داستانسرایی داماد در بی‌گناهی از قتل مادرزن
دامادی که در قتل مادرزنش گناهکار شناخته شده است در جلسه محاکمه برای تبرئه خود داستانسرایی کرد.
آفتاب‌‌نیوز : به گزارش ایران، عصر 6 فروردین ماه سال گذشته وقتی پسر خانواده از محل کارش به خانه بازگشت هنگام ورود به سالن پذیرایی ناگهان با پیکر بی‌جان مادرش به نام «مریم» که روی زمین افتاده بود، روبه‌رو شد.
این جنایت با دستور بازپرس دادسرای شهرستان بهارستان تحت تجسس‌های ویژه پلیس جنایی قرار گرفت و آنان به داماد این زن مشکوک شدند.
«حمیدرضا» 31 ساله سرانجام روز 9 فروردین ماه سال 93 بازداشت شد و گفت: همسرم با من قهر کرده و به خانه پدری‌اش رفته بود، روز حادثه به خانه مادرزنم رفتم تا با او حرف بزنم اما بین من و مادرزنم مشاجره لفظی درگرفت و در یک لحظه چاقویی برداشتم و به مادرزنم حمله‌ور شدم و او را کشتم سپس جواهرات و پول‌های خانه‌شان را به سرقت بردم تا وانمود کنم دزد وارد خانه شده است.
صبح دیروز حمیدرضا در شعبه 84 به ریاست قاضی باقری و چهار قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفت و در آخرین دفاع خود گفت: روز حادثه به خانه مادرزنم رفتم تا با دخترش صحبت کند تا از لجبازی دست بردارد اما بین من و مادرزنم مشاجره لفظی درگرفت و وی وارد آشپزخانه شد و چاقویی برداشت و گفت از دست من خودکشی می‌کند. وقتی رفتم چاقو را از دستش بگیرم ضربه‌های چاقو را به خودش زد، همان لحظه رهایش کردم و از خانه‌شان بیرون دویدم.
دقایقی بعد دوباره به خانه‌شان رفتم، دیدم دیگر نفس نمی‌کشد. آنجا بود برای اینکه وانمود کنم دزد به خانه‌شان آمده النگوها و پول‌هایشان را برداشتم و فرار کردم. باور کنید من او را نکشتم و خودش خودکشی کرد.
این جنایت با دستور بازپرس دادسرای شهرستان بهارستان تحت تجسس‌های ویژه پلیس جنایی قرار گرفت و آنان به داماد این زن مشکوک شدند.
«حمیدرضا» 31 ساله سرانجام روز 9 فروردین ماه سال 93 بازداشت شد و گفت: همسرم با من قهر کرده و به خانه پدری‌اش رفته بود، روز حادثه به خانه مادرزنم رفتم تا با او حرف بزنم اما بین من و مادرزنم مشاجره لفظی درگرفت و در یک لحظه چاقویی برداشتم و به مادرزنم حمله‌ور شدم و او را کشتم سپس جواهرات و پول‌های خانه‌شان را به سرقت بردم تا وانمود کنم دزد وارد خانه شده است.
صبح دیروز حمیدرضا در شعبه 84 به ریاست قاضی باقری و چهار قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفت و در آخرین دفاع خود گفت: روز حادثه به خانه مادرزنم رفتم تا با دخترش صحبت کند تا از لجبازی دست بردارد اما بین من و مادرزنم مشاجره لفظی درگرفت و وی وارد آشپزخانه شد و چاقویی برداشت و گفت از دست من خودکشی می‌کند. وقتی رفتم چاقو را از دستش بگیرم ضربه‌های چاقو را به خودش زد، همان لحظه رهایش کردم و از خانه‌شان بیرون دویدم.
دقایقی بعد دوباره به خانه‌شان رفتم، دیدم دیگر نفس نمی‌کشد. آنجا بود برای اینکه وانمود کنم دزد به خانه‌شان آمده النگوها و پول‌هایشان را برداشتم و فرار کردم. باور کنید من او را نکشتم و خودش خودکشی کرد.
گزارش خطا
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره عضویت در خبرنامه 
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین
لینک های مفید