ممکن است به نتیجه برسد.

‌وکیل آقای حیدری‌فر گفته بود بر اساس پیگیری، تا شهریور حکم از دیوان صادر می‌شود.
وکلای اینها در شعبه 15دادسرای کارکنان دولت انصراف دادند اما گویا مرتضوی شخص دیگری را به‌عنوان وکیل معرفی کرده و این را به نقل از شعبه مذکور می‌گویم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
من یک جوان ایرانی ام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۳
0
0
عذرخواهی سعید مرتضوی بعد از گذشت 7 سال چه فایده ای میتواند داشته باشد به غیر از فرار از مجازات عمل ! عذرخواهی فقط زمانی قابل پذیرش است که به حریم انسان تجاوز نکرده باشی و کل شرف و انسانیت را زیر پا نگذاشته باشی. بخشش برای این فرد یعنی له کردن کل وجود انسان و انسانیت و شرف . بعد از 7 سال از آن فاجعه مرگبار که در ذهن ها مانده است و خواهند ماند و در آینده به سایه ای سیاه و زشت در تاریخ ایران مبدل خواهد شد میگذرد. اگر دادگاهی تشکیل نمیشد و قرار تاوان داده نمیشد بی شک این شرمساری دروغین هم وجود نداشت. تقدیم یک عذرخواهی برای خشونت های بی امان و بی تفکر این شخص و تک تک افرادی که در آن اتفاق هولناک دست داشتند و باعث زجر و شکنجه و توهین و در انتها مرگ غم انگیز جوانان ایران شدند هیچ ارزشی ندارد و بسیار بی معنی است. این فرد باید مجازات شود تا عبرتی گردد برای آنهایی که پول و قدرت چشمانشان را کور ، گوشهایشان را کر و دلهایشان را سیاه کرده است.

دست مزن چشم ببستم دو دست
راه مرو چشم دو پایم شکست
حرف مزن قطع نمودم سخن
نطق مکن چشم ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن
خواهش نافهمی انسان مکن
لال شوم ، کور شوم ، کر شوم
لیک محال است که من خر شوم
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین