«حسین باهر»؛ دبیر همایش «بزرگداشت جلال الدین محمد مولوی» در گفتوگو با «آفتاب» مطرح کرد:
باهر مولانا را شخصیتی با گستره اندیشه و بینش جهانی دانست که همه بشریت را تحت تاثیر خود کرده است: «امروز، هفتم مهر، روز مولانا است. مولانا روحی به وسعت بی نهایت دارد تا جایی که به وحدت با خالق که همان توحید است، می رسد. مولانا تمام مسائل زمان و مکان، از بدو خلقت تا آخرت را، مورد مداقه قرار داده و اشراقاً به آنها رسیده است. به همین سبب هم هست که می کوشد تا تلنگری به ذهنیت بشری زند.»
آفتابنیوز : آفتاب- سرویس فرهنگی: «هرکس نقش خود را در افکار مولانا نقاشی می کند و با او همنوا میشود.» این را «حسین باهر» در گفتوگو با «آفتاب» بیان کرد. او که اگرچه استاد جامعهشناسی و روان شناسی است، اما سال هاست که در عرصه مولاناپژوهی کار کرده و به غور در اندیشه های مولانا پرداخته، دبیر همایش «بزرگداشت جلال الدین محمد مولوی» هم هست که مقرر است، عصر امروز در سالن همایش های بین المللیِ دانشگاه شهید بهشتی با حضور بزرگانی چون محمدرضا شفیعی کدکنی، محمدعلی موحد، کریم زمانی، توفیق سبحانی، پری صابری و شهرام ناظری، از ساعت 17 تا 21 برگزار شود.
باهر مولانا را شخصیتی با گستره اندیشه و بینش جهانی دانست که همه بشریت را تحت تاثیر خود کرده است: «امروز، هفتم مهر، روز مولانا است. مولانا روحی به وسعت بی نهایت دارد تا جایی که به وحدت با خالق که همان توحید است، می رسد. مولانا تمام مسائل زمان و مکان، از بدو خلقت تا آخرت را، مورد مداقه قرار داده و اشراقاً به آنها رسیده است. به همین سبب هم هست که می کوشد تا تلنگری به ذهنیت بشری زند.»
وی شیفتگی انسان ها به مولانا به آن سبب می داند که لابد گمشده خود را در اشعار و افکارش می یابند و تا این اندازه، مشتاق و مرید او هستند: «عرفان کاربردی یا همان کاربردهای عرفانی، همان چیزی لست که مولانا از آن بهره برده و تلاش کرده تا بینش های لازم را دریافت کند. مولانا چون زنبور عسل است که چون زنبور که شهد هر گلی را می گیرد تا عسلی خوش طعم تحویل دهد، او هم، بدون تعصب، در همه دین ها و آیین ها گشته و بهترین هایشان را دریافت کرده است. به خاطر همین هم هست که خود می گوید: «هرکسی از ظن خود شد یار من/ از درون من نجست اسرار من». در واقع هرکس نقش خود را در افکار مولانا نقاشی می کند و با او همنوا می شود. ما به فقط به ظاهر اشعار مولانا توجه می کنیم اما پیام او لابه لای اشعارش نهفته است. خود می گوید که اشعار من چون کاه و گندم است و خودتان باید دانه های گندم را جدا کنید. اما عده ای شکل جسدی مولانا را برداشت کردند مانند آنچه در قونیه است.بعضی شکل کلامی او را اخذ کردند که همان مولویات است و عده ای دیگر هم شکل لباسی او را که نمونه آن همان صوفیه است.»
این روانشناس و جامعه شناس، مولانا را انسانی جهان شمول می داند و تصریح می کند: «عشق آن باشد که حیرانت کند/ بی نیاز از کفر و ایمانت کند» وقتی کسی این بیت و امثال آن را بخواند افق دیدش بالاتر می رود. به واقع لقب مولانا تنها برای او برازنده است که به معنای «مولای ما» می توان معنایش کرد که اگر نبود، از تمام اقوام و آیین ها به تشییع جنازه اش نمی رفتند. نمونه این اندیشه ژرف، گسترده و بلند را نمی توان پیدا کرد. مولانا با اندیشه صلح طلبانه و در ضدیت با رذایل اخلاقی، نیاز جامعه امروز است که قبح هر آنچه مذموم به نظر می رسید، ریخته است. لازم است که خود را بازیابی کنیم.»