آفتابنیوز : غلامحسين ساعدي (گوهر مراد) اگر زنده مي ماند امروز هفتاد ساله مي شد و چه بسا رمان ها و مجموعه شعرهايي نيز به كارنامه ادبي پربارش اضافه مي شد كه هنوز با وجود مرگ زودرس او برخي از ماندگارترين آثار حوزه ادبيات داستاني و نمايشنامه ايران در آن وجود دارد.
مراسم بزرگداشت هفتادمين سال تولد خالق "عزادران بيل" و "ترس و لرز" شب گذشته در منزل برادر او "علي اكبر ساعدي" برگزار شد. اجراي اين مراسم را "جواد مجابي" شاعر و نويسنده معاصر بر عهده داشت كه در فاصله سخنراني ها بخشي از آثار، گفت و گوها و يادداشت هاي گوهر مراد را نيز قرائت مي كرد.
او اظهار اميدواري كرد كه اين مراسم سرآغازي براي برگزاري مراسمي گسترده تر در بزرگداشت نويسنده بزرگ "چوب بدست هاي ورزيل" و رساندن پيام او به گوش نويسندگان جوان باشد.
نخستين سخنران اين مراسم، "فيروزه جوادي" (همسر برادر غلامحسين ساعدي) بود كه هفتادمين سالروز تولد گوهر مراد را تجديد پيماني با ادبيات ايران دانست.
پس از پايان سخنان فيروزه جوادي، جواد مجابي شعري را كه به ياد غلامحسين ساعدي سروده بود، براي حضار قرائت كرد.
سخنران دوم "عزت الله انتظامي" بازيگر برجسته و پر سابقه تئاتر و سينماي ايران بود كه به شرح خاطرات خود از مولف "آي با كلاه، آي بي كلاه" پرداخت.
به زعم انتظامي بهترين نمايشنامه گوهر مراد، "چوب بدست هاي ورزيل" است.
پس از او "آسيه جوادي" (همسر جواد مجابي) يادداشت تحليلي خود را درباره صداها و آواها در آثار ساعدي قرائت كرد.
او اظهار داشت: «آواها و صداها در آثار گوهر مراد به تناسب حادثه، جايگاه و مضمون به نماد تبديل مي شوند.»
او اين صداها و آواها را در گروه هاي صداهاي انساني، صداهاي حيوانات، صداهاي طبيعت، صداي اشياء و صداهاي بي صدا دسته بندي كرد و به شرح ويژگي هاي هر يك از اين گروه ها در آثار ساعدي پرداخت.
"نجف دريابندري" مترجم پر سابقه كشورمان نيز در اين مراسم به پاي تريبون آمد و مختصري از آشنايي خود با نويسنده "واهمه هاي بي نام و نشان" و خاطراتش از او پرداخت.
"قطب الدين صادقي" كارگردان تئاتر ايران پنجمين سخنران مراسم بزرگداشت ساعدي بود كه از دهه 40 به عنوان پربارترين دهه تئاتر ايران ياد كرد. او در اين باره گفت: «دهه 40 به دو دليل پربارترين دهه تئاتر ايران شد. يكي كودتاي سال 1332 بود كه سبب شد روشنفكران سرانجام به خود بيايند و بدين ترتيب ترجمه هايي از نمايشنامه هاي معروف جهان آغاز شد. دليل دوم حضور چهره هاي برجسته در اين دهه در تئاتر ايران بود كه از آن جمله مي توان از علي نصيريان، بهرام بيضايي، بيژن مفيد و غلامحسين ساعدي نام برد. اما هيچ كس به جديت ساعدي نبود. نگاه اجتماعي او يكي از بهترين برهه هاي تئاتر ايران را رقم زد.»
صادقي درباره نوع نگاه گوهر مراد در آثارش گفت: «ساعدي با نوعي فرهنگ سياسي كه ملهم از زادگاهش تبريز بود، تنها نويسنده اي بود كه در آثارش بسيار كم درباره خودش حرف مي زد و يك نگاه انتقادي بيروني، اجتماعي، ابجكتيو و نيرومند داشت.»
او درباره نمايشنامه هاي ساعدي اظهار داشت: «ساعدي نمايشنامه هايي ساده، كم پرسوناژ، ملموس و فاقد مخارج زياد نوشت كه دستمايه اي براي كل جامعه تئاتر ايران شد. نمايشنامه هاي او آيينه جامعه ايراني در پانزده سال آخر حكومت پهلوي بود، مثلاً آي با كلاه، آي بي كلاه هراس جامعه را در آن دوران به خوبي به تصوير كشيده است.»
به گفته صادقي، رئاليسم آثار گوهر مراد هرگز به رئاليسمي شعاري نزديك نمي شد بلكه بيشتر ناتوراليستي بود و درد را نشان مي داد، نه راه حل را.
"داريوش مهرجويي" فيلمساز برجسته سينماي ايران نيز در اين مراسم به سخنراني پرداخت. او در ابتداي سخنان خود گفت: «ديگر زمان آن رسيده كه نگاهي مجدد به آثار اين نويسنده بسيار مهم مملكتمان بياندازيم. ساعدي چه در حوزه نمايشنامه نويسي و چه در حوزه داستان كوتاه نويسنده اي بسيار قدرتمند بود.»
مهرجويي درباره برخي از آثار منتشر نشده ساعدي گفت: «ساعدي در طول چند سالي كه در پاريس به سر برد، يك سلسله داستان هاي كوتاه درباره قومي نوشت كه در حال مهاجرت بودند كه من امروز اثري از آنها نمي بينم. اين آثار به نظر من قدرتمندترين نوشته هاي ساعدي بود.»
اين كارگردان به شرح خاطره اي نيز از غلامحسين ساعدي در زمان ساختن فيلم "گاو" پرداخت و اظهار داشت: «فيلم گاو چه در سينماي قبل از انقلاب و چه بعد از آن فيلمي تعيين كننده بود و اين نشانه روحيه عميق ايران دوستي غلامحسين ساعدي بود كه چنين داستاني را نوشته بود.»
پس از او، "جعفر والي" كارگردان و بازيگر با تجربه تئاتر ايران با اشاره به اين كه پانزده سال را شب و روز با ساعدي گذرانده و ده اثر او را به روي صحنه تئاتر برده بود خاطراتي را درباره نمايش چوب بدست هاي ورزيل و آي با كلاه، آي بي كلاه تعريف كرد.
"داود رشيدي" بازيگر تئاتر و سينما نيز با اشاره به اين كه در سه نمايشنامه غلامحسين ساعدي بازي كرده بود، گفت: «نمايشنامه هاي ساعدي از جهان بيني بزرگي برخوردار است كه مي توان آنها را در تمام نقاط و به زبان هاي مختلف اجرا كرد.»
"ناصر تقوايي" كارگردان با سابقه سينماي ايران نيز كه فيلمي را بر اساس داستان "واهمه هاي بي نام و نشان" غلامحسين ساعدي ساخته بود، درباره تاثير غلامحسين ساعدي بر پيشرفت و رشد كارهاي خود گفت: «من بسيار خوش اقبال بودم كه در دوران جواني و از همان ابتداي كار با برجسته ترين هنرمندان مملكتمان آشنا شدم، چه در زمينه ادبيات، شعر، نقاشي و چه در زمينه هاي ديگر كه اين امر در رشد كارهاي من بسيار موثر بود. يكي از اين افراد غلامحسين ساعدي بود كه پس از آمدن من به تهران به خاطر مطالبي كه در مجله آرش سيروس طاهباز منتشر مي كرد با هم آشنا شديم.»
تقوايي با تاكيد بر اين كه قصد دارد درباره آينده كار ساعدي سخنراني كند، گفت: «دو گروه نويسنده وجود دارد، يكي نويسندگاني كه تا زماني كه زنده اند به فكر آينده كار خود نيستند و ديگري نويسندگاني كه ميراث خود را با دقت تمام گردآوري و پاك نويس مي كنند. متاسفانه ساعدي از گروه اول بود. او احتمالاً بر اين باور بود كه اثر اگر بزرگ باشد خود ملت آن را نگاه مي دارد. اين البته با سرعتي كه امروز در تحولات فرهنگي وجود دارد، ديگر چندان صدق نمي كند.»
او از مجموعه داستان ترس و لرز به عنوان بهترين اثري كه درباره جنوب ايران نوشته شده است ياد كرد.
پس از اين كارگردان، "محمود دولت آبادي" نويسنده رمان معروف "كليدر" نيز از ساعدي به عنوان نويسنده ادبيات ناتمام ايران ياد كرد و گفت: « او كاشف آدم هايي بود كه هرگز ديده نمي شدند. وقتي به آثار ساعدي مراجعه مي كنم مي بينم او چيزهايي را ديده كه از تجربه من نيز خارج است.»
دولت آبادي درباره شباهت ساعدي با "آنتوان چخوف" نويسنده برجسته روس اظهار داشت: «در داستان هايي كه ساعدي به ويژه درباره جنوب ايران نوشته است، شخصيت ها تنها با نام خود معرفي مي شوند و هيچ توصيف موقعيت و وصف حالتي وجود ندارد. اين داستان ها در نهايت خلاصه بودن و سادگي خود به گونه اي نوشته شده اند كه زماني كه كتاب را مي بنديد مي بينيد كه شخصيت هاي داستان هنوز در ذهن شما زندگي مي كنند و نمي توان آنها را فراموش كرد. ساعدي اين نبوغ را داشت كه از يك واقعيت كوچك هزار افسانه بپروراند و از اين نظر تنها مي توان او را با چخوف مقايسه كرد.»
"رضا سيدحسيني" مترجم و محقق برجسته ايران آخرين سخنران مراسم بزرگداشت مولف "لال بازي ها" بود و درباره تبديل دوستي اش به برادري با غلامحسين ساعدي سخن گفت.
سيدحسيني با اشاره به اين كه او اولين داستان هاي ساعدي را در مجله "سخن" چاپ كرده و يادداشتي را نيز درباره لال بازي هاي ساعدي نوشته بود به شرح چند خاطره از غلامحسين ساعدي پرداخت.