آفتابنیوز : الف) شرایط جغرافیایی و اقلیمی و میزان شکنندگی کشور در برابر فشارهای خارجی،
ب) ترکیب قومی و خصوصیات فرهنگی
ج) ماهیت نظام سیاسی و گرایش ایدئولوژیک حاکم بر آن که در مجموع عامل اساسی در تعیین ساختار حکومتی و رفتار بین المللی است.
د) توانایی ها یا محدودیت های اقتصادی و نظامی
ه) سرانجام نظام سیاسی بین المللی و منطقه ای
از میان عوامل یاد شده عوامل مرتبط با نظام های داخلی و بین المللی در تعیین اهداف و اولویت های کشورهایی که از لحاظ اقتصادی، تکنولوژیک یا نظامی بالنسبه ناتوان اند تاثیری محسوس دارد. تاثیر نسبی هر یک از عوامل یاد شده در دوره های گوناگون زندگی سیاسی هیچ کشوری ثابت نیست. اما دگرگونی های اساسی در نظام ارزشی و گرایشی ایدئولوژیک حکومت به درجات گوناگون در اهداف و خط مشی سیاست خارجی کشور موثر است. سیاست خارجی در چنین وضعیتی تجسم و نمود ایده ها، آرمان ها و روش مدیریت سیاسی آن کشور خواهد بود. این نمود طبیعی خارجی است که نوع و سطح رابطه با جهان خارج از مرزها را در حکومت دینی با دشواری خاص روبرو می کند.
اصولا عرصه سیاست خارجی و روابط بین الملل عرصه واقعگرایه است: بدین معنی که قدرت هر کشور، نوع، میزان و گسترده منافع آن را تعریف و تعیین می کند و هر کشور بر اساس میزان قدرت خود گام بر می دارد.
اما قدرت کشورهای نیز ثابت و تغییر ناپذیر نیست و به شرایط زمان و مکان بستگی دارد. در این راستا هیچ کشوری نمی تواند بدون حداقل همکاری با دنیای بیرون خود ارتباط برقرار کند و باید در برخی زمینه ها با سایر کشورها همکاری کند. اگر از زاویه ائتلاف به سیاست خارجی نگریسته شود هر کشوری در نظام بین الملل برای تحقق اهداف خود به همکاری با دیگران نیاز دارد یعنی هیچ کشوری نمی تواند به تنهایی اهداف خود را تحقق بخشد. همچنین میزان توفیق سیاست خارجی هر کشوری در دستیابی به اهداف خود، بسته به میزان همکاری کشورهای دیگر به ویژه قدرت های بزرگ است به نظر می رسد که ما در سیاست خارجی خود این موضوع را نادیده گرفته ایم زیرا ریشه اکثر، اصطکاک ها و مشکلات منطقه ای ایران در قاعده مند نبودن روابط با غرب است. چون منبع اصلی قدرت در سطح جهانی نزد غرب است و این یک واقعیت است. بسیاری از مشکلات ما با همسایگان ناشی از فقدان روابط قاعده مند با غرب است. به عنوان مثال می توان به موارد زیر اشاره کرد: اختلاف با امارات متحده عربی، تندگویی های ترکیه، رفتارهای عربستان، تهدیدات ناشی از جمهوری آذربایجان و بی توجهی روسیه و چین در اجرای تعهد نسبت به ایران جملگی همگی در حالی اتفاق می افتد که ایران از نظر جغرافیایی در میان کشورهای غنی نفتی خاورمیانه و کشورهای منطقه آسیای مرکزی و قفقاز قرار دارد. حال این سوال مطرح می شود که آیا پس از پایان جنگ سرد ایران توانسته است با اقدامات دو یا چند جانبه با کشورهای منطقه نیازهای خود را تامین کند. تاریخ معرف این واقعیت است که ایران به واسطه ویژگی های ممتاز فرهنگی جغرافیایی و سیاسی نتوانسته با همسایگان خود ائتلاف کند و کشوری است خاص. عموم این کشورها به ایران بدبین هستند و پیوسته با شوکت آن در قالب های مختلف سیاسی مقابله کرده اند. تمامی کشورهای منطقه وضعیت بی ثباتی دارند. در غرب و شرق ایران دو کشور عراق و افغانستان با حمله امریکا بعد از حادثه یازدهم سپتامبر به تصرف امریکا درآمدند، ترکیه درگیر با کردهاست و ارمنستان و ترکیه در حالت خصمانه به سر می برند، ارمنستان و آذربایجان نیز در وضعیت جنگی به سر می برند. روسیه نیز درگیر مسائل داخلی خود است.
پاکستان درگیر تروریسم و مبارزات خونین مذهبی در داخل کشور و درگیر با هندوستان بر سر کشمیر است. در جنوب هم عربستان به شدت متزلزل و درگیر مبارزه با تروریسم است و . . .
تحت این شرایط به نظر نمی رسد که بتوانیم در عرصه سیاست خارجی روی کشورهای منطقه به عنوان متحد استراتژیک حساب ویژه ای باز کنیم بلکه به دلیل خاص بودن شرایط ایران سیاست خارجی نیز باید فرا منطقه ای باشد.
البته این مساله با روند فعلی سیاست خارجی ایران منافات دارد و شرایط دیگری را می طلبد.