کد خبر: ۳۰۳۵۶
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۳۸۴ - ۰۰:۵۲

جنبش دانشجویی که به آلودگی هوا بند است

آفتاب‌‌نیوز : به عبارت دیگر شهادت چهره هایی مانند احمد قندچی، آذر شریعت رضوی،مصطفی بزرگ نیا، به سرعت می توانست به عنوان یک قطب انرژی زا، در جامعه تحرک، پویایی و انگیزه ایجاد کند. 

گسترش شهرنشینی و جنبش های ناشی از آن در کنار گسترش مراکز دانشگاهی، به مرور واجد چنین نقشی در کنار جنبش دانشجویی شد. در انقلاب اسلامی 57، هر چند بسیاری از حرکت ها از سایر شهرها آغاز می شد، اما تکلیف انقلاب باید با سران حکومت در تهران روشن می شد. انقلاب اسلامی سال 57، از یک نگاه محصول رشد مراکز علمی شهرنشینی در پرتو دو نگاه عدالت و آزادی خواهی در برابر استبداد و استعمار بود. 

سمت و سوی این منازعه نیز برای بسیاری آشکار بود( حال چه به درست و چه به غلط) فضای دو قطبی بربسیاری از حرکت ها سایه می افکند و تعارضات خود را از کشورهای مرکز، به کشورهای پیرامون تسری می داد. 

انقلاب سال 57 و فروپاشی جهان دو قطبی، فضای مذکور را از میان برد و اکنون باید برای ایجاد فضای جدید هر گروهی به سهم خویش تلاش می کرد. در این میان جنبش دانشجویی بنابر تعارضات ناشی از جنگ های داخلی، دچار دو دستگی شد و در یک تقسیم بندی سیاه و سفید، عده ای جنبش را به نظام تبدیل کردند و عده ای نیز به صف ضد نظام پیوستند. پایان ماجرا برای همگان کاملا آشکار بود. 

تمامی گروه های مشارکت کننده در انقلاب، مایل بودند تجسم قدرت برای تامین جامعه آرمانی باشند. این موضوع فاصله جنبش دانشجویی را با قدرت از میان برد، و در نتیجه درک ناشی از واقع بینی بر پایه حفظ فاصله میان جنبش با قدرت سیاسی و علم با قدرت سیاسی که اغلب بر پایه نقد استوار است از میان رفت. به عبارت دیگر، پرشدن شکاف ها که ناشی از اقتضائات بقای عمومی اجتماعات است، در این جا صادق نبود، یا بهتر بگوییم رفتن دانشجو به حوزه قدرت، در علوم سیاسی، به معنی پرشدن شکاف میان جنبش با قدرت نیست، بلکه به معنای نابودی جنبش و شکل گیری دولت بزرگ و فراگیر است. اما اکنون جنبش دانشجویی با نگاه به چنین نقائصی، مایل است به جبران اشتباهات گذشته بپردازد. غافل از آنکه، جنبش کنونی پس از 18 تیر سال 78، به خوبی نشان داد که بنیان هایش بر روی لایه ای از شعارها استوار است که برای استحکام آنها، باید از گفتمان تئوریک، به مرحله موضوع یابی، مساله یابی و سنجش مساله ها در نسبت با جنبش های دیگر بپردازد. چه امروز دیگر جنبش دانشجویی به تنهایی نمی تواند سرمشق راه گمشده خود و دیگران باشد. اکنون این سرمشقی است که هر گونه ای از آن را باید به کمک دیگر جنبش ها نوشت تا حلقه ها در اتصال با یکدیگر، جامعیت لازم برای تغییر را پیدا کنند. 

به همین دلیل است که جنبش دانشجویی حداقل در تهران، با تعطیلی حساب شده یا حساب نشده، ناشی از آلودگی هوا، یا بر اثر سقوط هواپیمای خبرنگاران، و . . .. و لغو مابقی مراسم در شهرستان ها توسط دولت به سرعت به محاق می رود. از این منظر جنبشی که استواری اش تحت تاثیر آلودگی هوا باشد، می توان پیش بینی کرد تا کجا توان راهبردی خود را حفظ خواهد کرد. 

همچنان که امروزه، رشته های دانشگاهی از مسائل رشته های دیگر درباره یک موضوع تحقیقی اطلاعی ندارند که این خود ناشی از روش غلط تحقیق و تدریس است، جنبش دانشجویی نیز به دلیل عدم تدوین تئوری همه جانبه از زاویه مسائل خودش، از دیگر جنبش های هم عرض خود بی اطلاع است، به همین دلیل شعار« اتحاد، مبارزه، پیروزی» هم نمی تواند درمانی برای اوضاع موجود باشد، زیرا حرکت بی ریشه است. والا 16 آذر امسال در تهران به دلیل تعطیل ناشی از آلودگی هوا نباید این گونه برگزار می شد. 
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین