آفتابنیوز : نسیم آنلاین نوشت: متن سخنان آیت الله مصباح در دیدار با حجت الاسلام تقوی مسئول شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور در خصوص انتخابات و وحدت اصولگرایان و انتخاب اصلح بازنشر داده می شود که به این شرح است:
آیت الله مصباح یزدی در دیدار با حجت الاسلام تقوی در پاسخ به بیانات وی مبنی بر ضرورت وحدت میان اصولگرایان اظهار داشت: همانطوری که توقع یکی بودن فتاوای همه مراجع در احکام شرعی بی جاست، توقع این که در مسائل اجتماعی نیز بین افراد وحدت نظر حقیقی حاصل شود، غیرواقع بینانه است، مخصوصا با توجه به این که در مسائل اجتماعی افراد با موضوعات سروکار دارند و نه فقط احکام؛ لذا اتحاد نظر در چنین مسائلی شبیه به محال است.
اهم سخنان وی از این قرار است:
** هر چند در دنیا از نام دموکراسی و تبعیت از اکثریت عقلا استفاده می شود، اما در واقع، عوامل دیگری از جمله پول، تبلیغات و فریب کاری ها در تصمیمات موثر هستند، و کمتر کشوری وجود دارد که نظام سیاسی و حکومتی آن خواست واقعی مردم را اعمال کند، بلکه شعار مردم سالاری عنوان می شود، اما سرمایه سالاری و فریب سالاری حاکم است.
** امام(ره) اختلافات بین جمهوری خواهان و دموکرات ها در آمریکا را ظاهری و صوری می دانست ولی عده ای این تفکر امام (ره) را نمی پسندیدند، اما با گذشت زمان، روز به روز به درستی تشخیص امام (ره) بیشتر پی می بریم.
** این که با چند نفر جلساتی را برگزار کرده، تصمیم بگیریم، و بعد بخواهیم که همگان تابع ما شوند تا وحدت حاصل شود، این شیوه نه اصولگرائی است و نه مردم سالاری واقعی؛ نه با شیوه عقلا سازگاری دارد و نه با شرع، بلکه این از قبیل همان فریب کاری هایی است که دیگران انجام می دهند.
** اما این که چند نفر در مجلسی خصوصی تصمیم بگیرند و بعد بگویند هر کس مخالفت کند، وحدت شکنی کرده است، نه روشی دینی است و نه عقلائی، بلکه نوعی فریب کاری است.
**در انتخابات مجلس خبرگان باید اصلح را انتخاب کنیم، و ملاک تشخیص فرد اصلح در این زمینه آن است که هم در فقاهت، هم از نظر تقوا و هم از جهت بینش سیاسی بهترین باشند. البته مردم یا باید خودشان متخصص باشند تا اصلح را تشخیص دهند، و یا به خبرگانی رجوع کنند که آن ها علما را می شناسند و می توانند اصلح را بشناسند و معرفی کنند.
**چنین شیوه ای در انتخابات مجلس کارساز نیست. چه بسا در انتخابات مجلس، برخی از مردم شناختشان نسبت به اصلح بیش از علما باشد، لذا اگر علمایی هم افرادی را به عنوان اصلح معرفی می کنند، شناختشان نسبت به آنها به نوعی با واسطه یا واسطههایی است که نمی تواند برای فردی که خودش اصلح را بهتر تشخیص می دهد، حجت باشد.
**در انتخاباتی مانند انتخابات مجلس، سخن یک مرجع تقلید از آن جهت که مرجع است، در تشخیص اصلح حجیت ندارد، مگر این که نسبت به آن فرد شناخت کاملی داشته باشد، که در این صورت حجیت شناخت و رأی او ربطی به مقام مرجعیت و فقاهت او ندارد.
**درموردی که مرجع تقلید، خودش شخصا اصلح را بشناسد، سخن او از آن جهت که شناختش نسبت به اصلح بیشتر است، می تواند مقبول دیگران واقع شود، نه از آن جهت که مرجع تقلید است، و این که مخالفت با نظر وی مخالفت با مرجعیت تلقی شود، یا افراد مخالف متهم به وحدت شکنی شوند، حرف باطلی است.
** گاه شرایط به گونه ای است که نه تنها رأی به فرد اصلح موجب انتخاب وی نمی شود، بلکه موجب می شود کسی رأی آورد که با اسلام مخالف است و انتخاب وی به ضرر اسلام است، که در این صورت می توان از اصلح دست کشید تا دفع مفسده کرد، که در واقع در این صورت عنوان ثانویه دفع افسد به فاسد حاکم است و ربطی به بحث اول ندارد.
**هیچ دلیلی وجود ندارد که اگر بنده تشخیص دادم یکی اصلح است، باید حتما زمینه رأی آوری هم داشته باشد، چرا که اگر چنین شرطی وجود داشت، سلمان و ابوذر نیز نباید از امیرالمؤمنین علیهالسلام پشتیبانی می کردند چون رأی نداشت!
** گاهی باید فرد اصلح- ولو رأی آوری نداشته باشد - مطرح شود تا حد اقل مشخص شود هنوز بین مردم اعتقاد و ایمان به اسلام و انقلاب اسلامی وجود دارد. آیا خوب بود از میان کاندیداهای ریاست جمهوری هیچ کس حرفی از اسلام و انقلاب نزند و همه به فکر ارزانی اجناس و رفع تحریم ها باشند؟ آیا نباید از کسی که ولو رأی آوری ندارد، اما دغدغه انقلاب و اسلام را دارد، حمایت کرد؟
** اگر اصل انقلاب باقی بماند، می توان چیز های دیگر را تدارک کرد، اما اگر انقلاب باقی نماند یا به انحراف کشیده شود، ثروت و رفع تحریم مشکلی را حل نمی کند.