آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش خبر آنلاین در دهه ۱۹۶۰ / ۱۳۴۰، روانشناسی به نام استنلی میلگرام «آزمایش شوک الکتریکی» معروف خود را اجرا میکرد. یک «آزمایشگر» به هر شرکتکننده آموزش میداد تا به شخصی که در اتاق مجاور بود و دیده نمیشد، از طریق یک پنل کنترلی، شوک الکتریکی فزایندهای اعمال کند. به شرکتکنندگان گفته شده بود که این آزمایشی است تا اثر تنبیه کردن را روی یادگیری نشان دهد. آنها در پاسخ به هر بار شوک که وارد میکردند، صدای آشکار فریاد از روی درد را میشنیدند، اما واقعیت این بود که کسی از این شوکها آسیب نمیدید.
میلگرام مجذوب این شده بود که چقدر شرکتکنندگان از دستورات غیرانسانی آزمایشگر پیروی میکنند. نتایج او نشان داد که افراد معمولی زیادی هستند که اگر شخصی به آنها اجازه و اختیار چنین کاری دهد، آمادهاند چنین کارهای وحشتناکی را انجام دهند.
به گزارش نیوساینتیست، آزمایشهای نمایشی میلگرام اثر گذار بوده و هنوز هم هستند، اما بیهزینه هم نبودند! شرکتکنندگان در آزمایش، استرس هیجانی زیادی را تجربه میکردند و به همین دلیل این آزمایش در زمره غیراخلاقیترین آزمایشهایی قرار میگیرد که تا به حال انجام شده است. استاندارهای علمی تغییر کردهاند و روانشناسان حرفهای نمیتوانند آزمایشهای میلگرام را تکرار کنند. برخی پژوهشهای دیگر نیز در قرن بیستم انجام شده که هرچند جذابیت علمی بالایی داشتند، اما تکرار آنها نیز از لحاظ اخلاقی غیر ممکن است. در ادامه با ۴ مورد دیگر از این آزمایشهای ممنوع آشنا میشوید.
سه مسیح اپسیلانتی
در سال ۱۹۵۹ / ۱۳۳۸ روانشناسی به نام میلتون روکیچ سه بیمار روانی را که هر کدام فکر میکردند مسیح هستند، گرد هم آورد تا برای دو سال با هم در بیمارستان ایالتی اپسیلاتی در میشیگان زندگی کنند. هدف روکیچ این بود که ببیند آیا این کار میتواند هذیانگویی آنها را تغییر دهد. البته نتیجه این آزمایش هم چیزی جز شکست نبود!
پروژه ماورای MK
سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) در این برنامه تحقیقاتی که در دهههای ۱۹۵۰ / ۱۳۳۰ و ۱۹۶۰ / ۱۳۴۰ جریان داشت، حالتهای ذهنی شرکتکنندگان را (که اغلب بیاطلاع بودند) با استفاده از داروهای تغییردهنده ذهن ، هیپنوتیزم و محرومیت از خواب دستکاری میکرد. جزئیات دقیق این پروژه را نمیتوان به سادگی مشخص کرد، زیرا بسیاری از اسناد آن عمدا از بین رفته، اما ثابت شده که برخی از آزمایشهای آن مهلک بودهاند. به طور مشخص، یکی از دانشمندان سیا به نام فرانک اوسون در رویدادی اسرارآمیز بعد از مصرف یک نوشیدنی حاوی LSD مرد.
آلبرت کوچولو
در آزمایش مشهور سال ۱۹۲۰/۱۲۹۹ که درباره شرایط هیجانی بود، پسری ۹ ماهه به نام «آلبرت B» اولین نفری بود که در معرض محرکهای گوناگون از جمله خرگوش و موش که از هیچکدام نمیترسید، قرار گرفت. زمانی که ظاهر حیوان همراه با یک صدای بنگ بلند همراه بود، خیلی سریع آلبرت در پاسخ به این تنها محرک بیضرر، ترس را نشان داد.
نه تنها این آزمایش به طور ذاتی بیرحمانه بود، بلکه به آلبرت هم کمک نشده بود تا بر ترس شرطی خود غلبه کند.
غار دزدان
برای آزمودن اینکه چطور رقابت بین گروهها روی ارتباطات اجتماعی تاثیر میگذارد، روانشناسی به نام مظفر شریف در حد فاصل سالهای ۱۹۴۹ / ۱۳۲۸ تا ۱۹۵۴ / ۱۳۳۳، یک سری پژوهش را در کمپهای تابستانی پسران واقع در پارک ایالتی غار دزدان اوکلاهاما انجام داد. او پسرانی را که باهم دوست بودند، در گروههای متفاوت تقسیم کرد و گذاشت که آنها بر سر منابع اندک رقابت کنند. بخشی از آزمایش شامل یک سری برخوردهای خشونتبار بین گروهها بود (هرچند در ادامه آزمایش، اعضای گروهها توانستند از بروز خشونت جلوگیری کنند).
مشکل غیر اخلاقی اصلی در اینجا این بود که پسرها از اینکه در آزمایشی شرکت کردند که در آن دنیایشان به طور عمدی دستکاری شده است، بیخبر بودند.