آفتابنیوز : آفتاب- زهرا نوروزی: دغدغه دارند؛ نگران هستند و هر روز اعلام دلواپسی میکنند. از دست رفتن سرمایههای فرهنگی و زیر سوال رفتن ارزشهای دینی، بروز ناهنجاریهای اجتماعی حرف اصلی دلواپسان فرهنگی است. دلواپسانی که روزی بر رفع توقیف فیلمها و صدور مجوزها کتابها اعتراض میکنند و روزی دیگر از حمایت نشدن آثار ارزشی سخن به میان میآورند.؛ طبقه نوظهوری که بزرگترین طیف منتقدان فرهنگی دولت یازدهم را تشکیل میدهند، گاهی صدایشان از مجلس بلند میشود و گاهی از نهادهای غیردولتی ترییون اختیار میکنند.
با این وجود دلواپسی تنها مخصوص مخالفان دولت نیست. در هشت سال گذشته بسیاری از هنرمندان، نویسندگان، طمع دلواپسی را تجربه کردهاند. ناشرانی که هر روز با خطر تعطیلی و غم تعدیل نیروهای خود مواجه بودند طمع نگرانی و دلواپسی را به خوبی به یاد دارند. هنرمندانی که پشت درهای بسته خانه سینما صف کشیدهاند نیز دلواپسی را با همه وجود احساس کردهاند. دلواپسی که مدیران فرهنگی دولت دهم با بیان وعدههای هر روزه به نوعی آن را پاسخ میگفتند.
تازهترین اظهار دلواپسی را شاید بتوان در اظهارات مدیرعامل خانه هنرمندان، مجید سرسنگی جستجو کرد. او به تازگی بخشی از دلواپسیهای خود را بیان کرده و گفته است: «اوضاع فرهنگ ما آشفته است و هر کسی میخواهد از آن صحبت کند. امیدوارم انتظامی (معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد) پیامرسان ما به وزیر باشد تا دغدغههای ما به ایشان برسد. ما در حوزه فرهنگی دچار یک وارونگی فرهنگی هستیم مانند وارونگی هوا که هوای پاک و ناپاک گاهی اوقات جابجا میشود و به خاطر نبود استراتژی فرهنگی در طول این سالها به جایی نرسیدهایم.»
مجید سرسنگی از روند بازگشایی نشر چشمه اظهار نگرانی کرده و گفته است: «انتشاراتی که با اهداف نظام در تعارض بوده و تعطیل شده بود، دوباره مجوز فعالیت گرفته و در همان ابتدا نیز کتابی را از نویسندهای چاپ میکند که مشهور به مخالفت با نظام انقلاب اسلامی است.» اگرچه دلواپسی سرسنگی بخش کوچکی از اظهارات جماعت دلواپس است اما بیشباهت به نگرانیهای عمده گروههای تندرو نیست. نگرانیهایی که دنوع و سنخش صد و هشتاد درجه با نگرانی خانواده فرهنگ متفاوت است. با وجود مشکلات یکسان حوزه فرهنگ چرا جنس دلواپسیها متفاوت است؟ مروری بر عملکرد فرهنگی دولت یازدهم و مرور برخی وعدههای مدیران فرهنگی گذشته میتواند تفاوت نگرانیهای دوگروهی که هر روز وزارت ارشاد را مورد خطاب قرار میدهند روشن کند.
بیمه هنرمندان به کجا رسید؟
مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان از جمله مدیرانی بود که وعدههایی را برای بهبود زندگی و معیشت هنرمندان مطرح کرده بود. در اوایل سال 91 پیامکی بین هنرمندان سینما و تئاتر منتقل شده بوده که براساس آن، از آنها خواسته شده بود در صورتی که تاکنون در هیچ تعاونی مسکنی عضو نبودند یا از بخش دولتی خانهای دریافت نکردهاند؛ میتوانند در تعاونی مسکن هنرمندان در خانه هنرمندان ایران ثبتنام کنند. وعده تامین معیشت هنرمندان که از سوی مجید سرسنگی (مدیرعامل خانه هنرمندان ایران) با جدیت مطرح شد، در آن زمان بحث و بررسیهای زیادی را آفرید. وی در گفتوگو با رسانهها اعلام کرده بود که به دنبال تاسیس تعاونی مسکن و خانهدار کردن هنرمندان است؛ سرسنگی گفته بود: « هنرمندان دو دغدغه اصلی را همیشه دارند اول بحث بیمه تامین اجتماعی است و دومین دغدغه آنها نیز بحث مسکن است. من از ابتدای مدیریت در خانه هنرمندان به دنبال حل مشکلات اعضای صنوف هنری و خانهدار کردن آنها بودم لذا بحث راهاندازی تعاونی مسکن را برای جامعه صنفی مدنظر گرفتهام. مدیرعامل خانه هنرمندان در آن زمان اعلام کرد که رایزنیهایی با شهرداری انجام داده است تا زمینه راهاندازی مسکن هنرمندان فراهم شود. سرسنگی علاوه بر بحث مسکن موضوع بیمه هنرمندان را نیز پیش کشیده و گفته بود: «بیمه هنرمندان تا به حال مغفول مانده است از مشکلاتی که ما با آن درگیر هستیم بیمه هنرمندان است. من به شخصه به دیدار هنرمندان میروم و در صحبت با آنان به این نتیجه میرسم که هزینه بالای درمان باعث میشود آنان نتواند به روند درمانشان ادامه بدهند. شنیدهام طرح ساخت بیمارستانی برای هنرمندان مطرح شده است اما بهنظرم به عوض این طرحکه مشخص نیست چقدر کارایی دارد، باید به مسائل کاربردی فکر کرد.»
با اینکه دوسال از وعدههای مدیرعامل خانه هنرمندان گذشته است، هنوز هیچکدام از آنها عملیاتی نشده است. شاید شباهت وعده مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان را بتوان با قردادهای تیپ هنرمندان تئاتر مقایسه کرد؛ طرحی که قرار بود سقف مالی قرارداد کاری هنرمندان این حوزه را مشخص کند با عدم استقبال شاهآبادی معاونت هنری وزارت ارشاد روبهرو شد تا ادامه این طرح به دولت یازدهم منتقل شود. وعدههای برآوردهنشدهای که هنوز وعدهدهندگان، پاسخگوی مغفولماندنش نیستند در حالی ادامه دارد که عدهای هر روز عملکرد فرهنگی دولت یازدهم را زیر سوال برده و طرح و ادعای تازهای را مطرح میکنند.
میراثی که به دولت یازدهم رسید
با اینکه وعده بهبود وضعیت فرهنگ بارها از سوی مسئولان فرهنگی دهم شنیده شده؛ این وعدهها عملا به ثمر ننشست. نابهسامانی در حوره فرهنگ، موازیکاری نهادهای مختلف در حوزه فرهنگ، سانسور سلیقهای و پایینکشیدن فیلمهای دارای مجوز وزارت ارشاد، بخشی کوچکی از دغدغههای گسترده اهالی فرهنگ بود. سینما، تئاتر و ادبیات مصائب مشترک و متفاوتی را در هشت سال گذشته تجربه کردهاند. نوسان قیمت کاغذ، ممیزی گسترده و سلیقهای در حوزه کتاب، کاهش خرید وزارت ارشاد از نشرها و اخذ مالیات غیرقانونی از ناشران، وضعیت تولید کتاب را به مرز رکود کشانید. در این شرایط وخیم بسیاری از ناشران ورشکسته شده و دفاتر خود را تعطیل کردند. در این میان سینما نیز روزهای بهتری از تئاتر را تجربه نکرد. بستهشدن درهای خانه سینما و حواشی هر روز سازمان سینمایی تشنج در بدنه سینما را دو چندان میکرد به طوریکه اصغر فرهادی کارگردان مطرح سینما ایران و برنده جایزه اسکار در مصاحبهای اعلام کرد دولت احمدینژاد سیاهترین دوران تاریک سینما ایران بوده است. تعطیلی خانه تئاتر و بستهشدن تالار مولوی و پرداخت نشدن دستمزد نهچندان بالای هنرمندان تئاتر بخشی از دغدغههای خانواده تئاتر بود که گوش شنوایی برای شنیدن آن وجود نداشت. مشکلاتی که حالا بر روی میز وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته است تا آنها را حل و فصل کند.
دولت کدام دغدغهها را پاسخگو بوده است؟
شرایط و میراث برجایمانده، دو راه را پیشروی وزیر تازه قرار داد، پاسخگویی به انتقادات هر روز دلواپسان یا عمل به وعدههایی که به خانواده هنری داده بود. هنرمندانی که در هشت سال گذشته بسیاری از آنها این وزارتخانه را تحریم و حتی قدم به آن نمیگذاشتند حالا نیازمند بودند تا دغدغههایش رنگ آرامش بگیرد. وزیر جدید ارشاد از ابتدای آغاز بهکار در وزاتخانهاش، با وجود مخالفت برخی جناحهای داخل مجلس، خانه سینما را بازگشایی کرد و لایحه تامین امنیت شغلی و سامان دادن صندوق اعتباری هنرمندان را پی گرفت. کاری که به گفته فرهاد توحیدی مدیر هیات رئیسه خانه سینما، دولت دهم از انجامش سرباز زده بود در دولت یازدهم رنگ و بوی اجرایی پیدا کرد. امنیت شغلی که دغدغه اصلی هنرمندان بوده و در طیف دغدغههای دلواپسان نمیگنجید. اما دولت یازدهم با اعلام غیرقانونی بودن اخذ مالیات از ناشران سعی کرد از دغدغههای اهالی نشر بکاهد و زمینه رشد فرهنگی را به وجود آورد.
با وجود این اقدامات مثبت دولت دلواپسان هنوز نگراناند و اقدامات ایجابی دولت را درنظر نمیگیرند. روزی از طرح تفکیک جنسیتی در کنسرتها سخن به میان میآورند و روزی حل ناهنجارهای قدیمی اجتماعی را از دولت طلب میکنند زمانی هم علیه وزارت ارشاد شبنامه پخش میکنند. رسانههای جریان خاص تا بدانجا پیش رفتهاند که حرفهای وزیر ارشاد را کوتاه و تحریف میکنند. تمامی اینها اظهارات درحالی است که حامیان دولت گذشتنه وعدههای فرهنگی عمل نشده دولت احمدینژاد را کاملا از یاد برده و کسی را به خاطر عملنشدن وعدهها بازخواست نمیکنند. در میان این هیاهوها بسیاری از ناظران سیاسی بر این باورند که جنس این دغدغهها عمدتا سیاسی است.
فرافکنی ممنوع
فرهنگ در کشور ایران تنها به دست وزارت ارشاد سپرده نشده است؛ بسیاری از نهادهای فرهنگی کشور بخشی از بدنه مدیریت فرهنگ را در اختیار دارند. شاید بهترین راه جلوگیری از تنش این باشد که هر نهادی تنها به وعدههایی که خود به خانواده فرهنگ داده است بپردازد و هر روز نهاد دیگر را مورد حمله و هجمه قرار ندهد. در این شرایط است که میتوان به حل معضلات و مشکلات جامعه فرهنگی کشور به مرور زمان امیدوار شد. فرافکنی و عدم تعامل نهادهای گوناگون با یکدیگر نتیجه و آسیبی جز گسستگی فرهنگی و انباشت مشکلات فایده دیگری نخواهد داشت.