آفتابنیوز : قصد اين نوشتار پرداخت سياسي تئوريك به رفتارشناسي انتخاباتي نيست اما مهمترين مسأله رفتار هوشمندانه و توجه به آزمون و خطاست. مهمترين انتخاباتي كه هنوز زمان زيادي نيز از آن نگذشته بحث انتخابات آمريكاست. در انتخابات رياست جمهوري بيشتر رقباي انتخاباتي در دنيا برنامه هاي داخلي را به نقد مي گذارند و به مباحث اجتماعي، آموزشي و درماني پرداخته و نقاط ضعف آن را برشمرده و براي آن برنامه جايگزين و احسن طراحي مي كنند. خارج از اين حوزه در بحث هاي سياست خارجي و منافع ملي هدف فراموش نمي كنند اما راه هاي رسيدن به آن را مورد نقد قرار مي دهند. رفتار جان كري نامزد حزب دموكرات و جورج بوش نامزد حزب جمهوريخواه نمونه بارز اين رفتار انتخاباتي بود. جان كري مخالف حمله به عراق نبود اما روش جورج بوش را نقد مي كرد. اين در حالي است كه دو تن از كانديداهاي رياست جمهوري آينده ايران كه به تأثيرپذيري از آمريكا نيز دارند و يكي مدام از قانون اساسي آنها استفاده مي كند و رفتار آمريكايي ها را به عنوان الگو معرفي مي كند و ديگري بيشتر به سطح تقليد اكتفا كرده و معاون اول و معاون حقوق بشر معرفي مي كنند، گويي هيچ نگاهي به اين رقابت انتخاباتي و جنگ آنها به ويژه در حوزه سياست خارجي نكرده اند. كانديدايي كه به تقليد از آمريكا معاون اول معرفي مي كند، هنوز نمي داند كه نقش معاون اول در نظام سياسي ايران بسيار نازل تر از سطح سياسي آن در آمريكاست و ديگري كه خود از سال ها پيش در فلسطين بوده و حدود سه هفته نيز سكان سياست خارجي ايران را در دست داشته اما تا به امروز هنوز از همان سه هفته بهره برداري مي كنند. اين دو كانديدا هر دو داراي درجه دكتري هستند ولي در تمام مدت كار رسمي خود در دولت نتوانستند هيچ الگوي مؤثري را كه تقليد مثبت از غرب باشد پياده كنند. كانديداهاي رياست جمهوري بايد به اين بينش رسيده باشند كه برخي مواضع مربوط نه به دولت و نه به مجلس و نه يك قوه بلكه به تمام مردم اختصاص دارد و به واقع منفعت ملي است. كما اين كه امروزه در حوزه نفت و گاز برنامه نمي دهد و كانديداي رياست جمهوري مي داند كه در آن نظام فراجناحي بايد نقش موثري داشته باشد و نه اين كه پيش از حضور حساس ترين حوزه سياست خارجي را هدف قرار دهد. دو كانديداي مزبور در آخرين سخنان خود به اين نتيجه رسيده اند كه اگر به مسند رياست جمهوري برسند، دستور مي دهند غني سازي اورانيوم متوقف شود. هرچند يكي از ارگان هاي وابسته به يكي از كانديداها سعي كرد با شيوه مطبوعاتي و تغيير تيتر گاف مزبور را اصلاح كند ولي اصل قضيه به قوت خود باقي است. اين كه دو نفر با چنين جايگاه و سابقه اي طرح چنين مسأله اي را كه به اين زحمت به دست آمده و كشور در سال پرتنش را به خاطر آن پشت سر گذاشته و هزينه هاي زيادي پرداخت كرده و امروز درجايگاهي است كه به يكي از بالاترين موفقيت هاي سياست خارجي خود در سياست خارجي رسيده را ناديده مي انگارند و اصلي ترين برگ برنده را حاضرند زمين بگذارند از دو جايگاه مي توان بررسي كرد. نخستين نظر اين كه چنين نظري را براي اين عنوان كرده اند كه موجبات خوشحالي برخي نيروهاي اپوزيسيون را فراهم كرده و به دست آنها بهانه اي دهند كه بالاخره ميزان عقب نشست و يا اين كه در كل اين قضيه را بدون فكر قبلي عنوان كرده اند. چنين تفكري زياد مورد قبول نيست چرا كه حوادث يك سال گذشته در منطقه و جهان نشان مي دهد كه جريان خزنده ديگري در پيش است كه بهتر است بتوان از آن استفاده بهينه كرد. بيشتر مردم با روند انقلاب هايي كه با رنگ هاي مختلف مشهور شده اند در حدود يك سال اخيرا آشنا هستند. انقلاب نارنجي در اوكراين انقلاب صورتي در آمريكاي لاتين، يك انقلاب آرام ديگر در گرجستان و به تازگي در آمريكاي جنوبي. منشا و روند تمامي اين انقلاب ها نيز يكسان بود و روند مورد علاقه اروپاي متحد است. در اين كشورها يك كانديدا با تأييد نظرات غرب پيش آمد و پس از شكست توانست فشار بين المللي را با خود همراه كرده و با برگزاري دوباره انتخابات يا فشار مردم به هر حال خود را به صندلي قدرت برسانند. در حال حاضر بحث توقف غني سازي تنها مسأله اي است كه نقطه مركزي مذاكرات ايران و غرب در پرونده هسته اي را به خود اختصاص داده است. غرب مي گويد ايران غني سازي را متوقف كند و براي نمونه مدل كره جنوبي را پيشنهاد مي كند كه با 20 نيروگاه چرخه سوخت ندارد. اما ايران نيز در مقابل با شرايطي غني سازي را به حالت تعليق درآورده و حاضر به توقف نيست و در عوض مدلي شبيه ژاپن را دنبال مي كند. جاي اين نيست كه به بحث مذاكرات ايران و اروپا وارد شد كه خود مسأله اي مستقل است اما مسأله مهم همان تأكيد غرب بر توقف غني سازي است. اگر يك كانديدا از حالا چنين برنامه اي را اعلام كند شايد به اين فكر رسيده كه غرب تمام قدرت خود را به كار خواهد گرفت تا از او حمايت كند و اگر انتخاب نشد اوضاع به گونه اي ديگر تعريف مي شود. چنين تفكري خود دو نگرش را به دنبال دارد. نخست آن كه نام مناسبي براي اين رفتار نمي توان پيدا كرد و شايد آبرومندترين آن آماتوريسم باشد چرا كه اروپا يا غرب ظرفيت اين را ندارد كه در انتخابات ايران موضعي بگيرد كه در اوكراين گرفت.
در ديداري كه چند روز پيش از كميسيون اروپا در بروكسل داشتم يكي از نمايندگان كميسيون حقوق بشر عنوان كرد كه بحث انتخابات به آنها هيچ ارتباطي ندارد كما اين كه انتخابات مجلس هفتم ايران را قانوني مي دانند و از ادامه دور گفت و گوها با نمايندگان مجلس هفتم استقبال مي كنند. يك ديپلمات ارشد اروپايي عنوان كرد كه مهم روند همكاري ها در سطح ايران و اتحاديه اروپاست و بحث انتخابات به حقوق داخلي افراد در ايران بازمي گردد كه كميسيون به آنها وارد نمي شود و آنها بي صبرانه در انتظار اين هستند كه مجلس هفتم گفت و گوهاي خود با اروپا را آغاز كند. بعيد است يك كانديداي رياست جمهوري از ابعاد مختلف خبرها بي خبر باشد اما فقط مسأله اينجاست كه چرا اين مسأله كه مباحثي چون انرژي هسته اي، سلول هاي بنيادين، علم روبات ها و پرتودرماني كه موفقيت در آنها در زير تحريم هاي سنگين يك معجزه است را هنوز آنان كه خود را سياستمدار مي دانند درك نمي كنند و آنها را به عنوان ثروت ملي به حساب نمي آورند. در هر صورت چنين اظهارنظري را اگر غير از آماتوريسم نتوان عنوان نهاد پيدا كردن عنوان جايگزين آن كاري بيسار دشوار است.