آفتابنیوز : دکتر داوود هرمیداس باوند؛ متخصص حقوق و روابط بین الملل ضمن بررسی تاریخ سلاح های هستهای در دوران بازدارندگی به عصر حاضر اشاره کرده و می گوید:« طرح فعلی سپر دفاع موشکی امریکا در صورت عملی شدن می تواند تمام قراردادهای IBF، نظام بازدارنده و حتی استفاده صلح جویانه از فضای ماورای جو، ماه و اجرام سماوی و . . . . را به هم زند.»
رابطه بین قدرت هسته ای از یک سو و کشورهای فاقد سلاح های هسته ای از سوی دیگر از جمله مواردی است که دکتر باوند، دیپلمات بازنشسته و پرسابقه ایران در سازمان ملل متحد به تشریح آن می پردازد.
وی در این گفت و گو ضمن ارزیابی مسائل هسته ای امریکا از یک سو و نحوه برخورد غرب با مسائل هسته ای ایران از سوی دیگر به ارزیابی اظهارات اخیر ژاک شیراک درباره حملات پیشگیرانه هسته ای پرداخته است.
* * *
پنتانگون، پیش نویس دکترینی را تهیه کرده که در آن خواستار« حفظ وضعیت تهاجمی هستهای» از طریق حفظ حالت« آماده باش کامل» شده تا در صورت لزوم « حمله پیشگیرانه» به دشمنان مسلح به سلاح های کشتار جمعی، از آمادگی برخوردار باشد. در حالی که حمله پیشگیرانه امریکا از زمان حادثه 11 سپتامبر شروع شد و حمله به افغانستان و شروع شد و به افغانستان و عراق در برگرفت؛ آیا این احتمال وجود دارد که حمله به افغانستان و عراق را در برگرفت؛ آیا این احتمال وجود دارد که حمله پیشگیرانه هسته ای امریکا واکنشی در برابر برنامه صلح آمیز هسته ای ایران باشد؟
امریکا از سلاح های کشتار جمعی به خصوص سلاحهای هستهای در جنگ با افغانستان و عراق استفاده نکرد. دارندگان سلاح هستهای نیز هموراه متعهد بوده اند اولین استفاده کننده سلاح هسته ای نباشند و داشتن سلاح هستهای تنها جنبه دفاعی دارد آن هم در قبال نیرویی که متصل به قدرت هستهای است.
بنابراین درست است که امریکایی ها تفسیر جدیدی از دفاع از خود کرده اند تحت عنوان: 1- دفاع پیشگیرانه و 2- دفاع پیش دستانه؛ ولی قبلا این نوع دفاع در کمیسیون تعریف« تجاوز» مطرح شده بوده است. تعریف« تجاوز» چیست؟
در مورد تجاوز دو نظریه وجود داشت که یک نظریه مبتنی بر نفس عمل تجاوز و دفاع از خود است که توسط بلوک شرق مطرح و درماده51 منشور ملل متحد هم پیش بینی شده که آنها می گویند:« حق ذاتی دفاع فردی و جمعی در قبال تجاوز مسلحانه یا حمله مسلحانه.»
نظریه دیگر توسط کشورهای عضو ناتو مطرح شد و آنها تعریف تجاوز را مبتنی بر قصد و نیت می دانستند نه نفس عمل.
استناد آنها نیز به بند 4 ماده 2 منشور ملل متحد بود. بنابراین آنان خود را مجاز می دانستند در صورتی که خطری بالفعل یا بالقوه باشد؛ پیش دستی کنند.
حمله « پیش دستانه» چیست و آیا اهمیتی هم وزن حمله پیش گیرانه دارد؟ حمله پیش دستانه به این صورت است که طرف مقابل که آماده حمله نظامی به کشور دیگر است و از آرایش نظامی و استقرار نیروها در مرزها برخوردار می باشد، کشور مورد تهدید به منظور کاهش تلفات کمتر اقدام به حمله پیش دستانه میکند.
اما مساله « حمله پیشگیرانه» این است که امکان دارد تهدید بالقوه بوده و هنوز بالفعل نشده باشد. به عبارت دیگر شاید چندین سال طول بکشد تا تهدید بالفعل شود. ولی برای اینکه امنیت لازم تامین شود، اقدام پیشگیرانه می کنند.
مانند حملاتی که اسرائیل در 1981 به تاسیسات هستهای عراق کرد.
امکان داشت که دسترسی عراق به سلاح هسته ای 6 یا 7 سال دیگر طول بکشد ولی از نظر اسرائیل، این تهدید بالقوه بوده و هنوز بالفعل نشده بود.
بنابراین این گروهی که معتقد به نظریه دوم بودند به خودشان این اجازه را می دادند که برای حفظ امنیتشان قبل از اینکه خطر بالقوه تبدیل به بالفعل نشود، آن را از بین ببرند. بنابراین در آن تاریخ آنها معتقد بودند تعریف« تجاوز» باید بر قصد و نیت طرف باشد و بر این اساس دفاع پیش دستانه و پیشگیرانه را مجاز می دانستند. البته این نظریه در زمان خودش پذیرفته نشد.
ولی بعد از 11 سپتامبر حلمه پیشگیرانه مجددا از سوی بوش اعلام شد .
بعد از 11 سپتامبر امریکایی ها مجددا این نظریه را مطرح کردند و گفتند به منظور تامین امنیت مردم امریکا هر خطر و تهدید بالقوه ای را که تشخیص بدهند، خود را مجاز می دانند تا از طریق اقدامات سرکوبگرانه آن را خنثی کنند. ولی این مساله باز هم مورد موافقت جامعه بین المللی قرار نگرفت. دبیر کل سازمان ملل متحد نیز در گزارشی که در مورد تجدید ساختار سازمان ملل متحد به مجمع عمومی ارائه داد، سعی کرد تا با نظر امریکایی ها همسویی داشته باشد. وی در گزارش خود تصریح کرد:« مفهوم حمله پیش دستانه، مستتر در ماده 51 منشور است. ولی حمله پیشگیرانه، یا یک خطر بالقوه برای اینکه بالفعل شود باید صلاحیت آن درچارچوب فصل 7 منشور شورای امنیت قرار گرفته و در آنجا بررسی شود.»
بنابراین دبیرکل مخالف اقدام یک جانبه از سوی یک دولت بود. به هر حال امریکا یک قدرت هژمونیک است و این حق را برای خود قائل است که توجهی به این مساله که سایر کشورها چه موضعی دارند، نداشته باشد.
آقای دکتر! امریکا در دکترین هستهای اخیر خود از ترکیب سلاحهای متعارف با سلاحهای هستهای سخن گفته است. از سوی دیگر گفته میشود که امریکا در حمله نظامی به افغانستان از بمب های اتمی نفوذی ضعیف استفاده کرده است. برخی از صاحب نظران نیز بر این اعتقادند که طرح تصویب بمب های اتمی نفوذی امریکا در کنگره از سوی پنتاگون هشداری است به برنامه های صلح آمیز هستهای ایران تا در صورت حمله نظامی به ایران از این بمبها استفاده شود. نظر شما در این مورد چیست؟ ببینید در استراتژی امریکا استفاده از سلاح هستهای به دو صورت:
1- بمبهای هسته ای
2- سلاح هستهای تاکتیکی به صورت گلوله های تانک و . . .
پیش بینی شده است. ولی تا به حال از آن استفاده نشده است.
زیرا استفاده از سلاح هستهای تاکتیکی هم دارای تشعشاتی است که اگر مورد استفاده قرار گیرد، کاملا قابل رویت است.
در آن گفته می شد بمب های نوترونی جز بمب های پاک هستند که روی ساختمانها اثر بیشتری می گذارند و بر روی انسانها اثر کمتری خواهند گذاشت. خروشچف رهبر پیشین شود وی در آن زمان این بحث را رد کرد و گفت:« بمب کثیف و تمیز کلا بمب کثیف است و ما بمب تمیز نداریم.»
بنابراین امریکا تا به حال از سلاح هستهای حتی سلاح هستهای تاکتیکی در افغانستان استفاده نکرده است.
بنابراین بمبهای نفوذی که در عمق میرود و بعد منفجر میشود در قالب سلاحهای هستهای محسوب نشده است.
البته این مساله در استراتژی امریکا وجود دارد که اگر شرایط اقتضاء کند با یک قدرت هستهای برخوردی داشته باشند، از سلاحهای هستهای تاکتیکی استفاده کنند. ولی استفاده از آن در عراق و افغانستان گزارش نشده است.
منهای سابقه تاریخی جنگ جهانی دوم که امریکا در شهرهای ناکازاکی و هیروشیما از بمب اتم استفاده کرد.
حال با توجه به این سابقه امریکا نیازی ندارد که از سلاح هستهای استفاده کند. وقتی اسرائیلی ها تاسیسات هستهای عراق را زدند، از بمبهای متعارف البته نفوذی استفاده کردند.
پس چرا امریکا چنین دکترینی را مطرح کرده است؟ عرض کردم؛ امریکا در استراتژی خودش این مساله را پیش بینی می کند. استراتژی امریکا این است که در آن واحد بتواند با تنوع مقابله کند. جنگهای متعارف و جنگهای غیر متعارف.
در استراتژی امریکا این مساله پیش بینی شده است که در آن واحد بتواند در چند نقطه جهان، حتی تنوع ماهیت جنگها را پذیرا بشود و امکان استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی را هم داشته باشد این امر پیش بینی شده ولی تا به حال از سلاحهای هستهای تاکتیکی استفاده نشده است.
در مورد ایران این نگرانی وجود دارد که در صورت زدن تاسیسات هستهای، اگر سوخت هستهای وجود داشته باشد، منجر به تشعشات هستهای خواهد شد. هر چند که امکان دارد قدرت تخریب آن زیاد نباشد. اما در زمینه تشعشات اتمی، روس ها هشدار داده اند.
بنابراین حتی برای زدن تاسیسات هستهای ایران مثل نطنز؛ هر چند تشعشات هستهای به میزان خیلی کم هم باشد، باز نیازی به استفاده از بمب هستهای نیست.
پس احتمال اینکه اسرائیل و امریکا بخواهند تاسیسات هستهای ایران را بمباران کنند، به دلیل همان تشعشات هستهای که روسیه هم هشدار داده،این قضیه می تواند منتفی تلقی شود؟ این به تصمیم آنان برمی گردد که آیا میخواهند این امر را منتفی تلقی کنند یا خیر. اسرائیل و به خصوص امریکا اعلام کردهاند که اگر اقتضا کند از قدرت نظامی استفاده میکنند و حمله نظامی را نمیتوان نادیده گرفت.
منتهی فعلا گفته اند که از طریق دیپلماتیک مسئله ایران را باید حل و فصل کرد.
ژاک شیراک، رئیس جمهور فرانسه اخیرا از بازدارندگی هستهای برای مقابله با تروریست ها سخن گفته که با واکنش مثبت آلمان و انگلیس نیز روبرو شده است. نظر شما در این مورد چیست؟ پیام ژاک شیراک یک تهدید است. زیرا مساله مبارزه با تروریزم بین المللی دو جنبه دارد:
1- شبکهای که دارای شعباتی در نقاط مختلف جهان است
2-کشورهایی که به عنوان حامی تروریزم بین المللی تلقی می شوند.
یعنی دلایل متنوعی برای آنها وجود دارد که از لحاظ مالی و تسلیحاتی ـ امکاناتی را در اختیار چنین شبکههایی قرار می دهند.
بنابراین این هشداری است از سوی فرانسه که برای نخستین بار مطرح میشود به خصوص اینکه فرانسه اخیرا موضعی دنباله رو امریکا اتخاذ کرده است.
به خصوص در مورد سوریه؟
بله ـ در مورد سوریه اخیرا فرانسه به همراهی امریکا و . . . . قطعنامه مشترکی را به شورای امنیت بردند که فرانسه موضعی را در راستای همکاری با امریکا اتخاذ کرده است که به نظر من این یک اشتباه از سوی ژاک شیراک است.
زیرا موضع گیری شیراک در مساله عراق منجر به مقبولیت داخلی وی در فرانسه شد ولی اخیرا وی تغییر رویه داده و حتی فراتر از انگلیس و آلمان دنباله و نظرات امریکا شده است.
علت این تغییر رویه چیست؟ رویه شیراک در این است که میخواهد در منافع عراق منتفع شود. امریکا قبلا اعلام کرده بود کشورهایی که با عملیات نظامی امریکا در عراق مخالفت کرده اند، نمی توانند در منافع سرمایه گذاری در عراق، از جمله در انرژی و . . . مشارکت داشته باشند. ولی امریکا بعدا در این رابطه تجدید نظر کرد و تقاضا کرد که این کشورها در بازسازی عراق شرکت کنند. به همین دلیل فرانسوی ها و آلمانی ها به قطعنامه های شورای امنیت، رای مثبت دادند و پذیرفتند که ترتیبات نظامی در عراق برقرار شود. حتی سازمان ملل که امریکایی ها سعی کردند آن را در حاشیه قرار دهند، حضور پیدا کرده و بر مسائل عراق نظارت کرد.
اما به نظر من فرانسه در این مورد یک مقدار تند و عجولانه دنباله روی امریکا شده است. به عقیده من اظهارنظر اخیر شیراک و همچنین نحوه برخورد فرانسه با مسائل سوریه و لبنان به نفع فرانسه نبوده است.
البته فرانسه یک خصوصیت دارد و آن اینکه همواره سعی کرده و خود را در زمره قدرت های بزرگ خود را جا بزند.
فرانسه مثل کودکی است که از کلاه و کفش پدرش را استفاده می کند اما برایش گشاد است. ولی در نهایت دنبارو می شود. چون توانایی استمرار این وضعیت را ندارد.
بنابراین من این اظهارنظر ژاک شیراک را به عنوان یک هشدار تلقی می کنم.
آیا آلمان هم با همراهی امریکا در مورد ایران دارد همان روند فرانسه را در پیش می گیرد؟ خیر، در حقیقت در مورد ایران؛ سه کشور اروپایی که نماینده اتحادیخ اروپا هستند؛ موضعشان نزدیک به موضع امریکا شده است.
به خصوص اخیرا که پیشنهاد اروپاییها رد شد و ایران اقدام به احیای فعالیتهای اصفهان و بعدا تحقیقات فنی در نطنز کرد که از نظر آنها نقض موافقت نامه پاریس و همچنین عدم اجابت و رعایت مفاد قطع نامه سپتامبر 2005 شورای حکام از سوی ایران است.
زیرا شورای حکام در قطعنامه اش تصریح می کند که :« ایران باید تعدیل پروسه غنی سازی اورانیوم را به طور دائم، کامل و در تمام فعالیت ها در پیش بگیرد. یعنی« توقف» کامل. حتی تحقیق نیز میسر نیست.
نکته دوم که خیلی مهم است می گوید:« و رای تعهدات پیش بینی شده در ام.پی.تی، تفاهم نامه های پادمان و پروتکل یک» که ایران عملا آنها را هم پذیرفته، نظارت بازرسان و تحقیقات را ورای آنها پذیرا شود.« یعنی به کلی برخوردی استثنایی و گزینشی با ایران در حال انجام است. سوم می گوید:« چون فعالیتهای ایران در 25 سال اخیر تهدیدی برای صلح وامنیت بین الملل بوده بنابراین ایران را تا آستانه شورای امنیت پیش برده اند. زیرا وقتی رویدادهای یا تصمیماتی به عنوان تهدید علیه صلح و امنیت بین الملل تلقی بشود، اتوماتیک وار در صلاحیت شورای امنیت قرار می گیرد. بنابراین آنها می گویند:« ایران تعهدات پاریس را نقض کرده است.»
تعهدات پاریس چیست؟ ایران موافقت کرده بود که برنامه غنی سازی اورانیوم را به طور داوطلبانه به حال تعلیق درآورد. بدون اینکه زمانی مثلا یکسال برای آن مشخص شود. معنی چنین توافقی این است که تا مادامی که توافقی حاصل نشده باید تعلیق ادامه داشته باشد.
سپس آنها می گویند ایران آمده این تعلیق را شکسته و اصفهان را سپس آنها می گویند ایران آمده این تعلیق را شکسته و اصفهان را احیا کرده است و بعد هم فعالیت اصفهان و نطنز را یک کاسه کرده است.
سپس ایران فعالیت نطنز را هم از نظر تحقیقات فنی احیا کرده است.
بنابراین آنان معتقدند که ایران در دو زمینه، توافقنامه پاریس و همچنین قطعنامه شورای حکام را نقض کرده است.
بنابراین آنها به ام.پی.تی دیگر کاری ندارند و بر این اساس موضع گیری می کنند. اتحادیه اروپا و سه کشور اروپایی به این دلیل اعلام کردند که:« مذاکره با ایران بی ثمر است.»
در این هیاهو روسیه اعلام کرد که آماده است« برنامه مشترک» را با ایران بپذیرد. ولی به این شرط که فعالیت های اولیه که همان کیک زرد است در اصفهان انجام شود ولی قسمت عمده غنی کردن اورانیوم در روسیه انجام بپذیرد .
موضع ایران و روسیه به کدام سمت پیش می رود؟ موضع ایران روشن است. تهران می گوید که غنی سازی باشد در ایران باید روس ها هم می گویند باید در مسکو باشد هر دو موضع یکدیگر را می دانند و از آن آگاهی دارند. ولی وقتی اعلام می کنند که آماده برای مذاکرات دیپلماتیک هستند، یعنی امکان تعدیل در مواضع قبلیشان وجود دارد و لذا احتمال این هست که در مذاکرات آتی که در مسکو برگزار می شود، ایران پیشنهاد روسیه را با تعدیلات جزئی بپذیرد. اگر مساله به این ترتیب پیش برود، امریکاییها و اروپایی ها نیز با این نظر موافق خواهند بود.
البته اخیرا هم مطرح شده که ایران می گوید چین هم در این برنامه« برنامه مشارکت» حضور داشته باشد.
به عنوان آخرین سوال می خواهم به این مساله بپردازم که در نحوه عملکرد امریکا نسبت به سلاح های هستهای یک تناقض وجود دارد. از یک سو امریکا خود خواستار منع تولید تکثیر سلاح های کشتار جمعی به عنوان طراح نظم نوین جهانی است و از سوی دیگر دکترین تهاجمی هستهای خود را دنبال می کند آیا اینها با یکدیگر تناقضی ندارند؟ ببینید سوال شما دو مقوله را در بر می گیرد و درست است که در کنفرانسیون ام.پی.تی ماده ای پیش بینی شده که کشورهای دارنده سلاح های هسته ای تدریجا باید در جهت خلع سلاح هسته ای اقدام کنند و قبلا هم قطعنامه ای از سوی شورای امنیت در این زمینه صادر شده است، ولی ما می بینیم که کشورهای دارنده سلاح هسته ای هیچ گونه اقدامی در این زمینه نکرده اند. معمولا هم اقدامات آنها زیر نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی است. در حال حاضر نیز امریکایی ها طرح سپر دفاع موشکی را آورده ند که اگر این امر عملی شود به تمام قرار دادهای IBF، که نظام بازدارنده است، حتی استفاده صلح جویانه از فضای ماورای جوکه از مولفه های آن غیر نظامی و غیر هسته ای کردن فضای ماورای جو من جمله ماه و اجرام سماوی است، را به هم می زند.
چون تمام نظام بازدارنده ـ رابطه بین قدرت های هستهای ـ بر این اساس بود که یک جنگ هسته ای غالب و مغلوب ندارد و به نابودی هر دو طرف منتهی می شود.
یک نگرانی در اوایل وجود داشت که برای رفع آن سعی کردند از پایگاه های حفاظ دار استفاده کنند. مثل زیر دریایی های مجهز به کلاهک های هسته ای که توان ضربه دوم را داشته باشند. بنابراین مساله « غافلگیرانه» مطرح بود. این اساس نظام بازدارنده است.
ولی طرح سپر دفاع موشکی امریکایی ها این است که آنچنان پیشرفتی کنند که موشک های طرف مقابل را قبل از اینکه از سکو بلند شود، نابود کنند و بتوانند از فضای ماورای جو هم استفاده کنند.
پس صورت مساله دوران نظام بازدارندگی سلاح هسته ای با توجه به شرایط و پیشرفت های کشورهای دارنده سلاح هسته ای تغییر یافته است؟ حالا مساله عبارت است از اینکه قدرت های هستهای خودشان را مشمول این محدودیت ها نمی دانند. در واقع عدم گسترش سلاح های هستهای ناظر به کشورهایی است که فاقد آن هستند.
یعنی دارندگان سلاح های هستهای ناظر به کشورهایی است که فاقد آن هستند.
یعنی دارندگان سلاح های هستهای متعهد هستند که از هرگونه کمک به منظور دسترسی دیگر کشورهای فاقد سلاح هسته ای به این گونه سلاح ها به عنوان یک تعهد بین المللی خودداری کنند.
کشورهایی هم که فاقد هستند، متعهد هستند که در طلب دسترسی به سلاح های هستهای نباشند.
یعنی این مساله جنبه ایجابی و سلبی دارد. در اساسنامه آژانس بین المللی انرژی هسته ای هم به همین ترتیب است.
بنابراین در زمینه سوالی که فرمودید امریکا که خودش طراح نظم نوین جهانی است و یکی از مولفه های عمده اش چه در نظم نوین بعد از پایان جنگ سرد که بوش پدر اعلام کرد و چه در باز تعریفی که بعد از 11 سپتامبر شد و عبارت بود از عدم گسترش سلاح های جنگی این مساله مربوط به کشورهایی است که فاقد سلاح های هسته ای هستند.