يگانگي روح آدمي با زيبايي هاي طبيعت
بدرود زمستان، درود بهار
آفتابنیوز :
به راستي چه چيزي اين روح مدام سركش آدمي را وا مي دارد تا در نقطه اي به تعادل برسد، در نقطه اي كه اگر «اصل تعادل» نباشد، حيات آدمي و حتي حيات هستي گرفتار بي نظمي ها مي شود و سرنوشتي چون هدم و نيستي نخواهد داشت.
چه كسي گفت كه روح آدمي را بايد از پليدي ها دور كرد؟ و چه زماني نيكوتر، براي چنين وظيفه اي خطير است، آيا اين نوروز است كه چنين وظيفه اي را به عهده مي گيرد يا اين عقل مآل انديش و عاقبت نگر بشري است كه موظف است در جايي- حتي براي لحظه اي اگر باشد- خود را چنان روح بهاري مصفا و معطر سازد.
نوروز يك خاطره نيست و فقط يك تاريخ صرف هم نيست، نوروز نماد حيات عالي بشري است. در كجا مي توان چنين آيين و رسمي را يافت كه انسان را به طبيعت و به زمين كه زادگاه و گورگاه اوست و سرشتگاه بودن آدمي است، پيوند دهد.
ترديدي نيست كه هرچه هموندي و دمسازي آدمي با طبيعت بيشتر شود روح آدمي و آرمان هاي او هم لطيف، انساني و زيبا مي شود. روح زيبا در جان زيبا معنا مي يابد و اين جان شيفته و زيبا گويي در بهار تبلور مي يابد.
بهار را عاشقانه و با هزاران اميد بر سر سفره رنگين خويش مي نشانيم و اين درحالي است كه زمستان را با همه هداياي زيبايش بدرقه مي كنيم.
اگر بهار زيباست، شك نبايد كرد كه زمستان پربار و سخاوتمندي در پي بود تا اين پيشامد مبارك حلول كرد.
رايحه و عطر گل هاي بهاري اما ما را نبايد در گرداب فراموش و نسيان از هستي ديروز بيندازد. ديروز اگر سرد و پربرف و باران بود آن حاصل ذات طبيعت شگفت انگيز و زمين پرشكوه است. زمين چون مادري سخاوتمند دست دختران خود را مي گيرد و كرم و نعم آن را به زمينيان هبه مي كند. دختر بهار، دختر تابستان و دختر پاييز در كنار ننه سرماي مهربان، هستي انسان را رقم مي زنند و ما در نقطه اي از تعادل و گرانيگاه زندگي دست همديگر را مي گيريم و به هم شادباش مي گوييم.
نوروز مي آيد تو گويي كه نسل امروز ايران در اين روز مبارك با تمامي نسل هاي خود جشني باشكوه برگزار كند و دست در دست نياكان خويش فردايي زيبا و بهاري را مي سازد. نوروز روز وحدت و يگانگي همه ايرانيان و همه جان هايي است كه زيبايي ها را دوست مي دارند و در پي حفظ آرمان هاي عالي بشري اند.
نوروز را در جان خويش نيز نو مي كنيم و آن را به هميشه هستي پيوند مي دهيم.
نوروزتان پيروز.
به راستي چه چيزي اين روح مدام سركش آدمي را وا مي دارد تا در نقطه اي به تعادل برسد، در نقطه اي كه اگر «اصل تعادل» نباشد، حيات آدمي و حتي حيات هستي گرفتار بي نظمي ها مي شود و سرنوشتي چون هدم و نيستي نخواهد داشت. چه كسي گفت كه روح آدمي را بايد از پليدي ها دور كرد؟ و چه زماني نيكوتر، براي چنين وظيفه اي خطير است، آيا اين نوروز است كه چنين وظيفه اي را به عهده مي گيرد يا اين عقل مآل انديش و عاقبت نگر بشري است كه موظف است در جايي- حتي براي لحظه اي اگر باشد- خود را چنان روح بهاري مصفا و معطر سازد.
نوروز يك خاطره نيست و فقط يك تاريخ صرف هم نيست، نوروز نماد حيات عالي بشري است. در كجا مي توان چنين آيين و رسمي را يافت كه انسان را به طبيعت و به زمين كه زادگاه و گورگاه اوست و سرشتگاه بودن آدمي است، پيوند دهد.
ترديدي نيست كه هرچه هموندي و دمسازي آدمي با طبيعت بيشتر شود روح آدمي و آرمان هاي او هم لطيف، انساني و زيبا مي شود. روح زيبا در جان زيبا معنا مي يابد و اين جان شيفته و زيبا گويي در بهار تبلور مي يابد.
بهار را عاشقانه و با هزاران اميد بر سر سفره رنگين خويش مي نشانيم و اين درحالي است كه زمستان را با همه هداياي زيبايش بدرقه مي كنيم.
اگر بهار زيباست، شك نبايد كرد كه زمستان پربار و سخاوتمندي در پي بود تا اين پيشامد مبارك حلول كرد.
رايحه و عطر گل هاي بهاري اما ما را نبايد در گرداب فراموش و نسيان از هستي ديروز بيندازد. ديروز اگر سرد و پربرف و باران بود آن حاصل ذات طبيعت شگفت انگيز و زمين پرشكوه است. زمين چون مادري سخاوتمند دست دختران خود را مي گيرد و كرم و نعم آن را به زمينيان هبه مي كند. دختر بهار، دختر تابستان و دختر پاييز در كنار ننه سرماي مهربان، هستي انسان را رقم مي زنند و ما در نقطه اي از تعادل و گرانيگاه زندگي دست همديگر را مي گيريم و به هم شادباش مي گوييم.
نوروز مي آيد تو گويي كه نسل امروز ايران در اين روز مبارك با تمامي نسل هاي خود جشني باشكوه برگزار كند و دست در دست نياكان خويش فردايي زيبا و بهاري را مي سازد. نوروز روز وحدت و يگانگي همه ايرانيان و همه جان هايي است كه زيبايي ها را دوست مي دارند و در پي حفظ آرمان هاي عالي بشري اند.
نوروز را در جان خويش نيز نو مي كنيم و آن را به هميشه هستي پيوند مي دهيم.
نوروزتان پيروز.
گزارش خطا
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره عضویت در خبرنامه