* مرد اول / ۳۰ ساله، دندانهاي جلو آمده در آن صورت باريك استخواني. پوستي كه خيلي زودتر از اعداد شناسنامه، پير شده و تن صدايي كه شفاف نيست: «ترك تحصيل كردم، رفتم سر كار و كمكم شروع شد. مكانيك بوديم، توي گاراژ بوديم ... اين رفيق، اون رفيق، شروع كرديم خوردن ... نميدونم چند سالم بوده، اول راهنمايي بودم؟ يادم نمياد، چون مغزم مثل اون اوايل كار نميكنه. از يك ليتر و دو سه نفري شروع كردم تا رسيدم به يك و نيم ليتر كه خودم تنها بخورم ... .»
* مرد دوم / ۲۶ ساله، موهاي كوتاهشده با نمره ۲۰، لرزش محسوس در حركت مردمكها و لبها. تن صدا؛ معترض، لحن اداي كلمات؛ پناهجو: «از ۴ سالگي پدرم بِهِم الكل ميداد. به سن ابتدايي كه رسيدم، فروشنده، منو ميشناخت كه طرف مثلا پسر كيه كه بايد بهش مشروب بدم. به سن راهنمايي كه رسيدم، ميرفتم مدرسه، شيشه رو توي كيفم قايم ميكردم و ميرفتم پشت مدرسه ميخوردم. وقتي به دبيرستان رسيدم، یه الكلي بودم كه مدام عرق ميخورد ... .»
ممنوعيت قانوني مصرف الكل در ايران، از سال ۱۳۵۷ و طي مفاد قوانين مجازات اسلامي اعمال شد. قوانيني كه صددرصد جرمانگارانه و ناظر بر منع شرعي توليد، عرضه و مصرف مشروبات الكلي بود. تا اواخر دهه ۸۰ هم، جرمانگاري شرب خمر به قوت خود باقي بود و در حالي كه از ابتداي اين دهه، برخوردهاي سلبي و حذفي با مصرفكنندگان مواد مخدر در مسير تعديل افتاده بود و كارشناسان، با بررسي تجارب جهاني، از بيمار بودن معتادان مواد مخدر و نه مجرم بودن آنها صحبت ميكردند، دامنه مجازات براي شرب خمر و عوامل مرتبط (توليدكننده، واردكننده و توزيعكننده) اجراي حدود شرعي تا اعدام را در بر ميگرفت. (بهمن ۱۳۸۶ خبرگزاري ايسنا از صدور حكم اعدام براي يك مصرفكننده الكل در تهران پس از سه بار ارتكاب شرب خمر خبر داد. تير ۱۳۹۱، اين خبرگزاري به نقل از سيدحسن شريعتي رييس دادگستري خراسان رضوي خبر داد كه حكم اعدام ۲ فردي كه براي سومين بار مشروب خوردهاند در ديوان عالي كشور تاييد شده است.) در همين اثنا اتفاق ديگري با قدمهاي موازي در حال وقوع بود. شبكه فعال در واردات و توليد غيرقانوني مشروبات الكلي، با سوءاستفاده از مجازاتهاي سختگيرانه براي شرب خمر، قيمت محصولات خود را تا آن حد بالا برده بود كه براي مصرفكننده تفنني الكل، ديگر مقرون به صرفه نبود. اگر الكليهاي با سابقه موفق شده بودند اتانول با خلوص ۹۶ درصد را از داروخانههاي آشنا در سطح شهر تهيه كنند، گزارشهاي محرمانهاي كه از ابتداي دهه ۸۰ روي ميز روساي ادارات پزشكي قانوني رفت، نتيجه كالبدشكافي مرگهاي مشكوك به مسموميت با متانول (الكل صنعتي) بود؛ مرگهايي كه تعدادشان به تدريج از ۵ و ۱۰ و ۱۵ و ۲۰ هم گذشت.
* مرد اول: «ديگه مشروب جوابم رو نميداد. اصلا هيچ حسي نداشتم. فقط ميخوردم، دلدرد ميگرفتم. انگار آب خوردم، آب زياد خوردم. رو آوردم به الكل. از ۷۶ درصد شروع كردم، اتانول ۷۶ درصد ميخوردم، جواب ميداد ... ديگه اونم جواب نداد و رفتم سراغ ۹۶ درصد ... .»
* مرد دوم: «خانوادهام با هم بحث ميكردن، اين ميگفت تو اينو عرقخور كردي، اون ميگفت تو عرق رو ميذاشتي جايي كه اين برداره بخوره. من تا آخر مشروب رفتم. فكر ميكنم آدمي كه ۸۰ سال هم عرق خورده، اندازه من عرق نخورده باشه ... .»
سال ۱۳۸۶ كه طرح ارزيابي سريع اعتياد RSA با حجم نمونه ۷ هزار و ۷۶۹ نفر از مراجعان مراكز درماني و زندانيان و معتادان خياباني انجام شد، حسن رفيعي مجري اين طرح اعلام كرد: «از مجموع يك ميليون و ۲۰۰ هزار معتاد در كشور، ۸ هزار و ۴۰۰ نفر دچار اعتياد شديد به الكل هستند.»
۴ سال پس از اين اعلام، بنا بر نتيجه شيوعشناسي ملي اعتياد كه توسط ستاد مبارزه با مواد مخدر و در ۱۵ هزار خانوار و جمعيت ۱۵ تا ۶۴ ساله كشور انجام شد، ۲۲/۶ درصد از مجموع يك ميليون و ۳۲۵ هزار معتاد شناساييشده، مصرفكننده الكل بودند. بعد از انتشار نتايج اين تحقيق، در يكي از روزهاي سال ۹۰، مردان و زناني كه به عنوان اعضاي شوراي اجتماعي وزارت كشور، به ساختمان آجري خيابان فاطمي رفته بودند، از يكديگر درباره وضعيت سوءمصرف الكل در كشور ميپرسيدند. اما حتي طرح سوال درباره غيرقانونيترين اعتياد در ايران، همان زمان به مذاق بسياري از مخالفان خوش نيامد و پيشبيني كردند كه با توجه به تقيدهاي مذهبي در ايران، نتيجه، صفر باشد. نخستين پايش ملي سلامت روان كه سال ۱۳۹۰ توسط وزارت بهداشت و به شكل خانه به خانه و در ۴۹ ميليون نفر جمعيت ۱۵ تا ۶۴ ساله كشور انجام شده بود، نشان داد كه نتيجه صفر نيست: «۱۰/۱۸ درصد مردان و ۱/۰۴ درصد زنان اعلام كردند كه در ۱۲ ماه منتهي به انجام پايش مصرف الكل داشتند. ۴/۲۲ درصد مصاحبهشوندگان، دچار سوءمصرف الكل (مصرف بيش از اندازه و يك قدم قبل از اعتياد به الكل) بودند. ۲/۴۷ مردان، دچار وابستگي (اعتياد) به الكل بودند. ۷۲/۸ مردان و ۵۵/۸ درصد زنان، مشروبات الكلي قوي مصرف ميكردند كه اين عدد در كل جهان ۵۰ درصد بود. در حالي كه وزارت بهداشت، پيمانه استاندارد الكل را معادل ۳۵۰ سيسي با ۱۲ الي ۱۳ گرم الكل تعيين كرده است. ميزان مصرف كساني كه در يك سال منتهي به انجام پايش، الكل خورده و دچار سوءمصرف بودند، ۱/۴۲ ليتر (معادل ۸۴ پيمانه - هر ۴/۵روز يك پيمانه) بود كه مصرف مردان ۱/۵۲ ليتر و مصرف زنان ۰/۴۲ ليتر گزارش شد. ميزان مصرف كساني كه در هفته منتهي به انجام تحقيق، الكل خورده و دچار وابستگي بودند، ۵/۹۸ ليتر در سال (معادل روزانه يك پيمانه) بود كه اين عدد براي مردان ۶/۴۹ ليتر و براي زنان ۱/۷۴ ليتر گزارش شد. سرانه سالانه مصرف هر ايراني بالغ (فارغ از اينكه مصرف الكل دارد يا ندارد) ۱۰۸ سيسي (معادل ۶ الي ۷ پيمانه) برآورد شد كه اين عدد براي هر مرد ۰/۲۰۸ سيسي و براي هر زن ۰/۰۰۷ سيسي بود. مصرف سالانه الكل خالص در كشور ۵ ميليون و ۷۵۰ هزار و ۴۳۸ ليتر برآورد شد كه مجريان پايش با در نظر گرفتن ضريب خطا، دوبرابر اين عدد را به واقعيت نزديك ميدانند.»
تير ماه ۹۲، عباسعلي ناصحي رييس وقت اداره سلامت روان و اعتياد وزارت بهداشت از تصويب سند ملي پيشگيري درمان و كاهش مصرف الكل با هدف كاهش سوءمصرف الكل در كشور خبر داد؛ سندي كه نخستين جملههاي آن سال ۸۸ روي كاغذ آمده بود. نگرش خوشبينانه مسئولاني كه در آن زمان، پاي بندهاي اين سند امضاي موافق گذاشته بودند، اين بود كه مصرف غالب كشور، مشروبات حاوي الكل اتيليك (اتانول) باشد اما گزارشهاي رسمي سازمان پزشكي قانوني كشور در دهه ۸۰ مرگ بر اثر مصرف الكلهاي دستساز حاوي متانول را تاييد ميكرد: «سال ۸۴، ۱۹ نفر (شيراز)، سال ۸۵، ۳ نفر (مشهد) و ۱۵ نفر (كرمان)، سال ۸۶، ۱۲ نفر (قم)، سال ۸۷، ۱۲ نفر (بندرعباس)، سال ۸۹، ۱۴۵ نفر (۹ نفر اصفهان، ۳۳ نفر تهران در ۶ ماه اول سال)، سال ۹۰، ۹۳ نفر (۱۲ نفر اصفهان، ۱۸ نفر تهران، ۳ نفر ايلام)، سال ۹۱، ۱۳۶ نفر (۲۵ نفر آذربايجان شرقي، ۱۱ نفر كردستان، ۱۱ نفر خراسان رضوي، ۱۰ نفر تهران، ۹ نفر كرمانشاه، ۷ نفر مازندران) و سال ۹۲، ۱۳۵ نفر (۴ نفر رفسنجان) بر اثر مصرف متانول فوت كردند.»
* مرد اول: «ديگه اين اواخر، از يك و نيم ليتر ۹۶ درصد، فقط يك استكان ميموند. ديگه فاز غم ميگرفتم، فاز مردن ميگرفتم. شروع كردم به خودزني. يك بار ريه مو زدم. با چاقو زدم كه رسوندن بيمارستان، اومدم رگ دستمو بزنم، بغلشو زدم. سرم رو زدم به ديوار ... . آخريا يك و نيم ليتر الكل كه ميخوردم، روش ۳۰ تا ۴۰ تا كلونازپام هم ميخوردم كه ديگه خوب ميشدم. خوب ميشدم كه ... از خود بيخود ميشدم. من دنبال اون حال بودم ... .»
* مرد دوم: «از ۱۸ سالگي شروع كردم به مصرف ماريجوانا با الكل. يه مدتي با خودم حرف ميزدم. هذيون ميگفتم، وقتي رسيدم به ۲۰ و ۲۲ سالگي، ديگه واسه خودم كشاورزي شده بودم. اينا چيه توي حياط؟ مامور منو ميگرفت، ميگفت چي داري با خودت؟ چي مصرف ميكني؟ ميگفتم ميبيني كه، دهنم از ۵ متري بو مشروب ميده، حشيش و ماريجوانا هم ميكشم. ميگفت مراقب خودت باش ... .»
بخش بستري مسمومان الكل در بيمارستان طالقاني يك سال قبل راه افتاد؛ بيصدا، بيتابلو، با تختهاي پراكنده در تمام بخشهاي بستري بيمارستان با هدف هرچه پنهانتر ماندن هويت بيماران. امروز و بعد از يك سال، اين بخش همچنان بينشان است با بيمارهاي بينشان. به همين دليل، به دليل همين ابهام ديداري كه قرار است بيجواب هم بماند، وقتي در محوطه سرسبز بيمارستان راه ميروي، در راهروي منتهي به بخشها و درمانگاه تخصصي طبقه همكف، ذهنت ياري نميكند كه درباره آن جوان ملبس به پيراهن آبي بيمارستان كه در راهروهاي بخش قدم ميزند، آن مرد تكيه داده به ديوار درمانگاه، آن زن در حياط بيمارستان با آن قدمهاي سنگين كه انگار با برداشتن هر كدامش ضربهاي به پيشاني زمين ميكوبد، يا آن دختر كنار ورودي آزمايشگاه با نگاه گيج و انگشتان بيقرار، تصوير بسازي كه «اين، الكلي بود؟ هست؟»
نرگس بيرقي، روانپزشك و رييس اين بخش بينشان و هويت، تا امروز به هيچ غريبهاي اجازه مواجهه با بيماران بستري را نداده. با يك دليل انساني كه هر اصرار دوباره را به بنبست ميرساند: «شايد بيمار الكلي من، كارخونهداري باشه كه دلش نخواد شما اونو با لباس بيمارستان، اينجا و در اين موقعيت ببينين.»
بيرقي از تعطيلشدن اين تنها بخش بستري مورد حمايت پنهان دولت براي الكليهاي بيپناه، در همان حد ترس دارد كه مسئولان تنها مركز خصوصي پذيرش سرپايي بيماران معتاد به الكل در يكي از خيابانهاي غربي تهران؛ مركزي كه شهريور ۱۳۹۲ با تابلوي «مركز درمان سوءمصرف مواد» و از سوي جمعيت خيريه «تولد دوباره» فعال شد و طی سه سال گذشته، بدون اعلام علني، مراجعان سراسر كشور را پذيرش كرده و با تشخيص شدت وابستگي و ميزان خطر ترك يكباره براي بيمار، آنها را به بيمارستانهای «۵۰۵ ارتش» يا «پيامبران» اعزام ميكند.
عصر چهارشنبه، دو مرد، يكي جوانتر و يكي مسنتر، وارد پستوي پشت مركز شده و از پلههاي پستو پايين ميروند تا در زيرزمين مركز كه مخصوص جلسات هفتگي الكليهاي گمنام است، قدمهاي ۱۲ گانه بهبودي را مرور كنند: «۳۲ سالمه. ۱۵ سال مصرف داشتم. بعد از ۵ سال مورفين هم اضافه شد. تا ۵ سال فقط مورفين و الكل بود، بعد شد الكل، مورفين، شيشه. هر سه تا با هم. شدم كارتنخوابِ خونه و محل كار ... . آخرين روزا قبل از ترك، هفتهاي ۳ ليتر الكل ميخوردم، روزي نيم گرم شيشه و ۹ گرم مورفين میکشیدم. شب هم ۱۰ تا قرص خواب ميخوردم كه بتونم بخوابم. بدترين، بدترين خاطره از سالهاي مصرف، اون وقتايي بود كه اونقدر عاجز ميشدم كه بايد بعد از الكل، شيشه يا مورفين هم ميكشيدم. الان ۶ ماه و ۲۲ روز و ۷ ساعته كه پاكم...»
مرد مسنتر كه هنوز قوز دوران مصرف را با خود يدك ميكشد، حاضر به هيچ صحبتي نيست. فقط براي اينكه مرا دست خالي بيرون نفرستاده باشد ميگويد: «ايني كه ميبيني، ۳۰ سال عرق خورده و حشيش كشيده.»
اتاق پذيرش مركز شلوغ شده. بيماران اعصاب و روان و مصرفكننده محركها منتظر روانپزشك نشستهاند. محمدعلي قاسمزاده روانپزشك مركز، هفتهاي يك روز ميآيد تا نحوه پذيرش و معاينات بيماران را براي درمانگر مركز تفكيك كند. روزهاي سهشنبه هر هفته، از ساعت ۶ الي ۸ شب، قاسمزاده به طور ميانگين حدود ۱۰ الي ۱۱ مراجعه سوءمصرف الكل دارد كه گاهي تعداد مراجعان، از اين عدد و از توان روانپزشك فراتر ميرود و بيماران بايد براي هفته آينده نوبت بگيرند؛ بيماراني كه به دليل نوع و ميزان و الگوي مصرف، معمولا ۱۰ الي ۱۵ درصدشان نياز به بستري دارند.
«مردم نسبت به گذشته راحتتر مراجعه ميكنن اما اونچه نسبت به قبل نگرانكننده تره، اينه كه نوع مصرف در اين سه سال، انگار متفاوت با جاهاي ديگه است يعني وقتي مشروبات الكلي كه نگراني ما در مورد مصرف اون كمتره - چون درصد الكل پايينتر يا حتي بالاتر اما كيفيت بهتري داره - در دسترس مصرفكننده نيست يا قيمت بالايي داره، الگوي مصرف به سمت الكل صنعتي و الكلهاي دستساز با تركيبات نامعلوم يا حتي الكل ۹۶ درصد تغيير ميكنه كه افزايش اين روند باعث نگراني ما شده. ما در اين مدت با بيماراني مواجهيم كه با اختلال مصرف الكل اومدن، درمان الكل رو آغاز ميكنيم اما ميبينيم كه بيمار دچار علايم ترك شبيه ترك ترامادول يا ترك شيشه يا ترك ديازپام شده و متوجه ميشيم كه محتواي الكل مصرفي اين بيمار، الكل خالص نبوده. نگراني ما افزايش الگوي همزماني مصرف الكل و مواد مخدر و محرك هم هست. الكل، ضمن اينكه مصرفكننده رو دچار آسيبپذيري ژنتيكي ميكنه، با ايجاد اختلال در قشر مغز باعث ميشه فرد كنترل بر رفتارها رو هم از دست بده. از ۱۰ مراجعه معتاد الكل در يك روز، ۴ يا ۵ نفرشون مصرف ماده ديگهاي هم دارن. سه سال قبل كه كار رو شروع كرديم، طبق آماري كه داشتيم، حدسهايي درباره نوع و ميزان مصرف ميزديم اما ميزان مصرف بسيار بالاتر از حد تصور ما است. به نظر ميرسه بيماران دچار وابستگي الكل در ايران، دو الي سه برابر يك بيمار در كشورهاي اروپايي مصرف الكل دارن.»
* مرد دوم: «با يك و نيم ليتر رفتم كنار يه مرداب. نشستم همه شو خوردم. رفتم خونه. آبجيم لباس پوشيده بود، گفت ميخوام بيام عروسي رفيقت. گفتم با من مياي بايد لباس خوب بپوشي. غرغر كرد و زدم زير گوشش. دستم كه رفت، ديوونه شدم. من تا حالا روي دختر و زن دست بلند نكردم. اومدم پايين توي حموم، مشت زدم توي شيشه، شيشه شكست، دستم رو، رگم رو كوبيدم روي شيشه، دل و روده دستم ريخت بيرون ...»
بيماراني كه كارشان به بستري در بيمارستان ميرسد، بيشترين مصرف، بيشترين وابستگي و بيشترين عوارض مصرف الكل را داشتهاند. در يك سال گذشته، بيرقي ۸۰ بيمار در بيمارستان طالقاني بستري كرده كه ميانگين سني آنها حدود ۳۰ الي ۴۰ سال بوده اما در ميان اينها، بيمار ۱۸ ساله و ۸۰ ساله هم بستري شده است. در اين بخش، بيماراني بستري شدهاند كه ميانگين طول مدت مصرفشان (به شكل اعتياد) ۴ سال و ۱۸ ماه بوده اما در ميان آنها، بيمار با مصرف ۳۰ ساله هم بستري شده است. ۸۰ درصد مراجعان، از تهران و دو نفر از كل موارد بستري، زن بودهاند.
«مصرف الكل اگه در سنين خيلي پايين شروع بشه، ريسك اعتياد الكل بسيار بسيار بالاست و وقتي فرد در سن ۱۴ يا ۱۵ سالگي مصرف الكل رو حتي به شكل تفنني شروع ميكنه، احتمال الكلي شدنش در آينده ۵۰ الي ۶۰ درصده. اونچه ما در بيمارانمون زياد ميبينيم و بسيار ناراحتكننده است، همينه و متاسفانه اكثر كساني كه پيش ما ميان، مصرف الكل رو از سنين كودكي شروع كردن. الكل، مخدريه كه عوارض جسمي بسيار سنگيني داره؛ از سوءتغذيه و مشكلات كبدي و نقرس تا كوچكشدن مغز و فراموشي. كمبود ويتامينها و بهخصوص، كمبود ويتامينهاي گروه B به دليل اشكال در نوع جذب اين گروه ويتامين، تقريبا در تمام بيماران معتاد الكل وجود داره و باعث ميشه اغلبشون سوءتغذيه بسيار عمدهاي داشته باشن. كسي كه روزانه يك و نيم ليتر الكل مصرف ميكنه، تمام كالري مورد نيازش رو از الكل ميگيره و تقريبا چيز ديگهاي در طول روز نميخوره. عوارض گوارشي مثل خونريزيهاي معده و مشكلات كبدي كه ميتونه منجر به نارسايي كبد و مرگ هم بشه، در اين بيماران بسيار شايعه. خيليهاشون هم براي درمان مراجعه نميكنن و تصميم ميگيرن بدون حضور پزشك، الكل رو كنار بذارن كه بر اثر تشنج ناشي از ترك ميميرن. ماهيت الكل طوريه كه سمزدايي خون يا بافتها به طور طبيعي اتفاق نميافته و با آسيب اتفاق ميافته. الكل بر نوروترنسميترهاي مغز (انتقالدهنده عصبي) تاثير ميذاره و قطع مصرف يكباره، ممكنه فرد رو دچار اختلال هوشياري و تشنج كنه. بدتر اينكه اخيرا توزيعكنندههاي غيرقانوني الكل، بعضا داخل الكل داروهاي ديگهاي ميريزن و ما با بيماراني مواجهيم كه اصلا نميدونيم چه چيزي مصرف ميكنن چون از تركيبات الكل مصرفيشون اطلاعي نداريم. عارضه ديگهاي كه خيلي از بيماران الكل رو درگير ميكنه، عوارض مغزي به شكل كوچكشدن مغزه. اين بيمارا در ابتدا اختلالات كوچكي در تعادل خودشون حس ميكنن كه اين اتفاق، در نهايت منجر به نوعي از فراموشي ميشه. فراموشي ناشي از الكل. براي بيماران الكل، مرگ اجتماعي ناشي از الكل زودتر اتفاق ميافته، خيلي زودتر. مصرفكنندههاي الكل افرادي هستن كه به تدريج از نظر مالي و زندگي ميبازن و اين به نظر من، خيلي مهمتر از مرگ جسميه. البته ميزان مصرف مهمه و اينكه يك مصرفكننده الكل، چند پيمانه - بر اساس استاندارد تعيينشده در پزشكي - مصرف داره. پيمانه استاندارد مصرف الكل، معادل يك پيك كوچك (حدود ۴۵ سيسي) الكل ۴۰ درصده. ميانگين مصرف بيماران بستري ما حدود ۲۵ پيمانه استاندارد بود كه اين عدد بسيار سنگينه. ممكنه تعداد بيمار الكلي در جامعه ما كم باشه اما مصرفكنندگان الكل واقعا بيمارن و مصرفشون بسيار سنگينه. بيماري كه روزانه يك و نيم ليتر الكل ۹۶ درصد مصرف ميكنه، يعني بيش از ۶۰ پيمانه استاندارد در روز مصرف داره. يك مصرف فوقالعاده وحشتناك.»
«بدترين شرايط» براي يك مصرفكننده الكل، ميزان و نوع مصرف نيست. «بدترين شرايط»، ميزان آسيب به اعضا و بافتهاي بدن است. درمانگران بيماران الكلي در اينباره خاطرات تلخي دارند. قاسمزاده ميگفت: «دو نفر بودن كه رفتن براي پيوند كبد. يكيشون يك آقاي ۳۳ ساله با ۵ سال مصرف بود كه در يك سال اخير مصرف دائم داشت و بستري شد، درمان شروع شد و در نوبت پيوند كبد قرار گرفت چون كبد به طور كامل از دست رفته بود ولي به پيوند نرسيد. فوت كرد. نفر دوم در ليست پيونده. اول قرار بود در ليست پيوند بيمارستان امام خميني باشه اما چون اين ليست خيلي طولانيه، اين بيمار رو به فهرست نوبت پيوند بيمارستان نمازي شيراز منتقل كردن.»
بيرقي ميگفت: «ضايعات مغزي حتي بعد از ترك الكل هم جبران نميشه. در اين يك سال هنرمنداني رو ديدم كه به دليل لرزش دست ناشي از الكليسم، ديگه قادر به فعاليت هنري نيستن. يكي از بيماران وقتي به ما مراجعه كرد، يك جوون ۳۰ ساله بود که تمام دندوناش بر اثر سوءتغذيه ريخته بود. دردناكترين مراجعهاي كه در اين يك سال داشتيم، جوون ۲۰ سالهاي بود كه با توهم كامل پيش ما آوردن و خانواده گفت دو ساله كه بچهشون رو خارج از مستي و در حال عادي نديدن. جوون دچار هذيان شده بود و طي ۲۴ ساعت، حدود ۲ ليتر الكل ۹۶ درصد ميخورد و نيمههشيار و با علائم شديد مسموميت بستري شد. اين جوون، امروز بهبود پيدا كرده و اون روزها رو هم تا حدي به ياد مياره.»
بيشترين مراجعان مركز سهرورد ۳۰ الي ۵۰ سالهاند. تعداد مراجعان كمتر از ۲۰ سال خيلي كم است. كم بودن تعداد مراجعات اين گروه سني، هم باعث خوشحالي مسئولان مركز ميشود، چون احتمال ميدهند مصرف و وابستگي الكل در اين سن كمتر باشد و هم نگرانشان ميكند، چون احتمال ميدهند جوان ۲۰ ساله و ۱۸ ساله مصرفكننده الكل، هنوز خودش را بيمار و وابسته نبيند با وجود آنكه مدتهاست خط قرمز و هشدار و بحران را هم رد كرده است.
نجمه مهدوي روانشناس و مدير مركز ميگويد اغلب بيماران الكل كه به مركز سهرورد ميآيند نياز به بستري دارند. مهدوي كه سالها با معتادان مخدرها و محركها كار كرده، براي تمام بيماران الكل نگران است؛ نگران از اينكه كوچكترين اشاره، يك جمله، يك كلمه كه در لحظه اشتباه به زبان آمده، آنها را از ادامه درمان و ادامه مراجعه منصرف كند. روز قبل هم وقتي فهرست نوبت معاينات روز چهارشنبه را مرور ميكرد، از دو نفر اسم برد كه بيمار الكل هستند و براي عصر چهارشنبه وقت گرفتهاند اما جملهاش را با اين كلمات تمام كرد «هيچ اطميناني نيست كه بيان.»
نگرانيتون درباره بيمار معتاد به الكل چيه؟
«از شهريور ۹۲ كه مجوز مركز صادر شد تا امروز، تماس تلفني براي مراجعات الكل زياد بوده ولي مراجعه فرق ميكنه. خانواده بيمار الكل تلفن ميزنه تا مطمئن بشه راه نجاتي براي بيمارش هست. خود بيمار تلفن ميزنه كه مطمئن بشه اگه بياد ما اونو تحويل نيروي انتظامي نميديم. ما سعي ميكنيم اعتمادسازي كنيم و بهشون اطمينان بديم كه تمام تلفنها و اطلاعات محرمانه است اما باز هم مراجعه، خيلي كمتر از تماس تلفنيه. مراجعه بيمار الكل، خيلي كمتر از مراجعات معتاد مخدر و محركه. معتاد مخدر، خودش مياد و ميگه چه چيزهايي مصرف ميكنه. بيمار الكل ميگه مياد و نمياد. براي بيمار الكل، به جاي اينكه از خطرات مصرف الكل بگيم - چون اونا مواد و الكل رو خيلي بهتر از ما ميشناسن و حتي بعضيشون، سازنده و توليدكننده هستن - بايد از روش درمان بگيم، اعتمادسازي كنيم و ترسش رو از بين ببريم تا بیمار روی درمان بمونه.»
يكي از اعضاي انجمن الكليهاي گمنام، عضو سابق ليگ فوتبال جوانان ايران و دانشجوي اخراجي مهندسي برق و مخابرات كه طعم الكل را نخستين بار در ۱۳ سالگي چشيد و تا آخرين روز قبل از ترك، روزانه يك ليتر الكل ميخورد و ۹ گرم حشيش ميكشيد، منتظر نشسته كه كار روانپزشك مركز سهرورد تمام شود تا فهرست و نشاني برگزاري جلسات را به روانپزشك بدهد براي مطلع كردن باقي بيماران.
«الكل هيچوقت برام تفنن نبود و هميشه ميخواستم با الكل يك چيزهايي رو متوجه نشم و اون احساس بيخود بودن و بيارزشي كه در من بود رو، با الكل پر كنم. با الكل، انتخاب ميكردم كه چي باشم. بعدها، چون الكل سخت پيدا ميشد و قيمتش بالاتر بود و تواناييهام كمتر شده بود، رفتم سراغ مواد، هر چي بود مصرف كردم. كراك، ال اس دي، شيشه، ماري جوانا، حشيش، ترياك، هرويين و ... خرج مصرفم رو با خلاف در ميآوردم. كيف قاپي ميكردم و ماشين ميدزديدم و تراول جعل ميكردم.»
چرا از دانشگاه اخراج شدي؟
«مغزم هنگ كرده بود، نشسته بودم جلوي حراست دانشگاه، مواد ميكشيدم. اصلا نميدونستم اينجا دانشگاهه. مسئول حراست داشت منو از پنجره نگاه ميكرد، منم ميكشيدم و نگاش ميكردم و فكر كردم از دوستامه. بعد از اخراج، كارتنخواب شدم. ۶ ماه. دو سال و نيم آواره بودم. نميتونستم منطقه زندگي خودم برگردم چون كلانتري يك قسمت از تهرون دنبالم بود. اسم و عكسم رو داده بودن به مامورا. يك شب لاي درختاي پارك ميخوابيدم، يك شب خونه اين رفيق، يك شب توي اون بنبست. پدرم فوت كرد، مادرم فوت كرد، برادرم از خونه بيرونم كرد، چند بار نزديك بود بميرم، به خاطر مصرف، اعتدال روانيم رو از دست داده بودم، ميفهميدم دارم ديوونه ميشم. ديوونگي خودم رو كاملا ميفهميدم. هيچ كسي رو هم نداشتم و اين بدترين خاطره دوران مصرفم بود. آدما جلوي مشكل من كم آورده بودن اما نيازي نيست همه اين اتفاقا براي همه آدما بيفته. كسي كه مصرفكننده است اصلا متوجه نيست چه كار ميكنه. خلائي درونش هست و ميخواد با يك چيزي اون خلاء رو پر كنه. اعتياد رو به چشم بيماري نگاه كن نه به چشم نقص اخلاقي. امروز، كار دارم، به آدما خدمت ميكنم، توي جامعه آدم محترمي هستم، مردم به من اعتماد ميكنن و ۱۱ ماه و ۹ روزه پاكم.»
مهدوي از غرور بيماران الكل ميترسد. بارها اين اتفاق افتاده كه بيمار الكل به مركز آمده، داخل سالن پذيرش ايستاده، دور و بر را نگاه كرده، با نگاهي تحقيرآميز از مركز بيرون رفته. آنها كه وارد مركز ميشوند و براي درمان ميمانند، آخرخطيهاي الكل هستند. «آخر خط الكل» ربطي به سن و ميزان تحصيلات و محل زندگي ندارد. آخرخط، براي هر كسي يك جور تعريف ميشود: «غرور معتاداي مخدر و محرك كمتره. وقتي براشون حرف ميزني، به حرفات گوش ميدن و ميفهمي كه اين بيمار ميخواد تغيير كنه. اما بيمار الكلي چون معمولا از قشر متوسط به بالاي جامعه است، غرور كاذبي داره و وقتي باهاش حرف ميزني، بايد دائم يادت باشه و يادآوري كني و غيرمستقيم بگي كه ميدوني كه اون همه اين اطلاعات رو داره و آگاهه تا مبادا جلوي ما موضع بگيره و به خاطر همين غرور از درمان خارج بشه. بيمار الكلي با ۲۰ سال، ۳۰ سال مصرف مياد و دچار عدم تعادل و اختلال حافظه كوتاهمدت شده و وقتي ميگيم كه ممكنه ناشي از مصرف الكل باشه، با تحكم ميگه خودم ميدونم. گاهي وقتا هم فقط به دليل تجويز دارو ناراحت ميشن و درمان رو رها ميكنن چون ميگن ما معتاد نيستيم كه دكتر برامون داروي ترك نوشته، ما هر وقت بخواهيم ميتونيم الكل رو كنار بذاريم. يك بار يك جراح اومد اينجا. من بهش گفتم شما خودت درمانگري و جسم بيمار زير دستته و قراره يك انسان زير دست شما سالم بشه، شما بايد سالم باشي كه بتوني به يك انسان ديگه كمك كني. ميدوني چي جواب داد؟ من همه اينا رو بلدم، شما ميخواي به من ياد بدي؟»
پدر يك دختر ۳ ساله است. فارغالتحصيل مهندسي متالورژي از دانشگاه اميركبير. مدركش را سال ۹۰ دادند؛ بعد از آنكه پذيرفتند اشتباه كرده و مهر اخراج را از پروندهاش درآوردند. محل تشكيل جلسات الكليهاي گمنام چندان پرنور نيست اما پيرشدن زودهنگام اين صورت ۳۰ ساله بعد از ۶ سال اعتياد به الكل و مواد، با آن تراكم چروكهاي ريز دور چشمها و ريزش عضلههاي صورت، حتي در روشنايي عليل مهتابي هم معلوم است؛ به وضوح همان اضطرابي كه با ضرب نامنظم كفشهايش روي كفِ موزاييك سالن، راه گريز پيدا ميكند: «۶ سال و ۷ ماه و ۱۰ روزه كه پاكم.»
اين كلمه «پاكم»، ساعت به ساعتِ پاك ماندن براي اين آدمها، مثل عمر دوباره قيمت دارد. آدمهايي كه هنوز عاشق الكل و هرويين و ترياكند و تلاش ميكنند، به سختي تلاش ميكنند كه هر ثانيه پاكماندن و مصرفنكردن الكل و مواد را به آن خلسه تقلبي آدمسوز ترجيح بدهند. مثل تمام بازيهاي زندگي، بعضيشان برنده برميگردند. بعضيشان هم، «باخت» را قاب ميكنند و قاب بيزاويه قافيه باخته را تا آخر عمر همراه ميبرند: «هيچ كدوم ما اول انتخاب نكرديم مصرفكننده قهاري بشيم كه زندگيمونو نابود كنه. وقتي توي توفان ميافتي، كنترل كشتي از دست تو خارج ميشه و هر جا خودش بخواد تو رو ميبره. من از شهرستان اومدم تهران به اميد اينكه مدرك خوبي بگيرم. دومين دانشگاه كشور قبول شده بودم. تا چشم خانواده رو دور ديدم، گفتم يه ليوان الكله ديگه. آخرين روز قبل از اينكه بيام نخستين جلسه الكليهاي گمنام، روزي نيمگرم شيشه ميزدم و هر روز متادون و ترامادول ميخوردم با دو ليوان الكل در هفته. از دانشگاه هم اخراج شده بودم به خاطر مصرف مواد توي خوابگاه. با انبوهي خاطره از كارايي كه براي پول مواد و الكل كردم كه همون موقع هم، همون موقع كه اون كار رو ميكردم، از كثيفي و زشتيش گريه ميكردم.»
دانشجوي دانشگاه صنعتي اميركبير، براي پول الكل و مواد، از جيب همخوابگاهيها ميدزدد و با فكر خودكشي زندگي ميكند و كارتنخواب ميدان راهآهن ميشود. اين، همان تار و پود درهم تنيده اعتياد است. براي همه هم يكسان. از دور كه نگاه كني، مثل طيف رنگين كمان، رنگ به رنگ است اما ذرهبين را كه جلو ببري، بيرنگ، واحد است. هيچ كدام نميخواستند به آخر خط برسند اما همه به آخر خط رسيدند.
«يك آقاي ۷۳ سالهاي اومد مركز. با خانمش اومده بود. وقتي اومد فكر كردم اشتباه اومده. مثل كارتنخوابا بود. با لباس و موهاي ژوليده. حتي در راه رفتن تعادل نداشت. خانمش توضيح داد كه اين آقا يك فرد تحصيلكرده است كه پست دولتي هم داشته و بازنشسته شده و از جووني الكل ميخورده. رفت براي درمان و بستري شد. يك هفته بعد يك آقايي اومد مركز. كراوات زده و بسيار آراسته. سلام كرد، گفتم بفرماييد، امرتون چيه؟ گفت من فلاني هستم كه اونروز با خانومم اومدم اينجا و رفتم و بستري شدم.»
* مرد اول در محوطه چمنكاري شده اطراف بيمارستان رو به دوربين نشسته: «تا خودت نخواي، از خدا كه گندهتر نداريم، اگر خودت نخواي، هيچ خدا و هيچ اعتقادي نميتونه كمكت كنه كه الكل رو بذاري كنار. هيچكس.»
این همه اعتیاد به مسائل مختلف نشون میده اوضاع سلامت روان در جامعه ما خیلی خرابه . امیدوارم مسئولین یه فکری به حال این ملت بکنند.