کد خبر: ۳۲۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۸۳ - ۱۵:۲۰

سازندگان بمبهای هسته ای

آفتاب‌‌نیوز : هانس آلبرشت بته
هانس آلبرشت بته كه يك فيزيكدان آمريكايي مقيم در استراسبورگ آلمان بود، در دانشگاه هاي فرانكفورت و مونيخ تحصيل كرد. او در سال 1906 متولد شد و در سال 1935 براي تدريس در دانشگاه كورنل به آمريكا رفت. او مدير بخش نظري آزمايشگاه ملي لوس آلاموس بود و در بالاترين سطوح پروژه منهتن در جنگ جهاني دوم كه به توليد اولين سلاح هاي اتمي انجاميد شركت داشت. در فاصله سال هاي 1938-1935، او به مطالعه واكنش هاي هسته اي پرداخت و اين تحقيقات، در تلاش هاي بته براي بسط تئوري نوكلئوز مركب نيل بوهر مفيد واقع شد. در دهه 1980 و 1990، او برنامه هايي براي استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي درنظر داشت. او بيش از هر چيز، براي تئوري هايش درخصوص ويژگي هاي اتم، شناخته شده است. در سال 1967، بته براي كارهايش درخصوص انرژي خورشيدي و ستاره اي، جايزه نوبل فيزيك را دريافت كرد.
در سال 1995 و در سن 88 سالگي، بته نامه سرگشاده اي به تمام دانشمندان جهان نوشت و از آنان خواست از كار روي ابعاد مختلف فعاليت هاي ساخت و گسترش تسليحات هسته اي خودداري كنند.
«من يكي از افرادي هستم كه در اين خصوص كاركرده ام. اكنون كه نيم قرن از آن زمان مي گذرد، خوشحالم كه از جنگ جهاني دوم تا كنون اين سلاح ها به كار گرفته نشده اند. اما از سوي ديگر، احساس ترس شديدي نيز دارم زيرا اكنون ده ها هزار برابر بيشتر از سلاح هاي ساخته شده ما در لوس آلاموس، سلاح هسته اي ساخته مي شود.
امروزه ما در عصر خلع سلاح و نابودي تسليحات هسته اي قرار داريم. اما گسترش تسليحات هسته اي هنوز در برخي از كشورها ادامه مي يابد. مشخص نيست چگونه و در چه زماني، اين فعاليت ها متوقف خواهد شد. اما دانشمندان هنوز مي توانند از مهارت هاي خود در اين خصوص، صرف نظر كنند بنابراين از دانشمندان تمام كشورها مي خواهم كه ساخت، گسترش و پيشبرد سلاح هاي هسته اي را كنار بگذارند و اين اقدام را در مورد تسليحات كشتار جمعي مثل سلاح هاي شيميايي و بيولوژيكي نيز به كار ببندند.»

نوريس برادبري
نوريس برادبري در 30 ماه مي 1909 در سانتاباربارا در كاليفرنيا متولد شد. پس از فارغ التحصيلي در رشته شيمي از كالج پومونا، در رشته فيزيك در دانشگاه كاليفرنيا در بركلي ادامه تحصيل داد. در سال 1932، دكتراي خود را با كار روي حركت يون ها در گازها دريافت كرد.
برادبري دو سال بعدي را در انستيتو تكنولوژي ماساچوست به عنوان محقق كار كرد و سپس در سال 1935 به دانشگاه استانفورد رفت. در اين زمان، او موقعيت خود را به عنوان كارشناس مسائل هدايت برق در گازها، خصوصيات يون ها و الكتريسيته جو تثبيت كرد.
بين سال هاي 1944-1941، برادبري در مركز نيروي دريايي در دالگرن در ويرجينيا مشغول به كار شد. در جولاي 1944، براد بري كه بعدها فرمانده نيروي دريايي شد، به آزمايشگاه لوس آلاموس منتقل شد تا روي پروژه منهتن كار كند. در اين پروژه، او مسئول برنامه آزمايش انفجارها بود. برادبري سپس به عنوان مسئول سوار كردن اجزاي غيرهسته اي سلاح انفجاري پلوتونيوم براي اولين انفجار هسته اي در سايت ترينيتي در نيومكزيكو كه در 16 جولاي 1945 انجام گرفت منصوب شد.
اندكي پس از پايان جنگ جهاني دوم در سال 1945، به برادبري پيشنهاد شد به جاي رابرت اوپنهايمر، مدير مستعفي آزمايشگاه لوس آلاموس در اين پست قرار گيرد. با وجود آن كه برادبري قصد داشت به تدريس در استانفورد ادامه دهد، موافقت كرد كه براي شش ماه به عنوان مدير موقت در آنجا كار كند.
ترديدها در مورد آينده آزمايشگاه با ايجاد كميسيون انرژي اتمي در سال 1946 پايان يافت. برادبري به عنوان مدير دائمي لوس آلاموس ابقا شد و شاهد گسترش و آزمايش مداوم سلاح هاي هسته اي بود. آزمايشگاه، فعاليت هاي خود را از گسترش تسليحات به تحقيقات هسته اي و كاربردهاي هسته اي تغيير داد و چندين راكتور از جمله راكتورهاي سوخت هاي پلوتونيوم جامد و مايع و اورانيوم گازي را طراحي كرد. برادبري همچنين براي گسترش تحقيقات آزمايشگاه به عرصه هاي ديگر از جمله فيزيك، شيمي، متالوژي، تكنولوژي فضا و نيز برنامه هاي تحقيقات بيولوژيكي و پزشكي تلاش كرد.
برادبري جوايزي نيز از دپارتمان خدمات اجتماعي دفاعي در سال 1966 دريافت كرد و جايزه انريكو فرمي را نيز در سال 1970 دريافت كرد. او در سال 1970 بازنشسته شد اما در لوس آلاموس ماند.
او در 20 اوت 1997 درگذشت.

انريكو فرمي
انريكو فرمي كه از او به عنوان «معمار عصر هسته اي» ياد مي شود در 29 سپتامبر 1901 در رم ايتاليا متولد شد.
پس از فارغ التحصيلي از دانشگاه پيزا در سال 1922، او به مدت دو سال، در دانشگاه فلورانس تدريس مي كرد. فرمي دانشگاه فلورانس را ترك كرد تا پست استادي در رشته فيزيك نظري دانشگاه رم را به دست آورد.
در سال 1934، فرمي تئوري خود در مورد تابش اشعه بتا در امر راديواكتيويته را تكميل كرد و مطالعه در مورد ايزوتوپ هاي راديواكتيو از طريق بمباران نوتروني را ادامه داد. او همچنين معتقد بود كه به هنگام تاباندن نوترون ها به اورانيوم، نخستين عنصر ترانسورانيك را كشف كرده است. اين بمباران، موجب واكنشي شده كه بعدها توسط محققان ديگر به عنوان شكافت اتمي شناخته شد.
در سال 1938، فرمي مجبور شد به خاطر رژيم فاشيست موسوليني، ايتاليا را ترك كند. او به آمريكا رفت و به عنوان استاد فيزيك در دانشگاه كلمبيا مشغول به كار شد. در همان سال، فرمي جايزه نوبل فيزيك را براي كارش درمورد انرژي هسته اي دريافت كرد. فرمي در سال 1942 به دانشگاه شيكاگو رفت و اولين واكنش هاي زنجيره اي اتمي را انجام داد. در سال 1942 فرمي و دكتر لئو زيلارد، پروژه روش هاي كنترلي رها شدن انرژي هسته اي را به اتمام رساندند.
در طول جنگ دوم جهاني، فرمي به تيم دانشمندان لوس آلاموس در نيومكزيكو پيوست تا بمب اتمي بسازند. در پايان جنگ، فرمي، تحقيقات روي ذرات پرانرژي را براي اولين بار در جهان آغاز كرد. او در 28 نوامبر 1954 درگذشت.

لسلي گراوز
لسلي گراوز در 17 اوت 1896 در آلباني در نيويورك به دنيا آمد. يك سال در دانشگاه واشنگتن تحصيل كرد و دو سال نيز در انستيتو تكنولوژي ماساچوست بود و سپس وارد آكادمي نظامي وست پوينت شد. در سال هاي بعد از فارغ التحصيلي از وست پوينت در سال 1918، گراوز به مدرسه مهندسي رفت و در ارتش خدمت كرد.
در سال 1934، گراوز به سمت سروان ارتش ترفيع يافت. او در سال 1936 از مدرسه فرماندهي و پرسنل عمومي فارغ التحصيل شد و در سال 1939 نيز كالج جنگي ارتش را به پايان رساند. گراوز بار ديگر در سال 1940 به سمت سرهنگ ارشد ترفيع يافت. در همان سال، ساخت پنتاگون را درنظر داشت.
گراوز يك عامل و رهبر مهم در ساخت بمب اتمي بود و در مورد زمان و مكان استفاده آن نيز تصميم گيري مي كرد. در سال 1942 گراوز، مدير پروژه منهتن شد. او رابرت اوپنهايمر را به عنوان مدير آزمايشگاه لوس آلاموس منصوب كرد. همچنين كميته اي را براي پيشنهاد كردن هدف هاي مناسب استفاده از بمب تعيين كرد. گراوز فرماني براي ژنرال كارل اشپاتز فرمانده عمليات هوايي اقيانوس آرام صادر كرد تا «اولين بمب خود را آماده كند و اعلام كند كه آيا اجازه بمباران را پس از سوم اوت 1945 صادر مي كند يا خير.»
در مورد تصميم ترومن رئيس جمهور آمريكا براي استفاده از بمب اتمي، گراوز اضافه كرد: «تا آنجا كه به من مربوط مي شود، تصميم او بر مبناي عدم دخالت قرار گرفته بود، تصميمي كه برنامه هاي فعلي را مخدوش نمي كرد.» در سال 1944، گراوز به سمت ژنرال ارشد رسيد. او تا سال 1947، نقش مهمي در فعاليت هاي اتمي داشت و مسئوليت پروژه تسليحات خاص ارتش را به عهده داشت. گراوز در سال 1948 به عنوان سرتيپ منصوب شد و پس از آن بازنشسته شد. او در 13 جولاي 1970 بر اثر بيماري قلبي درگذشت.

جرج بوجان كيستياكوفسكي
جرج بوجان كيستياكوفسكي در 18 نوامبر 1900 در كي يف اوكراين متولد شد تا زمان وقوع انقلاب روسيه در سال 1917، او در مدارس خصوصي در كي يف و مسكو تحصيل مي كرد. ولي در زمان انقلاب به شاخه پياده نظام و تانك ارتش سفيد پيوست. وقتي بلشويك ها قدرت را در روسيه به دست گرفتند، كيستياكوفسكي يك سال را در كمپ هاي تركيه و بالكان گذراند و بعد به آلمان فرار كرد. او در دانشگاه برلين، شيمي فيزيك خواند و دكتراي خود را در سال 1925 دريافت كرد. سال بعد، كيستياكوفسكي به آمريكا رفت و دو سال در دانشگاه پرينستون درس داد. او در سال 1930 به دانشگاه هاروارد پيوست.
هنگامي كه به تدريس در هاروارد مشغول بود، تخصص خود در ترموديناميك، اسپكتروسكوپي و حركات شيميايي را براي تحقيقات نظامي و مشاوره و راهنمايي سياسي به كار گرفت. در زمان جنگ جهاني دوم، كيستياكوفسكي به عنوان رئيس بخش انفجارها در كميته تحقيقات دفاعي مشغول به كار بود.
در ژانويه 1944، كيستياكوفسكي نيز وارد پروژه منهتن شد و جايگزين ست ندرماير به عنوان رئيس برنامه انفجار شد. او 600 نفر را در برنامه ساخت وسايل لازم براي انفجار لنزهاي مخصوص بمب كه پلوتونيوم را براي رسيدن به ميزان لازم فشرده مي كرد به كار گرفت.
كيستياكوفسكي در پايان جنگ جهاني دوم به هاروارد بازگشت و وقت خود را به تدريس و ارائه مشاوره در امور كنترل تسليحات و سياست خارجي در دولت آمريكا اختصاص داد. او به عنوان مشاور كميته علوم رئيس جمهور در فاصله 1964-1957 مشغول به كار بود و در فاصله سال هاي 1961-1959 به عنوان مشاور مخصوص رئيس جمهور براي علوم و تكنولوژي كار مي كرد. در سال 1958، كيستياكوفسكي عضوي از هيأت آمريكايي در ژنو بود يعني جايي كه آمريكا و اتحاد جماهير شوروي راه هاي كاهش خطر حمله هسته اي ناگهاني را مورد بحث قرار دادند.
كيستياكوفسكي همچنين با سياست عمومي و اختصاص منابع دولتي سروكار داشت. او در سال هاي 1965-1962 در آكادمي ملي علوم و به عنوان رئيس كميته علوم و سياست مشغول به كار بود و در فاصله سال هاي 1965 تا 1973 نيز به عنوان معاون رئيس آكادمي ملي علوم معرفي شده بود.
كيستياكوفسكي چندان به تغيير سياست در كانال هاي دولتي واشنگتن خوش بين نبود. در سال 1968، وي ارتباط خود با پنتاگون را زياد كرد تا به دخالت نظامي آمريكا در ويتنام اعتراض كند.
پس از بازنشستگي در سال 1972 به عنوان استاد دانشگاه هاروارد، بيشتر در عرصه سياسي و براي كاهش رقابت هاي تسليحاتي و ممانعت از گسترش تسليحات هسته اي فعال شد. او رياست شوراي دنياي زندگي را در اختيار داشت و براي كاهش تنش ها در رقابت هاي تسليحاتي تلاش مي كرد و مي خواست برنامه هاي سياسي داخلي را عوض كند.
كيستياكوفسكي در دوران زندگي خود جوايز زيادي را براي كار در مورد علوم و سياست دريافت كرد كه از آن جمله مي توان به مدال آزادي رياست جمهوري و جايزه جوزف پريستلي از انجمن شيمي آمريكا اشاره كرد. او در 7 دسامبر 1982 درگذشت.

جوليوس رابرت اوپنهايمر
جي.رابرت اوپنهايمر در 22 آوريل 1904 در شهر نيويورك متولد شد. پس از فارغ التحصيلي از هاروارد و مطالعه تحت نظر ارنست راترفورد در دانشگاه كمبريج، اوپنهايمر، دكتراي خود را در سال 1925 در آلمان دريافت كرد. در سال 1929، او به آمريكا بازگشت تا در دانشگاه بركلي كاليفرنيا تدريس كند.
پس از اطلاع از كشف شكافت در سال 1939، اوپنهايمر فوراً احتمال توليد بمب هاي اتمي را مورد توجه قرار داد.
در سال 1941، او در پروژه بمب اتمي شركت كرد و از او خواسته شد ميزان لازم اورانيوم 235 يعني مقدار لازم براي ايجاد واكنش زنجيره اي را محاسبه كند. سال بعد، او گروهي از بهترين فيزيكدان هاي نظري كشور را براي بحث درمورد طرح بمب به خدمت گرفت. ژنرال لسلي گراوز، افسر ارتش كه مسئوليت پروژه منهتن را به عهده داشت، اوپنهايمر را به عنوان مدير علمي برنامه معرفي كرد و آنها با همكاري هم در مورد تعيين لوس آلاموس در نيومكزيكو به عنوان آزمايشگاه تسليحات هسته اي تصميم گيري كردند.
گراوز در مورد اوپنهايمر گفت: «او يك نابغه است. يك نابغه واقعي. چون درمورد همه چيز اطلاعات دارد. او مي تواند در مورد هر موضوعي كه مطرح كنيد نظر بدهد. البته نه دقيقاً. حدس مي زنم بعضي چيزها هستند كه او در موردشان اطلاعات ندارد. مثلاً در مورد ورزش چيزي نمي داند.»
تعداد اعضاي گروه از 30 دانشمند به پنج هزار دانشمند رسيد و همه آنها تلاش مي كردند كار روي بمب را پيش از آلمان ها به اتمام برسانند. در يكي از روزهاي آزمايش، اوپنهايمر، وسعت دستاوردهاي خود را دريافت. در حالي كه ايستاده بود و به ابر قارچي نگاه مي كرد، بخشي از" باگاواد گيتا "يك نوشته هندو را به ياد آورد: «من به مرگ تبديل شده ام، نابودكننده دنيا.» اين مسئوليت شديداً بر شانه او سنگيني مي كرد و وقتي در سال 1946 با هري ترومن رئيس جمهور آمريكا ملاقات كرد، گفت: «آقاي رئيس جمهور، دستانم خوني هستند.»
او يك مركز تحقيقاتي را براي پروژه در لوس آلاموس نيومكزيكو تأسيس كرد. پس از جنگ جهاني دوم، اوپنهايمر رياست كميسيون انرژي اتمي آمريكا را به عهده داشت. در 21 دسامبر 1953، در زمان تشديد احساسات ضدكمونيستي در آمريكا، اوپنهايمر متهم به تأخير در اعلام اسامي جاسوسان شوروي و مخالفت با ساخت بمب هيدروژني شد. با وجود آن كه به خيانت متهم نشده بود، موقعيت امنيتي او از بين رفت و قرارداد او به عنوان مشاور كميسيون انرژي اتمي پايان يافت.
اوپنهايمر در سال 1963، جايزه انريكو فرمي براي كميسيون انرژي اتمي را از ليندون جانسون رئيس جمهور دريافت كرد. اوپنهايمر در سال 1966 از دانشگاه پرينستون بازنشسته شد و در سال بعد به علت سرطان حنجره درگذشت.

ارنست ارلاندو لارنس
ارنست ارلاندو لارنس در 8 اوت 1901 در كانتون در داكوتاي جنوبي متولد شد. او مدرك ليسانس شيمي خود را از دانشگاه داكوتاي جنوبي در سال 1922 دريافت كرد، فوق ليسانس خود را در سال 1923 از دانشگاه مينه سوتا و درجه دكتراي خود را از دانشگاه يل در سال 1925 دريافت كرد. لارنس، سمت استاديار فيزيك را در دانشگاه كاليفرنياي بركلي در سال 1928 به دست آورد و در سال 1930 جوان ترين استاد اين دانشكده شناخته شد.
در سال 1929، لارنس، سيكلوترون، دستگاهي براي شكست اتم ها را ابداع كرد كه پيشرفت عمده اي در مورد بمب هاي اتمي بود. اين ماشين به عنوان الكترومگنت براي تسريع حركت ذرات اتم به نقطه اي كه بتواند اتم ها را بمباران كند به كار مي رفت و هم عناصر جديد و هم ايزوتوپ هاي راديواكتيو عناصر فعلي را توليد مي كرد.
لارنس به عنوان مدير آزمايشگاه تشعشع دانشگاه در سال 1936 منصوب شد و جايزه نوبل فيزيك براي كشف سيكلوترون را در سال 1939 به دست آورد. او به سرعت به چهره عمومي و معروفي در بركلي تبديل شد و پس از معرفي به عنوان برنده جايزه نوبل، مجله تايم از او چهره بزرگي ساخت و تصوير او را با اين توضيح روي جلد منتشر كرد: «او خلق و نابود مي كند.» اين موفقيت، موجب شد هزينه اي كه او براي ادامه تحقيقاتش لازم داشت تأمين شود. آغاز رابطه دائم بين دانشگاه ريجنتز و ارتش آمريكا نيز در همين زمان انجام گرفت.
در تابستان 1939، فرانكلين روزولت رئيس جمهور آمريكا، نامه اي نوشته شده توسط لئوزيلارد و امضا شده توسط آلبرت انيشتين دريافت كرد كه نگراني هايي درمورد احتمال گسترش بمب اتمي توسط آلمان را نشان مي داد. اين نامه موجب شد روزولت، كميته اورانيوم را تأسيس كند هرچند كه اين موضوع تا دو سال به عنوان اولويت مورد توجه دولت نبود. مارك اليفانت، فيزيكدان انگليسي در سال 1942 به بركلي آمد و نگراني خود در مورد تهديد فزاينده توانايي هاي بمب اتمي آلمان را به ارنست لارنس كه فوراً روزولت را مطلع كرده بود منتقل كرد. كميته اورانيوم، تلاش كرد رويكرد سريع تر و محرمانه اي نسبت به عملكرد قبلي خود در مورد بمب اتمي در پيش گيرد.
لارنس و آزمايشگاه بررسي تشعشعات، به علت دستاوردهاي پيشين خود به منابع مالي و دولتي نامحدودي دسترسي داشتند كه به آنها اجازه ساخت يك دستگاه جديد مي داد.
لارنس اين دستگاه ها را «كالوترون» ناميد. اين سيكلو ترون هاي تغيير يافته قابليت جداسازي اورانيوم 235 را از هگزا فلورايد اورانيوم گازي داشتند. يكي از كالوترون ها كه به عنوان آلفا يك شناخته مي شد، قرار بود براي توليد اورانيوم تسليحاتي لازم براي هسته بمب ها به كار رود.
پس از جنگ جهاني دوم، لارنس تحقيقات خود در زمينه تكنولوژي تسليحات هسته اي را ادامه داد و از گسترش بمب هيدروژني هم حمايت كرد. حمايت لارنس از تسليحات هسته اي، او را در نظر ارتش بسيار محبوب كرد. به علاوه، دو آزمايشگاه ديگر نيز به احترام او نامگذاري شد. در سال 1958، لارنس در كنفرانس ژنو به عنوان عضوي از هيأت آمريكايي حضور يافت تا آزمايشگاه هاي بمب اتمي را به حال تعليق درآورد.
ارنست ارلاندو لارنس در 27 اوت 1958 در پالوآلتو در كاليفرنيا درگذشت اما افسانه اي در مورد روابط گسترده دانشگاه و ارتش در زمان پس از مرگ او نيز باقي ماند. 

ادوارد تلر
ادوارد تلر در سال 1908 در بوداپست مجارستان متولد شد. او دكتراي فيزيك خود را در سال 1930 از دانشگاه لايپزيگ آلمان دريافت كرد. تلر در سال 1935 به همراه همسرش به آمريكا رفت و در سال 1941 به شهروندي آمريكا درآمد. تلر بيشتر به علت نقش مهم اش در حمايت و گسترش تسليحات ترمونوكلئور معروف است اما در عين حال وي رئيس نخستين كميته معاهده عدم تكثير تسليحات هسته اي واكنش هسته اي نيز بود.
در سال 1942، تلر به پروژه منهتن پيوست. در زمان جنگ دوم جهاني، تلر روي نخستين راكتور هسته اي، محاسبات نظري آثار انفجار شكافت و واكنش تركيب پتانسيل ها تحقيق كرد. از سال 1954 تا 1958، تلر به عنوان معاون مدير در آزمايشگاه ليورمورلارنس كار مي كرد و از سال 1956 تا 1958 نيز به عنوان عضوي از كميته مشاوره عمومي كميسيون انرژي اتمي آمريكا مشغول به كار بود. او در فاصله سال هاي 1958 تا 1960، مدير اين آزمايشگاه بود. در سال 1960، پست استادي فيزيك در دانشگاه كاليفرنيا و معاون مدير آزمايشگاه را تا زمان بازنشستگي اش در سال 1975 پذيرفت.
در دهه 1980، تلر در امر متقاعد كردن رونالد ريگان رئيس جمهور آمريكا براي اجراي عمليات دفاع استراتژيك (كه از آن به عنوان جنگ هاي ستاره اي نيز ياد مي شود) نقش مهمي ايفا كرد.

لوييز اسلاتكين
لوييز اسلاتكين، دانشمندي بود كه روي پروژه منهتن كار مي كرد. در سال 1946، او آزمايش خطرناكي به نام «بازي با دم اژدها» را اجرا كرد كه در آن دو ذره پلوتونيوم كنار هم قرار مي گيرند تا زماني كه تنها با وسيله ديگري جدا شوند. در اين مورد، اين ذرات، يك واكنش زنجيره هسته اي را ايجاد كردند كه اتاق را با اشعه هاي خطرناكي پر مي كرد. اسلاتكين اين ذرات را با دست خود و بدون حفاظ جدا كرد تا واكنش را متوقف كند. با اين كار، او حداقل هفت همكار ديگر در اتاق را نيز نجات داد. با جدا كردن اين ذرات، اسلاتكين خود را در معرض بازتاب ميزان مرگباري از مواد قرار داد. طي يك هفته، او با مرگ عذاب آوري درگذشت.

جوزف روتبلات
جوزف روتبلات كه در سال 1908 در ورشو متولد شد، فوق ليسانس خود را از دانشگاه آزاد هلند در سال 1932 دريافت كرد و دكتراي فيزيك خود را از دانشگاه ورشو گرفت. در سال 1937، مدير جانشين انستيتو فيزيك اتمي ورشو شد و در سال 1939، كار در دانشگاه ليورپول در مورد امكان توليد بمب اتمي را آغاز كرد. جيمز چادويك نيز پس از او براي مشاركت در پروژه مهتن به لوس آلاموس رفت. در نوامبر 1944، وقتي مشخص شد كه آلمان نازي هيچ گاه موفق به توليد بمب اتمي نخواهد شد، روتبلات فوراً به انگليس بازگشت. او تنها دانشمندي بود كه پيش از اعلام نتايج مهلك اين آزمايش، پروژه منهتن را ترك كرد.
در سال 1946، او نيز در تأسيس انجمن دانشمندان اتمي سهيم بود و در سال 1947، «قطار اتمي»، يعني اولين نمايشگاه بزرگ معرفي مصارف صلح آميز و مقابله با كاربردهاي نظامي انرژي هسته اي را ساماندهي كرد. روتبلات، دكتراي خود را در سال 1950 از دانشگاه ليورپول گرفت و در سال 1953 نيز درجه تخصص خود را از دانشگاه لندن دريافت كرد. از سال 1945 تا 1949، او مدير تحقيقات فيزيك هسته اي در دانشگاه ليورپول بود.
در آن سال ها، كار او روي امولسيون هاي حساس به تصوير، منجر به كشف مزون Pi شد. او سپس به سمت كاربردهاي بيولوژيكي و پزشكي فيزيك هسته اي روي آورد و از سال 1950 تا 1976، استاد فيزيك و سپس نيز در دانشگاه لندن، كالج پزشكي بيمارستان بارتو لوميو و به عنوان پزشك ارشد بيمارستان مشغول به كار بود.
در سال 1955، روتبلات يكي از يازده امضاكننده بيانيه راسل و انيشتين بود كه در آن برتراند راسل و آلبرت انيشتين از دانشمندان كشورهاي مختلف جهان مي خواستند راه هاي اجتناب از جنگ هسته اي را مورد توجه قرار دهند. اين بيانيه دانشمندان سراسر جهان را دعوت مي كرد كه از خطر استفاده مجدد سلاح هاي هسته اي جلوگيري كنند. امضاكنندگان آن، همچنين تأكيد مي كردند كه بشر وارد مرحله جديدي شده است كه در آن، هرگونه مناقشه را مي توان از راه هاي صلح آميز حل و فصل كرد. راسل و انيشتين در عين حال اعلام مي كردند كه در «جنگ هسته اي برنده اي وجود ندارد».
در سال 1957، روتبلات، كنفرانس پاگ واش را با استفاده از نام دهكده اي كانادايي تأسيس كرد. كنفرانس همچنين به محلي براي تبادل نظر محققاني تبديل شد كه در پي كنار گذاشتن تسليحات هسته اي و يافتن راه حل هاي صلح آميز براي مناقشات بين المللي بودند. جوزف روتبلات، اولين مديركل اين سازمان شد و در رهبري 40 ساله اش بر پاگ واش شرايط را به سوي جنگ عليه تسليحات هسته اي متمايل كرد و يكي از مهمترين حاميان خلع سلاح و كاهش تنش ها بود. فعاليت هاي روتبلات بيشتر از حوزه پاگ واش نيز گسترش يافت. او انرژي نامحدود خود را براي مطلع كردن جامعه علمي و عمومي در مورد خطرات جنگ هسته اي به كار گرفت.
در سال 1958، او برنامه انگليس براي خلع سلاح هسته اي را آغاز كرد. او مؤسس و عضو كميته آمادگي و عضو شوراي رؤساي انستيتو تحقيقات صلح بين الملل استكهلم بود. او عضو گروهي بود كه شوراي دانشمندان مسكو را تشكيل دادند. او مشاور تخصصي برنامه سازمان ملل براي سال صلح در 1986 بود. او براي تأسيس كرسي مطالعات صلح در دانشگاه برادفورد تلاش كرد. او عضوي از برنامه پزشكي مشترك انگليس و اتحاد جماهير شوروي بود و در عين حال، مؤسس و معاون اجرايي رئيس انجمن دانشمندان اتمي انگليس نيز بود. او به خاطر گزارش هاي جامع اش در سازمان بهداشت جهاني كه اثرات جنگ هسته اي بر سلامت و خدمات بهداشتي در سال هاي 1984 و 1987 را نشان مي داد مورد تحسين قرار گرفت.
روتبلات، دكترين هاي مختلف بازدارندگي هسته اي را به چالش مي طلبيد. او تأكيد مي كرد كه حذف تسليحات هسته اي و نهايتاً خلع سلاح كامل و عمومي، تنها راه ايجاد امنيت پايدار جهاني است.
او بيش از 300 مطلب منتشر شده از جمله 20 كتاب در مورد فيزيك هسته اي و پزشكي، بيولوژيي تابش، كنترل سلاح هاي هسته اي، خلع سلاح، جنبش پاگ واش و مسئوليت اجتماعي دانشمندان دارد. در سال 1995 يعني 50 سال پس از وقوع حادثه هيروشيما و ناكازاكي، جوزف روتبلات به خاطر كنفرانس هاي پاگ واش و فعاليت هايش جايزه صلح نوبل را دريافت كرد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
-
|
۲۲:۵۲ - ۱۳۸۴/۰۴/۲۷
0
0
با سلام و خسته نباشي خدمت شما .... از مطالب مفيد شما در اين وبلاگ استفاده لازم را كرديم با تشكر از شما
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۶
0
0
چقدر جالب بود متشکر
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین