آفتابنیوز : اعظم هر شب که میخواهد بخوابد تمام 21 روز شکنجه را در خاطراتش مرور میکند، مرور میکند که چگونه شوهرش توانسته او را با چاقو آزار دهد، مرور میکند که وقتی آب را به زور در دهانش میریخته چقدر دیگر میتوانسته نفس بکشد، او هر شب که میخوابد به یاد شبهایی میافتد که درون یک صندوق فلزی بدون اکسیژن و در بسته قرار میگرفته و پاهایش میسوخته به دلیل اینکه شوهرش زیر صندوق آتش روشن میکرده است.
به گزارش آفتاب، اعظم میخواهد بخوابد، اما خیال دخترانش نمیگذارد؛ او حالا که میتواند بدون ترس از کسی به راحتی نفس بکشد، به یاد خفه شدن دخترش با دستان شوهرش میافتد، اعظم شبها صدای گریههای هدیه را به یاد میآورد و فقط گریه میکند.
حالا اعظم زنی است که اگر نیروی انتظامی دیرتر به دادش میرسید، او نیز مرده بود، اعظم زنده است، اما زندگیاش به تصمیم دادگاه بستگی دارد به دلیل اینکه دادگاه اعلام کرده اگر حتی وثیقه 20 میلیون تومانی برای شوهرش بیاورند، او از زندان آزاد میشود.
روایت «اعظم»...
اعظم یک زن 30 ساله با دیپلم انسانی، یکی از مثالهای تمام زنانی است که مورد خشونتهای وحشتناک شوهر معتادش قرار گرفته و حالا منتظر است تا ببیند دادگاه در مورد شوهر او چه تصمیمی میگیرد.
او وقتی دارد با من صحبت میکند دستانش را با روسری بلندی که دارد، میپوشاند، نمیخواهد من برشهای عمیق دستش را که شوهرش با لبه شکسته سینی فلزی به وجود آورده، ببینم، او نحیف و لاغر است و ترس عجیبی صدا و نگاه او را فراگرفته است؛ چهرهاش مات و مبهوت مانده، چشمانش خیره به روبهرو و ذهنش در دنیای دیگری سیر میکند، به سختی میتواند با ما ارتباط برقرار کند.
صورت و گردنش پر است از علائم سوختگی که حالا بعد از 10 روز فاصله از شکنجه 21 روزه، هنوز نیز خوب نشدهاند؛ اعظم سه و دخترانش یک شبانهروز به علت جراحات وارده در بیمارستان بستری بودهاند؛ در توصیف اینکه چگونه حرف میزند تنها کافیست بگویم حرف که میزند، بعید است «بغض» نکند.
اعظم و شوهرش 12 سال است که با هم زندگی میکنند و در این مدت انواع خشونتها را نسبت به اعظم انجام داده تا حدی که پیش از این اتفاق، اعظم سه بار مدرک پزشکی قانونی گرفته و اقدام به شکایت کرده است، اما بعد از آن به علت ترس از تهدیدات شوهرش و بی پدر شدن بچههایش، شکایتهای خود را پس گرفته است.
به گفته اعظم، شوهرش از ابتدای ازدواج مواد مصرف میکرده است، در اوایل تریاک و بعد از آن کریستال و شیشه.
روز دوم فروردین همین امسال بوده که پدرشوهر اعظم که با آنان زندگی میکرده است، برای سفر کوتاهی به قوچان رفته و بعد هم شوهر اعظم، زن و بچههای خود را به طبقه پایین خانه برده، پردهها را کشیده و شروع به تهدید، آزار و اذیت آنان میکند، او زنش را به میله گازی در اتاق پشتی میبندد و دست و دهانش را نیز با دستمال میبندد تا صدایی از او به گوش همسایهها نرسد.
در مدت 21 روزی که اعظم و دخترانش در خانه محبوس بودند، هیچ غذایی نبوده که حتی دختران از آن بخورند، پدر بچهها هم وقتی از خانه بیرون میرفته است، در را قفل میکرده تا کسی نتواند به خانه وارد یا از آن خارج شود.
به گفته خود اعظم شکنجهها و آزارهایی که توسط شوهرش دیده است بسیار وحشتناک بوده و اصلا کار یک انسان با روان سالم نبوده است، شوهرش او را داخل صندوق فلزی میانداخته و درش را قفل میکرده تا از نبود اکسیژن خفه شود.
گاهی اوقات نیز زیر صندوق، اجاق گازی را روشن میکرده و پاهایش را میسوزانده، یکی دیگر از شکنجههایش این بوده که پارچهای را آتش میزده و بر روی بدن برهنه همسرش میانداخته است؛ با چاقو تمام بدن اعظم را برش میزده و بعد او را بر روی سیمان پشتبام خانه میکشیده تا حدی که لباسش پاره میشده و جراحتهای بدی برمیداشته است.
در مجموع، این 21 روز میگذرد و یک شب شوهرش مردی غریبه را به خانه میآورد، او که توهم خیانت داشته است به مرد غریبه میگوید که تو همسرم را میشناسی و با هم رابطه داشتهاید، مرد که اوضاع زن و بچهها را میبیند به بیرون رفته و به پلیس زنگ میزند؛ به هر حال بعد از پنهان شدن و فرار کردن شوهر اعظم، پلیس او را گرفته و به بازداشتگاه میبرد، اعظم و دو دختر نیز توسط اورژانس اجتماعی به بهزیستی واگذار میشوند.
اعظم وقتی دارد از تهمت شوهرش به خود، حرف میزند، انگار درد بیشتری میکشد، انگار نمیتواند با این موضوع کنار بیاید و میگوید فقط خدا شاهد است که چه اتفاقاتی افتاده، میگوید:«از ابتدای ازدواج هر زمان که به بیرون میرفت در خانه را قفل میکرد، دیگر نمیدام چه بگویم».
«هانیه» و «هدیه»
هانیه دختر بزرگتر اعظم تازه وارد هشت سال شده است و هدیه دختر کوچکترش پنج سال دارد، هانیه باید امسال کلاس اول خود را میگذراند، اما بعد از اینکه دو ماه به مدرسه رفته، پدرش دیگر به او اجازه مدرسه رفتن نداده است.
فک و سه دندان هانیه در مدت زندانی بودن در خانه، توسط کسی که شاید به تردید آن را پدر خود بداند، شکسته است، هدیه هم توسط پدرش کتکهای زیادی خورده است؛ به گفته مادرشان، این دو دختر در زمان 21 روز زندانی بودن، هیچ غذایی نخورده بودند، پس از دستگیر شدنشان توسط پلیس و مداخله اورژانس اجتماعی، به حمایت و موافقت سازمان بهزیستی خراسان رضوی، این دو دختر به یک مرکز خیریه نگهداری از کودکان بیسرپرست به نام«سراج رضوی توس» منتقل میشوند.
علی صدری، یکی از اعضاء هیات مدیره مرکز نگهداری سراج رضوی توس است، خوشبختانه او این خانواده را از قبل میشناخته و توسط او و حمایتهای بهزیستی استان، کارهای اداری انتقال و نگهداری دختران و رسیدگی به اعظم سریعتر انجام شده است، به گفته صدری، دختران بعد از آزاد شدن از خانه به مرکز نگهداری رفته و تحت رواندرمانی قرار گرفتهاند.
او میگوید که حال دختران از نظر روحی بهتر شده، اما هنوز وقتی صدای در را میشنوند، از اینکه شاید پشت در کابوس پدر در انتظارشان باشد، میترسند، هانیه و هدیه وقتی به پارک میروند، از اینکه ممکن است پدرشان را ببینند واهمه دارند.
روایت خواهرشوهر از شکنجهها
«اگر برادرم بفهمد اعظم اینجاست و ما از او نگهداری میکنیم، حتما هم من و هم فرزندانم را میکُشد، او رحم ندارد، تنها کسی است در خانواده که موجب سرافکندگی ما شده است، آنقدر مادرم را کتک زد، که او را هم کشت؛ پدرم را هم میزند و همه را تهدید به قتل میکند، اینها سخنان نسرین، خواهرشوهر اعظم است، البته «نسرین» اسم مستعار است زیرا از اینکه حتی نام کوچکش در گزارش بیاید واهمه دارد، او تنها نفری است که حاضر شده به اعظم کمک کند و از او نگهداری کند.
نسرین اظهار میکند: «پدر و مادر اعظم فوت کردهاند؛ چند روز پیش به برادر اعظم زنگ زدم و گفتم اینچنین اتفاقی برایش افتاده است، برادرش در مقابل حرفهای من نه اینکه کاری نکرد بلکه گفت فرض کنید من مردهام و بعد گوشی تلفن را قطع کرد»، نسرین علاوه بر اینکه خواهرشوهر اعظم است، دخترعمه او نیز هست.
او میگوید: یک بار که اعظم برای قهر به خانه آنان آمده بود، شوهر اعظم برای آشتی کتابی را کادوپیچ کرده و فرستاده بود، اما زمانی که کتاب را بازکردیم در میانش چاقویی را به نشانه تهدید دیدیم.
نسرین معتقد است برادرش به خاطر موادی که مصرف میکند دچار توهم شده است، میگوید یک بار که با من تماس گرفته بود، اصرار داشت بگوید مردی غریبه پیش من است و با من ارتباط دارد، او در خصوص «وحشیگریهای برادرش» میگوید که شوهر اعظم بینی او را شکسته و حتی مقعد او را با چاقو پاره کرده است، با اینکه در خانه قفل بوده، از هانیه دختر بزرگش میپرسیده وقتی من نبودم، چه کسی به خانه آمده، وقتی هم که جوابی از او دریافت نمیکرده گلوی او را تا حدی فشار میداده که به خفگی و کبودی میرسیده است.
نسرین ادامه میدهد: «وقتی میخواستیم اعظم را به بیمارستان ببریم، متوجه شدیم که شوهرش تمام مدارک شناسایی او را سوزانده، شوهر اعظم به دوستانش گفته است که شب آخر میخواستم هر سهشان را بکشم، در چاه بیندازم و آتش بزنم بعد هم بگویم که خودشان از خانه رفتهاند و قهر کردهاند».
نسرین هنوز نگران است از اینکه برادرش چند روز آینده از بازداشت آزاد میشود زیرا در طی روزهای گذشته یکی از دوستانش برای آزادی او وثیقهای را تهیه کرده بود، اما خوشبختانه دادگاه این وثیقه را نپذیرفته بود.
اعظم و دخترانش سه وکیل برای دفاع از حق خویش دارند، این وکلا در تلاشند تا پرونده را از دادگاه کیفری به جنایی منتقل کنند تا در خصوص جرم او، مجازات سنگینتری تعلق بگیرد، در غیر این صورت، شوهر اعظم با یک وثیقه 20 میلیون تومانی آزاد میشود.
خلاء قانونی
علاوه بر خلاء قانونی در خصوص حقوق زنان، متاسفانه برخی زنان همیشه به دلیل دلسوزیهای خود که گاه نابهجا است، موجب میشوند این خشونتها روز به روز بیشتر و خطرناکتر شوند، در بسیاری از موارد ترس و بیپناهی زنان موجب خشونت بر علیه آنان میشود؛ علاوه بر ترس از خشونتهای بعدی، ترسهای بیجا و بیآبرویی نیز بر افزایش و گسترش خشونت علیه زنان، دامن میزند.
مثلا اینکه از نظر قانونی در ایران در زندگی زناشویی زنان هیچ وظیفه ای ندارن و همیشه حق با زنهاست و مردها سراپا وظیفه اند بدون داشتن هیچ حقی
باز هم بگم ؟؟؟؟؟؟؟
اصلن میشه بهش گفت آدم؟؟؟
آیا کسی از این زنان بی پناه حمایت میکند>؟
آقایان و خانم های دلواپس ، چرا الان ابراز دلواپسی نمیکنید؟ اینجا انسان ها پر پر می شوند
ما چه كمكى و چگونه ميتونيم به اين عزيزانمان بكنيم؟
الان کجان اون دوستانی که عکس پروفایل هاشون را به اعظم تغییر بدهند هاییی کجاییید؟؟؟ واقعا این سه نفر از آن بچه پشتیبان بیشتری دارند؟؟
چند نفر برای عیادت این سه نفر رفتند؟؟؟
چند نفر برای کمک مادی و معنوی برای این سه عزیز اعلام آمادگی کردند ؟؟؟
چند نفر برای این عزیزان صفحه اینستاگرام ساختند؟؟
همان اول كاري اين ......ديوانه رو به زنجير مي بستن
انشالا که صد بار اعدامش کنن
ولی خارج از این ، برای اونی که وثیقه رو تهیه کرده متاسفم
دیگه شما هم شورشو درآوردین با این خبرهاتون.
وقتی قانونی وجود نداره برای حمایت از چنین زنانی....
خدایا خودت رحم کن
اما چرا این اتفاقات زیاد شده؟؟
ریشه این بی اخلاقی ها و بی صبری ها و بی رحمی ها چیست؟
این صفات زشت غیر انسانی به چه علت در جامعه در حال گسترشه؟
اینها سئوالاتی است که باید قبل از رسیدگی به این جنایت به آنها پاسخ داد.
وقتی طبق آمارتعداد اعدام ها نسبت به سال های دهه هفتاد بیشتر میشه یعنی جرم وخشونت بیشترشده که بیشتراعدام می کنن
پس اعدام تاثیری درپیشگیری ازوقوع جرم نداره
(لطفا با گذاشتن نظر بنده منو شرمنده کنید)
واقعا مستحق اعدامه
با داع ش هیچ فرقی نداره
منظورتون از این حرف چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شک ندارم این جمله رو یه زن نوشته
اگر یه سری به دادگاه ها بزنین متوجه خواهید شد که همیشه حق به زنان داده میشه و در قانون هیچ وظیفه ای برای زن و هیچ حقی برای مرد پیشبینی نشده است
جامعه نباشیم.
اعدام برای این پست فطرت خیلی کمه
خیلی ناراحت شدم
ناراحتی من چه فایده داره
متاسفممممممممممم
واقعا برای انسانیت باید گریست ,چطور می شه یه انسان ,انسان دیگه را شکنجه بده ,زن را ,و بدتر بچه ها را ...
اما باید یاداور بشیم راه نجات از دست این ادمها اعدام کردنشون نیست ,و ما اصلا نباید چنین جملاتی به زبون بیاریم ,چون ما هم در اشتباه بزرگ جامعه که خشونت هست سهیم می شیم ,فقط باید خواستار محاکمه باشیم ,همین .
من می خوام این فرد را محاکمه کنن تا کمی از درد و رنج این خانواده کاسته بشه و احساس بی پناهی نکنن .
با تشکر
که چطور و چرا به راحتی مواد بین جوونا مثل آب نبات و تنقلات پیدا میشه؟!!!!!!!!!!!!!!
من مست و تو دیوانه...ما را که برد خانه
اگه یه سگ رومیزدن تحص میکردن واعتصاب
سه تاآدم وشکنجه کردن جیکشون دردمیاد!!
یعنی ارزش سگ روهم ندارن که برای آزارسگ پارچه مینوشتن وتحصن میکردن
تو انسانی؟حتی حیواناتم با هم اینجوری نمیکنن...
ننگ بر شما ها چه مرد چه زن با این طرز فکر...
خدا تک تکتونو از زمین محو کنه....
صدبار اعدام کمه واسش.باید سنگسارش کنه این عوضیرو
اميدوارم حرفام بت برسه اگه من مجری قانون بودم اول تو رو مجازات میکردم چون حق برادری رو ادا نکردی بی غیرت
دوم شوهره رو زنده به گور میکردم
ولی هر کاری هم ک ی نفر بکنه هیچ وقت همچین مجازاتی نداره
شاید ی سریا اینا رو ربط بدن ب اعتیاد مرده
ولی علاوه بر اعتیاد ی فرهنگ غلط و اشتباه هم پشت این قضیه هست
ک هنوز خیلیا بر اساس اون حتی ناخواسته دارن بچه هاشون رو تربیت میکنن
این یارو هم چند سال حبس با ی جریمه چند میلیونی بیشتر براش نمیبُرن