«هری بنسون»: او به خزانه «کازینو» رفت و با یک میلیون دلار برگشت
من ۳۰ سال از «ترامپ» عکاسی میکردم و هیچوقت ندیدم به چیزی نه بگوید. همیشه میتوانید با او جلوتر بروید. او همیشه حاضر است. شوخطبع است، ولی شما نمیتوانید برایش جوک تعریف کنید. یکبار بالای برج «ترامپ» از او عکاسی میکردم. بلوز پوشیده و کروات زده و یک ژست بوکس گرفته بود. همیشه دوست داشتم از او بخواهم بلوزش را درآورد. او این کار را میکرد.
این عکس در «تاج محل» گرفته شد. در کازینوی یک میلیاردی که سال ۱۹۹۰ در آتلانتیک سیتی افتتاح شد. وقتی به من گفت، یک میلیون دلار در «قفس» محل نگهداری پول است، من گفتم تا حالا این مقدار پول نقد را یکجا ندیدهام. بعد او مستقیم رفت داخل قفس و یک میلیون دلار بیرون آورد؛ اما این فراتر از حد و حدود بود. تنها کسی که قدرت دارد، منظورم قدرت واقعی است، میتواند به آنجا داخل شود، ولی برای «ترامپ» مهم نبود. او این را میخواست و به دستش آورد. او داشت فخر میفروخت، اما بهعنوان یک عکاس، من غیر از این چه میخواستم!
او مغرور است، بله خیلی مغرور؛ اما آنجا من داشتم به او توجه میکردم و یک دوربین را به سمتش گرفته بودم. میدانم که میخواهم وقتی به کاخ سفید رفتم، کاری کنم تا او یک کار خاص انجام دهد، مثلا وادارش کنم بپرد روی میز یا چنین کاری.
شب انتخابات هم شبی بود. دوستانم شوکه بودند و گریه میکردند. «ترامپ» ورق را برگرداند. باورکردنی نبود، همه مشوش و مبهوت بودند. فکر کنم او تا مدت کوتاهی خوشرفتار باشد.
رزومهی «هری برنسون»
متولد سال ۱۹۲۹، گلاسگو
فارغالتحصیل مدرسه هنرهای گلاسگو
تأثیرپذیری: از هیچ عکاسی. «لرد بیوربروک» که به من کار یاد داد.
بهترین اتفاق: رفتن به آمریکا همراه با گروه «بیتلز»
بدترین اتفاق: «بابی کندی». وقتی او کشته شد من دقیقا آنجا بودم.
نکته طلایی: به جای دوربین یک گیتار بخرید!
«کریس باک»: من این را پرتره یک مرد شکستخورده میبینم
دوست دارم عکسهای زشت و آسیبپذیر بگیرم. آنها بیشتر از عکسهای قهرمانانه، رنگ و بوی انسانی دارند. این کاری بود که من در دهه ۱۹۸۰ شروع کردم. این عکس یک موفقیت خاص است. سال ۲۰۰۶ برای مجله فیلادلفیا گرفته شد تا همراه با آن، مطلبی درباره توسعه اراضی توسط «ترامپ» در آن منطقه منتشر شود. ما در اتاق کنفرانس تاریک و بزرگی بودیم و آیینهها از معدود چیزهایی بود که میتوانستم از آن استفاده کنم. این لایهای از پیچیدگی به کارم میداد. او در بازتابها، قوی و با اعتماد به نفس دیده میشود، ولی در زندگی واقعی، آسیبپذیر است.
در جریان کمپین انتخابات ریاست جمهوری، مردم درباره این پرتره خیلی هیجان از خود نشان دادند، چون چیزی را درباره «ترامپ» بیان میکند. مردم درباره «چهرههای متعدد ترامپ» حرف میزدند و من میدانستم اینها از کجا میآید. من در برنامه تلویزیونی «The Apprentice» او را نفرتانگیز و زننده دیدم. در مصاحبهها هم او حرفش را با یک چیز شروع میکند و وسط کار نظرش را عوض میکند.
من که چندبار «ترامپ» را دیدهام، میتوانم بگویم در خلوت، آدم متفاوتی است. وجهه اجتماعی او در انتخابات پرخاشگر و خشن بود و «ترامپ» بهعنوان آدمی که گروه زیادی از مردم را نادیده میگیرد، شناخته شد. من این عکس را پرتره یک مرد شکستخورده میبینم. این تفسیر شخصی من است. حتی کاندیدا شدن او برای انتخابات عجیب و غریب بود. فکر میکنم او آدم آسیبدیدهای است. فکر نمیکنم حتی بخواهد حکومت کند، او فقط فکر رئیسجمهور شدن را دوست داشته است.
من از شنیدن نتیجه انتخابات شوکه شدم. فکر کردم یک جوک است؛ اما فکر میکنم «ترامپ» مذاکرهکننده و تاجر خوبی باشد، باید پشت درهای بسته، قراردادهای خوبی ببندد.
رزومه «کریس باک»
متولد سال ۱۹۶۴، تورنتو
فارغالتحصیل دانشگاه «رایرسون» تورنتو
تحت تأثیر: «ایروینگ پن» و «آنتون کوربیجن»
بهترین اتفاق: نشستی با «اوباما» در سال ۲۰۱۳
بدترین اتفاق: درست بعد از ازدواجم، چند سال مالی خیلی سخت را گذراندم.
نکته طلایی: اگر کارت را جدی بگیری، کار خوب همیشه به اوج میرسد.
«ویلیام کوپون»: بعدش باید کثافت کبوتر را از آستینش پاک میکردم
این عکس سال ۱۹۸۳ گرفته شد تا همراه با یک مقاله در مجله «منهتن» چاپ شود. «منهتن» مجلهای تأثیرگذار و ردهبالا در دهه ۱۹۸۰ محسوب میشد. این کار به روشنی ایده معرفی تاجران بهعنوان سلبریتی را میرساند. «ترامپ» گفت که دوست دارد بهعنوان مذاکرهکننده صلح بین فلسطین و اسرائیل ظاهر شود. بنابراین ما تصمیم گرفتیم از این پرنده بهعنوان نماد صلح استفاده کنیم. از نظر گرافیکی خیلی جواب داد، اما بلافاصله بعد از آن من مجبور شدم، کثافتهای کبوتر را از روی آستین «ترامپ» تمیز کنم.
او خیلی آدم مهربانی نیست. دمدمی است و گاهی مغرور میشود. هر وقت او را میبینم، ژست دافعانه دارد. حدود سه سال پیش، او را موقع بازی گلف در «پالم اسپرینگز» فلوریدا دیدم. این عکس را در گوشی تلفن همراهم به او نشان دادم. او گفت: عکس را خیلی دوست داشتم، از مقاله متنفر شدم.
انتخاب او بهعنوان رئیسجمهور یک تغییر رادیکال در سیاست آمریکاست و من نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد. وقتی «روزولت» پیروز شد، دوران رسانهها بود. «کندی» تلویزیون را در اختیار داشت، «اوباما» اینترنت را. حالا برای این آدم، شبکههای اجتماعی و دستکاریهای توییتری در دسترس است.
پیروزی او نتیجه خشم مسکوتماندهی اکثریت جامعه در بسیاری از شهرهای میانی آمریکا و حتی برخی شهرها با نرخ بیکاری بالاست. «ترامپ» نماینده تغییر است. او مردی است که همه دوست دارند از او متنفر باشند. من هرگز فکر نکردهام او آدمی باشد که مردم با عشق به او رأی دهند.
رزومه «ویلیام کوپون»
متولد سال ۱۹۵۲، نیویورک
خودآموخته
تحت تأثیر: «ایروینگ پن»، «ریچارد آودون» و «دیان آربس»
بهترین اتفاق: دهه ۱۹۸۰، سالهای «ریگان»، هدف پول نبود.
بدترین اتفاق: صبح امروز!
نکته طلایی: دنبال رویاهات برو
«نایجل پری»: یک طرفی نمیایستاد، شاید به خاطر مدل موهایش
این عکس را سال گذشته برای مجله «اسکوایر» گرفتم. آنها یک پرتره سهرخ از او میخواستند. «هیلاری کلینتون» و «مارکو روبیو» شبیه هم عکس گرفته بودند، انگار میخواهند تصویرشان را روی کوه «راشمور» حک کنند. وقتی نوبت «ترامپ» شد، نتیجه این شد؛ چون او از کنج ایستادن امتناع میکرد.
او گفت: «نه نایجل. به نظرم شبیه عکس پروفایل میشود.» من گفتم: «نه دونالد. من چشم دیگرت را هم میبینم. شبیه عکس پروفایل نمیشود.» چرا عکس پروفایلی دوست نداشت؟ شاید غبغب زیر چانهاش را دوست ندارد. یا شاید فکر میکند مردم دارند سعی میکنند دید خوبی نسبت به موهای رو هم آوردهاش داشته باشند.
بعد من وادارش کردم دستم را که دورتادور دوربین میچرخاندم، دنبال کند و بعد عکس را زمانی گرفتم که او مستقیم داشت به دوربین نگاه میکرد و نتیجه این شد.
صورتش آرام است. خودش فکر میکند حالتش قدرت را میرساند. با این حال به جای اخمو به نظر رسیدن، کمی آزرده دیده میشود. برای این که کار را تمام کنم، او را روبهروی یک آیینه قرار دادم. به من گفت: «نایجل این کار قبلا سابقه نداشته. چه بچه خوبی!» اگر بگویم من فقط ۱۰ سال از او جوانتر هستم، این حرف به نظر خندهدار میآید.
کل این جریان شاید چهار دقیقه طول کشید. خوش اخلاق بود. تا وقتی شما هرجا او دلش میخواهد بپرید، حالش مساعد است؛ اما دلم نمیخواهد همانطور که با «جرج بوش» پدر بگو و بخند داشتم، با او خودمانی شوم. «ترامپ» آدم شوخطبعی نیست، اما سعی هم نمیکند تو را فریب دهد. او خودش است. رأی من «برنی سندرز» بود. «ترامپ» و «کلینتون» بدترین کاندیداهایی بودند که انتخاب شدند.
رزومه «نایجل پری»
متولد سال ۱۹۶۱، بارنزلی
تحصیلات: طراحی گرافیک در کالج لندن
تحت تأثیر: «دیوید بیلی»، «ریچارد اودون» و «آنری کارتیه - برسون»
بهترین اتفاق: گرفتن اینجور عکسها
بدترین اتفاق: عکاسی دیجیتال. آینده بهخاطر سقوط استانداردها در نتیجه اشباع وحشتناک عکس بشقابهای غذا در اینستاگرام، غمانگیز است.
نکته طلایی: قبل از برداشتن دوربین و عکسبرداری، روی حرفی که میخواهی بزنی فکر کن.