کد خبر: ۲۶۳۸۳۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۵
بزرگداشت «عباس یمینی شریف»

وفادار به عناصر بومی در قلمروی شعر و ادبیات کودکان

«شب عباس یمینی شریف» صد و شصت و نهمین شب از شب های مجله بخارا بود که با همکاری بنیاد فرهنگی ملت، مرکز دایره‎المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینه پژوهشی ایرج افشار، عصر دیروز شنبه 5 مهر ماه 1393 برگزار شد.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب- حمیدرضا محمدی: «علی دهباشی» این نکوداشت را با خواندن شعر «ما فرزندان ایرانیم» از عباس یمینی شریف آغاز کرد و سپس از هوشنگ مرادی کرمانی دعوت کرد تا اولین سخنران این مراسم باشد. و «هوشنگ مرادی کرمانی» از عباس یمینی شریف چنین سخن گفت: «عباس یمینی شریف همانطور که آقای دهباشی گفت معلم همه ماست. من یادم هست که روزی در شبانه‎روزی برای اولین بار یکی از بچه‌‎ها گنجینه بسیار بزرگی نشانم داد که مجموعه‎ای بود از کیهان بچه‎ها و در حقیقت کیهان بچه‎ها دنیای جدیدی را به روی من باز کرد. من تا سیزده سالگی در روستا بودم و بعد در کلاس پنجم ابتدایی که آمدم به کرمان، به دلیل نداشتن پول و بعد هم چون وسط سال بود مجبور شدم به شبانه‎روزی بروم تا کلاس ششم را بگیرم. و در روستا که بودم به قصه‎های مادربزرگم ، که او و پدربزرگم اولین استادان قصه‎نویسی من بودند، گوش می‎دادم.» 

به گزارش آفتاب، مرادی کرمانی در ادامه افزود: «در کرمان بود که با عباس یمینی شریف آشنا شدم. بزرگترین خدمتی که عباس یمینی شریف به آدم‎‏هایی مثل من کرد این بود که سادگی، صفا و مهر و عاطفه را از طریق واژه‎هایی بسیار ساده، جمله‎های خیلی ساده و در عین حال شیرین به ما یاد داد. بعدها هم که در کتاب‎های درسی نوشته‎های او را خواندیم. این گذشت تا من آمدم به تهران و به شورای کتاب کودک رفتم. من خیلی دلم می‎خواست با عباس یمینی شریف از نزدیک آشنا شوم که همین طور هم شد و ما در شورای کتاب خیلی با هم اخت شدیم. خیلی خوب همدیگر را پیدا کردیم. یک رابطۀ عاطفی بین ما برقرار شد.» 

در ادامه مرادی کرمانی به درس‎هایی اشاره کرد که از عباس یمینی شریف آموخته بود: «یکی از چیزهایی که برای من مهم بود این بود که عباس یمینی شریف بسیار به نوشته و کتاب شاید بیش از آنچه لازم بود اهمیت می‎داد. شنیدم وقتی که داشت از این دنیا می‎رفت، آخرین کتابش را منتظر و چشم به راه بود که بردند و به او دادند و او نیز آن را روی سینه‎اش گذاشت و از دنیا رفت. عباس یمینی شریف شورای کتاب کودک را در موارد بسیار یاری کرد و می‎شود گفت نجات داد. چیز دیگری که خاطرم هست فرهنگ‎نامه کودکان و نوجوانان بود که من یادم هست ما در جلسات متعدد با احمد بیرشک و خانم انصاری و خانم توران میرهادی و استاد یمینی شریف و دیگران داشتیم و به این مسئله فکر می‎کردیم که چطور می‎توانیم فرهنگ‎نامه کودکان و نوجوانان دربیاوریم. و در این کار نیز عباس یمینی شریف و همین طور خانم توران میرهادی بخشی از هزینه را تأمین کردند. به هر حال، بحث درباره کتاب کودک و آنچه کودکان می‎توانند بیاموزند و آنچه عباس یمینی شریف برای کودکان ایران کرده بسیار هست و دیگر دوستان نیز به آن اشاره خواهند کرد.» 

«پرویز کلانتری» دیگر سخنران این مراسم بود که از تصویرگری برای کتاب‎های عباس یمینی شریف حکایت کرد: «زندگی آدم‌ها در یک ایستگاه‎هایی تلاقی می‎کند که نتایجی را به دنبال دارند. قطار زندگی من با یمینی شریف در ایستگاه نقاشی برای کتاب‎های یمینی شریف اتفاق افتاد. درست نمی‎دانم از کجا ما آشنا شدیم. فکر می‎کنم اولین بار در شورای کتاب کودک بود که با هم آشنا شدیم ولی یک پیوند خونی با هم داشتیم که هر دوی ما، ایشان در قلمرو شعر و ادبیات و من در قلمرو نقاشی، به عناصر بومی وفادار بودیم و همچنان من وفادارم. از میان کتاب‎هایی که برای یمینی شریف نقاشی کردم، کتاب بابا علی را به من داد که برایش نقاشی کنم . من کارم این است که اول داستان را می‎خوانم، نقاشی به نانوشته‎های لابه لای خطوط می‎پردازد، چیزهایی را که آنجا توضیح نداده. این باباعلی، خانه‎اش، اتاقش چه جوری است، رختخوابش را کجا پیچیده و گذاشته، این‎ها چیزهایی است که دیگر یمینی شریف نگفته، من باید فکر کنم و آن نانوشته‎های لا به لای داستان را به قدرت تخیل ببینم، چیزهایی را که دیدم و با آن وفاداری که به عناصر بومی دارم، زندگی روستایی را می‎شناسم، می‎دانم داخلش چه شکلی است، نقاشی کنم. این درست همان جایی بود که یمینی شریف می‎خواست. من حیرت می‎کردم، وقتی نقاشی من را می‎دیدید، می‎فهمید همین را می‎خواستم. ارتباط ما با هم در همین است، وفاداری به عناصر بومی. او شعر ساده می‎‎گوید و من هم نقاشی را ساده می‎کشم. از آرتیست بازی‎های عجیب و غریب خوشم نمی‎آید. این یک پیوند ارگانیک، خونی و عجیب و غریب می‎داد که هر دوی ما را به هم پیوند می‎داد.» 

سپس «نوش‎آفرین انصاری» از روزهایی حکایت کرد که عباس یمینی شریف در شورای کتاب کودک بود و پیش از آن اشاره کرد که مهمان عزیزی را با خود آورده است، خانم فریده فرجام ، نویسنده قصه‎های کودکان و روایتگر قصه مهمانان ناخوانده که زنی که در این قصه هست، آن پیرزن ، نمادی است از فرهنگ ما.

«می‎خواهم درباره ارتباط عباس یمینی شریف با شورای کتاب کودک و تداوم آن می‎خواهم صحبت کنم و می‎خواهم بگویم که آقای یمینی شریف یک مروج خواندن بودند. و می‎خواهم تکیه کنم بر کیهان بچه‎ها. فکر می‎کنم آشنایی ایشان با خانم توران میرهادی، که خیلی تأسف خوردند که نمی‎توانند در این مراسم شرکت کنند، به عنوان نویسنده، شاعر و مدیر، برمی‎گردد به نیمه دوم دهه سی، زمانی که نمایشگاه‎های کتاب تشکیل شد. در سال 41 ایشان به عنوان یکی از مؤسسین شورا، یعنی این سازمان مردم نهاد، وارد می‎شوند و در واقع خیلی از کسانی که در جمع سی و چند نفری که شورا را تشکیل می‎دادند، فقط عنوانی تشریفاتی داشتند، حضورشان و شرکتشان مشوقی بود برای ما اما هیچ وقت عضو شورا نشدند. آقای یمینی شریف از همان ابتدا تا هنگام کهولت و فوتشان همواره عضو شورا بودند. در بسیاری از فعالیت‎های شورا حضور داشتند، عضو هیئت مدیره و خزانه‎دار شورا. شورا هم همیشه بی‎پول بود و هست. آقای یمینی شریف یک کیف چرمی کوچک داشتند و همیشه به عنوان خزانه‎دار آرزو می‎کرد شورا پول بیشتری داشت. اگر تاریخچه تحلیلی شورا نوشته شود، قطعاٌ حضور ایشان را در خیلی از فعالیت‎ها خواهیم دید. من می‏خواهم در اینجا اشاره کنم به ده جلد تاریخ ادبیات کودکان در ایران، کتاب فوق‎العاده مهمی است. همه شما که الآن در اینجا حاضر هستید، تاریخ ادبیات کودکان را می‎شناسید. این ده جلد واقعاٌ اثری عظیم هست. در سه جلد آخرش به ارتباط نزدیک ایشان و شورا هم پرداخته شده است که می‎شود ردیابی کرد. خود شورا هم همیشه به ایشان ارج می‎نهاد و یک همایش داشتیم و ارج‎نامه‎ای را هم منتشر کردیم و دیدگاه‎های ایشان را در حوزه ادبیات کودک مورد بررسی قرار دادیم. آنچه که من قصد دارم در اینجا بر آن تأکید کنم بحث ترویج‎گری ایشان بود» 

انصاری در ادامه افزود: «ایشان مدیر مسئول کیهان بچه‎ها بود و در گزینش مطالب نقش اصلی داشتند. انتشار کیهان بچه‎ها قبل از تأسیس شوراست اما من به تاریخچه این نشریه از سال 41 تا شانزده سال بعد می‎پردازم. یکی از دلایلی که من فکر می‎کنم که از مرحوم یمینی شریف به عنوان یک مروج یاد کرد این بود که ایشان مخاطب خودشان را می‎شناختند، از ویژگی‎هایش خبر داشتند و در حقیقت کودک را از بزرگسال جدا کردند و برای کودک هویت خاصی قائل بودند. نگاهشان به کودک، دوران خردسالی و نوجوانی را دربرمی‎گیرد و همین نگاه را در کیهان بچه‎ها دنبال می‎کنند و به همین دلیل کیهان بچه‎ها نزد خانواده‎ها از ارزش خاصی برخوردار می‎شود. زبان فارسی که در کیهان بچه‎ها به کار برده شده پخته و روان هست و خود به خود جامعه کشیده می‎شود به طرف زبان قدرتمند و توانمند فارسی. به انواع ادبیات توجه می‎شود. در برخی از شماره‎ها به ادبیات غیرداستانی می‎پردازند. چطور می‎شود که غیرداستان و مباحث علمی در کیهان بچه‏‎ها به عنوان یک جریان ترویج علمی درمی‎آید. به این دلیل که سبک یمینی شریف سبک داستان‎وار است و به همین دلیل مطلب علمی را هم خواندنی می‎کند. در حوزه ادبیات کلاسیک، ایشان چه می‎کند که مروج خواندن شود. می‎روند سراغ داستان‏‎های دنباله‎دار. هر هفته آن انتظار، آن دقیقه‎ای که مجله می‎رسد و پی گرفته می‎شود. داستان‎های پلیسی و داستان‎هایی درباره مدرسه نشان می‎دهد که چقدر ایشان به محیطشان آشنا هستند. توجه می‎کنند که ادبیات کلاسیک اروپایی را هم به بچه‎ها بشناسانند. نویسندگانی چون ژول ورن، دیکنز، جک لندن، استیونسون، هانس کریتسین آندرسن، دفو و شکسپیر کار ارائه می‎دهند. همین طور که گفتم از سال 42 خدمت ایشان ارادت داشتم، تا زمان بیماری، تا زمانی که در بستر بودند. کنارشان نشستم و ایشان گفتند که آرزو دارم نوه‎هایم فارسی یاد بگیرند و به خود ببالند. حتی سبک حرف زدن ایشان هم داستان وار بود. کیهان بچه‎ها باعث شد که نویسندگان، مترجمان و تصویرگران بسیاری رشد کنند.» 

و سپس انصاری به جوایزی اشاره کرد که در شورای کودک در نظر گرفته شده است: «زمانی که در سال 1390 مهندس هومن یمینی شریف به شورا آمدند و پیشنهاد دادند که جایزه‎ای از سوی شورا به نام عباس یمینی شریف داده بشود، طبعاٌ استقبال کردیم . نشان خاص و تندیس خاصی تهیه شد که بسیار زیبا بود و این جایزه به شعر اختصاص داده شد و اتفاق خوشی بود که باعث شد که شعر کودک رشد کند و شاعران خوبی در این زمینه داشته باشیم. »

در پایان نوش آفرین انصاری یادی کرد از دکتر محمود افشار، ایرج افشار و همسر ایشان. سپس «فریده فرجام» طی سخنانی کوتاه از شیوه قصه نویسی خود سخن گفت و پس از آن هومن یمینی شریف بود که از خاطرات خود با پدر روایت کرد و اشاره داشت به فیلم مستند «نغمه‎سرای کودکان» که یکی از خاطرات خوب او محسوب می‎شود. هومن یمینی شریف از دوران کودکی پدرش، از سختی‎های زندگی که متحمل شده بود و از موفقیت‎های او سخن گفت. 

پس از آن نوبت به «هومن ظریف» رسید تا پیش از پخش بخشی از فیلم نغمه‎سرای کودکان طی سخنانی کوتاه چنین بگوید: «سال 1385 بود گمانم كه شوراي كتاب كودك مراسم بزرگداشتي براي زنده ياد عباس يميني شريف برگزار كرد.اوايل همكاري من با روزنامه اطلاعات بود و جناب آقاي دعايي صاحب امتياز روزنامه، يك روز من را صدا كرد كه فلاني، گويا بزرگداشتي براي يميني شريف در حال برگزاري است، اين برنامه را پوشش خبري بده. با سركار خانم انصاري تماس گرفتم و سپس متوجه حضور هومن يميني شريف، فرزند جناب يميني شريف در اين برنامه شدم. هميشه روزنامه‌نگاران به دنبال زاويه ديد جديدي در مواجهه با يك سوژه خبري هستند.سعي كردم در مصاحبه‎ای که قرار بود انجام شود به پازل تاريخ شفاهي فرهنگي ايران نكاتي اضافه شود.مصاحبه انجام شد و در هنگام بازخورد چاپ اين مجله،متوجه شدم كه بسياري از مطالب، مجالي خالي از يك گفتگو مطبوعاتي براي عرض اندام مي خواهند. سال‌هاي بعد، پس از چند دوره مطالعه و سبك سنگين كردن خود سوژه  دل به دريا زدم و با پيشنهاد تدوين و نگارش تك نگاري درباره عباس يميني شريف خدمت جناب هومن يميني شريف رفتم .به دلايلي نگارش كتاب منتفي شد.سال 1387 شد. سرود اي ايران را بيشتر از پيش در دل و جانم طنين انداز يافتم. با سركار خانم دكتر هما گل گلاب مصاحبه اي مطبوعاتي انجام دادم و آن آغازه خار خار رسيدن به گلستان فيلم مرز پرگهر درباره دكتر حسين گل گلاب شد.1389 فيلم مرز پرگهر به انجام رسيد . باران بود طبع سرود اي ايران را باور كردم .اينكه متعلق به همه ايرانيان بود.باران بودن طبع سرود اي ايران، من را متوجه باران بودن طبع يميني شريف كرد. نكته ديگر مشابهات، فرزندان اين دو عزيز بود.

دكتر داريوش گل گلاب، اگر چه بنا بر نسبي فرزند دكتر گلاب گلاب بود اما به عنوان فرزند معنوي حسين گل گلاب را در سال هاي آخر عمر پاي دوربين فيلمبرداري قرار داد و يادگاري ارزنده براي تاريخ شفاهي فرهنگ و موسيقي ايران بر جاي گذاشت كه كمك حال من شد .اين بار نيز هومن، با خوش منشي، پدر خويش را نه به خاطر فقط پدر نسبي، بلكه به عنوان پدر معنوي و سببي، جلوي دوربين گذاشته بود و اتوبيوگرافي تصويري آن را به صورت منشن در آورده بود و اين منشن، منش يميني شريف را به خوبي در قاب تصوير نشان مي داد، هم مستند مرزپرگهر و هم مستند نغمه سراي كودكان، از نظر به مفهوم بامسمايي در كنه و ذات خود مستند هستند.اين دو مستند، استناد به احوالات و اسناد مي كنند.در برابر ذوق و تخييل كارگردان، مقاومت كرده اند تا مستند باقي بمانند.به نظر من مستند فرهنگي درباره شخصيت هاي معنوي بايد به ذوق به ديده آفت بنگرند.تعريف من از ذوق سرچشمه بالنده آن در زيباشناسي دروني حاصل از منيت كارگردان است بيان خود شخصيت فرهنگي در مستند پرتره است به استيفا از مشك آن است كه خود ببويد نه آن كه عطار بگويد.بنابراين ((من)) تبديل به ((فرامن)) شد تا هومن و هما راحت تر اسناد پدر را معرفي كنند.در مستند يميني شريف، استاد جلال رفيع نويسنده، شاعر و طنزپرداز عزيز فرخي يزدي را در ملاقات با يميني شريف كودك نقش آفريني كرده است.

آه، ايران عزيز

سرزمين زرخيز

زده بر سينه خود خاك قشنگت گل سرخ

گل سرخي كه به رويش خندد، صبح و هنگام غروب ،قرص سرخ خورشيد.

برهمه پيكرپاكت گلريز

سرزمين يزدان مرز ياران اهورا مزدا جاودان خاك خدا خاك پاك يزدان.

كه همه چشم طمع دوخته اند از درون و برون.

اين بخشي از شعر ايران عزيز بود كه مايلم با توجه به سند موافقت زنده ياد يميني شريف با دكتر گل گلاب و دكتر مفخم پايان اين شعر را متاثر از اي ايران اي مرز پر گهر بدانم. و قدمت دارد.شالوده و اساس شعر كودك در كشورما، اگر بپذيريم كه چاپ مجله كودكان در اواخر دهه سي خورشيدي به همت ابراهيم بني احمد و عباس يميني شريف، آغاز آن است. درود بيكران بر شما گراميان، درود بر شما كه دغدغه شمايانِ پاك، درهمهمه اين پايتخت فعال، فرزندان ايران را دلگرم مي سازد.» 

پخش قسمتی از فیلم نغمه سرای کودکان پایان بخش این مراسم بود. 
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۵۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
2
0
چه مسخره
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین